در سالهای اخیر با رسیدن به ایام عزاداری ماههای محرم و صفر این سوال در فضاهای مجازی و غیر مجازی تکرار میشود که آیا برگزاری مناسک دینی و شعائر مذهبی با هزینههای بسیار بالای کنونی اخلاقی است؟ این پرسش و بعضا جواب منفی به آن به ویژه در جامعه ما سابقهای طولانیتر از این دارد، اما چند سالی است که در ابعاد وسیعتر و به اشکال متنوعتری مطرح میشود. فیالمثل گفته میشود در جامعهای نظیر ما که از نظر آمار فقر، فلاکت و نظایر آن در جایگاه نامناسبی قرار داد و با تعداد بالایی از کودکان کار و ... روبه رو هستیم، آیا اخلاقی است که عدهای هزینههای بالایی را صرف برپایی شعائر مذهبی و عزاداریهای محرم و صفر کنند؟
اهمیت کمک اقتصادی به نیازمندان در قرآن
واقعیت این است که اصل این پرسش در جای خود نیکو است. اینکه افراد و روشنفکرانی دغدغه اقشار فرودست جامعه را داشته باشند و سعی کنند از هر راه ممکن برای کمک به آنها برای مردم ایجاد انگیزه کنند حتما دغدغهای محترم و امری پسندیده است. این امر حتی در متون دینی ما نیز - از قرآن گرفته تا احادیث و حتی ادعیه و زیارتنامهها - به کرات مورد تاکید قرار گرفته است. اساسا زکات یکی از فروع دین اسلام است که مسلمانان در پرداخت آن مکلف هستند. حتی برخی پژوهشگران معتقدند که در قرآن به هیچ یک از فروع دین آنقدر سفارش نشده که به زکات شده است و بعد از تاکید بر نماز، بالاترین درجه اهمیت را دارد. از مهمترین نمونههای آیات قرآن که میتوان اهمیت زکات و رسیدگی مالی به فقرا را دریافت، آیات نخستین دومین سوره این مصحف شریف است که آن را جزو ویژگیهای متقین برشمرده و حتی بالاتر از آن در ردیف ایمان به خداوند و برپایی نماز قرار داده است: «الّذِين يُومِنُون بِالْغيْبِ ويُقِيمُون الصّلاة ومِمّا رزقْناهُمْ يُنْفِقُون؛ آنان كه به غيب ايمان می آورند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به ايشان روزی دادهايم انفاق میكنند.» (بقره/3)
پرداخت زکات، شرط تقوا
اهمیت آیه فوق وقتی روشنتر میشود که میبینیم در آیه قبل از آن، قرآن خود را کتابی برای هدایتِ متقین - و نه همه ابنای بشر- معرفی کرده و برای متقین نشانهها و ویژگیهایی را بر شمرده که البته یکی از آنها پرداختن زکات است: «ذلِك الْكِتابُ لا ريْب فِيهِ هُدًی لِلْمُتّقِين؛ اين است كتابی كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدی نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است». (بقره/2)
گذشته از این در قرآن حتی به کیفیت زکات هم سفارش شده و تاکید کرده دقیقا از همان چیزی که خودتان میپسندید به نیازمندان ببخشید و آن را معیاری برای رسیدن به خیر معرفی کرده است: «لنْ تنالُوا الْبِرّ حتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّون وما تُنْفِقُوا مِنْ شيْءٍ فإِنّالله بِهِ علِيمٌ؛ هرگز به نيكوكاری نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد و از هر چه انفاق كنيد قطعا خدا بدان داناست». (آل عمران/92)
کمک اقتصادی به محرومان در سیره معصومان
علاوه بر قرآن، ما وقتی به سنت بر اساس ملاک شیعی - که شامل سیره رسولالله و ائمه اطهار علیهمالسلام میشود - نگاه میکنیم، میبینیم که همه ایشان به این مهم اهتمام جدی داشتهاند و همواره بر فضیلت و ضرورت آن تاکید ورزیدهاند. چنانکه در مورد برخی از این بزرگان - مانند امام حسن مجتبی (ع) - گفتهاند ایشان چند بار تمام دارایی خود یا نیمی از آن را بخشیدند و ... گذشته از تاریخ تشیع و سیره ائمه ما حتی در زیارتنامههایی که برای ائمه خوانده میشودنیز جایگاه مهم این فریضه نزد ایشان را مشاهده میکنیم. چنانکه در زیارت جامعه کبیره شهادت میدهیم که ایشان نماز را برپا میداشتند و زکات میپرداختند: «واقمْتُمُ الصلاة، وآتیتُمُ الزکاة وامرْتُمْ بِالْمعْرُوفِ، ونهیتُمْ عنِ الْمُنْکرِ، وجاهدْتُمْ فِیالله حق جِهادِهِ؛ و نماز را بپا داشتید و زکات را پرداختید و امر به معروف و نهی از منکر کردید و در راه خدا آن طور که باید جهاد و مبارزه کردید.»
مساله تناسب هدف و وسیله
بنابراین تردیدی نیست که رسیدگی مالی و دستگیری معیشتی از همنوعان و خاصه هموطنان - که در تعبیر روایی شاید بتوان معادل آن را «همسایه» دانست - یکی از مهمترین فروع دینی است که در متون اسلامی و سیره پیشوایان آن سفارشات اکیدی بر لزوم توجه به آن شده است. لذا اگر کسانی جامعه را دعوت به این وظیفه انسانی، اسلامی و حتی ملی کنند حتما امری پسندیده و درخور ستایش است.
اما شیوه بیان و ارائه راهکار هر دغدغه محترم و پسندیدهای لزوما درست نیست. ای بسا کسانی باشند که واقعا دل درگروی ارتقای کیفیت زندگی عمومی مردمی داشته باشند که با ایشان در یک جامعه قرار دارند، اما برای نیل به این هدف مطلوب راهکارهای نامناسب، بیربط و بعضا حتی نامعقول ارائه دهند.
در مورد مساله فقر آحاد جامعه و جبران آن - یا جبران بخشی از آن - از منابعی که مردم یا حاکمیت سیاسی صرف برپایی شعائر مذهبی میکنند -متاسفانه شاهد این خطا هستیم. در اصل عمل به یک فضیلت اساسا نافی عمل به فضیلتی دیگر نیست.
برای روشنتر شدن بحث مثالی میزنم. مثلا در جامعه ما هم ازدواج امر پسندیدهای است و هم جشن گرفتن برای آن. جشن عروسی و شام آن از رسوم دیرینهای است که در جامعه ما مرسوم است و حتی سفارشات اسلامی هم برای آن وجود دارد. اصل ازدواج که فرمودهاند نیمی از دین و اطعام دادن در آن هم سنت رسول خدا و از امور مستحب است. اما از سوی دیگر باز میدانیم چه سفارشات اکیدی شده است که به نیازمندان رسیدگی کنید و اگر کسی دل نیازمندی را شاد کند خداوند در آخرت بهره وسیعی به او خواهد بخشید و ... حال به نظر شما پذیرفتنی است اگر من به کسانی که در شرف برپایی جشن ازدواجشان هستند، بگویم هزینه جشن ازدواج خود را صرف نیازمندان کنند؟ و در صورتی که شاهد تحقق توصیه خود نباشم زبان گزنده گویی و طعن ایشان بگردانم؟ اگر من برای زندگی شخصی خودم چنین تصمیمی بگیرم که هزینه تشریفات ازدواجم را صرف تهیه مایحتاج نیازمندان کنم، حتما فضیلتی غیر قابل انکار است، اما آیا من مجاز هستم نظر شخصی خود را با لحنی طلبکارانه و بعضا تحقیر آمیز به کسانی تحمیل کنم که در حال آمادهسازی مقدمات جشن ازدواج خود هستند؟
طبیعی است که همگان مثل هم نمیاندیشند و افراد کارهای پسندیده و فضیلتمندانه را نیز متناسب با شخصیت، علایق، افکار و تمایلات خود انتخاب میکنند و انجام میدهند.
پیچیدگی مساله
شاید این مساله به آن بر میگردد که چون هدف افراد مذهبی و کسانی که در برپایی شعائر دینی همت میکنند، علیالقاعده کسب رضایت خداوند است پس غیر مذهبیها و نیروهای سکولار جامعه نیز باید به خود حق دهند که آنها را در کسب رضایت باری تعالی یاری و بلکه هدایت کنند. لذا در این راستا تلاش میکنند تاآنچه خودشان درستتر میدانند به کسانی تحمیل کنند که ممکن است با ایشان هم رای نباشند.اما واقعیت این است که مساله پیچیدهتر از اینهاست. درست است که برپایی شعائر دینی نیز علیالقاعده با هدف رضایت خداوند انجام میشود و همان خداوند نیز امر به رسیدگی محرومان فرموده است، اما مساله به اینجا ختم نمیشود. باز برای روشنتر شدن موضوع مثالی میزنم؛ فرض کنیم فردی به ایران باستان و احیا یا زنده نگاه داشتن سنتهای آن اهتمام ویژهای دارد. لذا بخش قابل توجهی از سرمایه، وقت، توان و نیروی خود را صرف گسترش و آموزش فرهنگ آن میکند. برای مثال بانی برگزاری جشنهایی برای نوروز یا چهارشنبه سوری میشود و ... آیا به صرف اینکه او چنین اهتمامی به پاسداشت فرهنگی ایرانی دارد، من میتوانم به خود حق دهم و از او بخواهم به جای هزینه کردن برای آموزهها و سنتهای ایرانی اولی آن است که تو ایرانیان امروز را دریابی و پول خود را صرف رفاه نیازمندان ایرانی بکنی؟او حتما به من خواهد گفت تو از اساس قصه را نفهمیدهای! چراکه من دغدغه هویت و فرهنگ ایرانیان را دارم و آن را از نان شبشان واجبتر میشمارم هرچند منکر ضرورت دستگیری معیشتی آنها نیز نیستم.
دینداری؛ یک سبک زندگی است
واقعیت این است که دینداری گذشته از مساله ایمان، یک سبک زندگی است و دینداران نیز مانند سایر گروههای اجتماعی در جهان دوست دارند سبک زندگی خودشان را داشته باشند و حتی آن را تبلیغ و ترویج کنند و برای آن هم منع اخلاقی وجود ندارد.
حال اگر انجام کنشهای دینی از قبیل برپایی مناسک مذهبی یا مشارکت در آن، انجام فرائض واجب مثل نماز و ...، انفاق و دستگیری از مستمندان و... با هدف جلب رضایت حق انجام میشود این صرفا مسالهای درون دینی است که به خود مومنان و انتخاب ایشان بازمیگردد و بس. لذا نه پسندیده است و نه چندان معقول که دیگرانی با دیدگاههای عموما سکولاریستی و عرفی بخواهند برای دینداران و بودجهها و امکانات آنها که از محل درآمدهای شخصیشان هزینه میکنند، تصمیم بگیرند و اولویت بندی قائل شوند.
ضمن اینکه با دقیقتر شدن در ادبیات کسانی که از خاستگاهی سکولار و غیر دینی، نسخههای خیرخواهانه برای دینداران میپیچند، خواهیم دید که آنها نیز بیش از آنکه دغدغه تقویت معیشت فقرا را داشته باشند به دنبال تقویت سبک زندگی خود هستند. به بیان دیگر از آنجایی که آنها در جامعهای چون ایران از هماوردی با اقشار مذهبی ناتوانند، راه خود را در تضعیف گفتمان رقیب و همه ابزارها و امکانهایی میبینند که در طول قرنها، آن گفتمان را به انحای گوناگون پشتیبانی کرده است.
نمونه تامس نیگل و سبک او در توصیههای اخلاقی
لذا کسانی که از خاستگاهی سکولار درصدد استمداد از فقرا و کمک به اقشار ضعیف جامعه هستند معقولتر آن است که روی آن بخشی از جامعه سرمایه گذاری کنند که دارای اشتراک گفتمانی هستند. از قضا نمونههای موفق جهانی آن نیز موجود است.
برای نمونه تامس نیگل - فیلسوف امریکایی که در حال حاضر استاد فلسفه و حقوق در دانشگاه نیویورک است هیچگاه نیامده به مسیحیان بگوید به جای پرداخت حق اشتراک سالانه به کلیسا، بیایید از فقرا دستگیری کنید که این کار برای شما که باور به خداوند دارید ضروریتر و پسندیدهتر است! او هیچگاه چنین رویهای را پیش نگرفته است، چراکه برای تحقق وظیفه اخلاقی خود روشهای معقولتر و سنجیدهتری را به کار میگیرد. او به خوبی میداند که دینداران مسیحی و اهل کلیسا علیالقاعده نمیتوانند مخاطبان وی باشند. لذا او طبیعتا افرادی را به عنوان مخاطبان احتمالی خود در نظر میگیرد که از خاستگاه اجتماعی و گفتمان مشترکی با ایشان برخوردار است. افرادی که از موضعی کاملا سکولار و غیر دینی، دغدغه زیست اخلاقی را دارند که البته بسیار هم پسندیده است.
لذا نیگل میگوید تا زمانی که در جامعه ما کسانی هستند که برای مسائل اولیه زندگیشان دچار کمبود و مشکل هستند، خرید هر نوع وسیله تزیینی یا زیورآلات و ... کاری است که اخلاقا ناروا و ناپسند است.
بنابراین اگر کسانی از خاستگاهی سکولار و غیر دینی دغدغه معیشت فقرا و اقشار ضعیف را دارند، معقولتر و ممکنتر و در عین حال اخلاقیتر آن است که از جامعه هدف خود بخواهند به جای برگزاری جشنهای تولد آنچنانی برای فرزندانتان در عوض به آنها یاد بدهید که چطور میتوانند از کمک کردن به همنوعان خود لذت ببرند یا به جای رفتن به سفرهای خارجی - آن هم با این قیمتهای نجومی ارز - سعی کنید حداقلهای زندگی چند خانواده محتاج را برآورده سازید. به جای خرید بلیتهای گران قیمت برای شرکت در فلان کنسرت موسیقی یا ... هزینه آن را صرف ساختن یک خوشحالی کوچک برای کودکان نیازمند کنید. اتفاقا برای توصیه به چنین اقدامات پسندیده و اخلاقی، نه تنها دو ماه محرم و صفر که تمام دوازده ماه قمری، شمسی یا میلادی میتواند فرصت تبلیغ و ترویج این فضائل اخلاقی باشد.
چون غرض آمد هنر پوشیده ماند
البته این توصیه برای کسانی مسموع و مفید است که واقعا دغدغه زندگی نیازمندان را داشته باشند. اما در صورتی که غرضهای دیگری از آن داشته باشند، نه تنها چندان پسندیده نیست، بلکه حتما اخلاقی هم نیست، چراکه آنها از موضعی غیرصادقانه با مخاطبان خود برخورد میکنند و در حالی که هدف دیگری را دنبال میکنند ژست همدردی با محرومان را میگیرند. لذا اگر چنین فرضی درست باشد باید گفت تمام آن توصیههای اخلاقی، یک بیاخلاقی محض، بلکه اخلاقفروشی یا ریاکاری اخلاقی است و به قول مولانا: «چون غرض آمد هنر پوشیده ماند».
مساله کمکهای دولتی به مناسک مذهبی
تا اینجای این نوشته هرچه گفته شد مربوط به هزینههای شخصی افراد برای برپایی مناسک دینی و شعائر مذهبی بود که سعی کردم موجه بودن آن از سویی و ناموجه بودن هجمههایی که علیه آن از سوی سکولارها ایجاد میشود را نشان دهم.
اما ممکن است این سوال پیش بیاید که اگر از بودجه عمومی کشور برای این موارد هزینه شود چطور؟ در جواب به این پرسش نیز نکات زیر قابل طرح است؛
اولا، بودجهای که توسط دولت در این نوع مراسم هزینه میشود اساسا قابل مقایسه با حجم بسیار بزرگتری نیست که توسط بخش به اصطلاح خصوصی انجام میشود.
ثانیا، مشارکت کنندگان در این مراسم - که عددشان هم آنقدر زیاد است که بزرگترین تجمعات انسانی در تاریخ بشر را رقم زدهاند - نیز متعلق به همین کشور هستند و هزینهای اگر برای برپایی این مراسم میشود در واقع به نوعی خدمات رسانی به بخشی از همین جامعه است که از قضا شمار بسیاری از آنها احتمالا در طبقات محروم اجتماعی قرار دارند.
به نظر میرسد اراده حاکمیت سیاسی برای حمایت از این نوع مراسم - فارغ از مسائل معنوی آن - به نوعی ناظر به تقویت گفتمانی خود در عرصه منطقهای و جهانی نیز باشد. در اینصورت نظام سیاسی کشور با تقویت گفتمان خود در میان سایر گفتمانهای موجود در جهان درحال قدرتمندتر کردن گفتمانی است که در عرصه جهانی ملت ایران را نمایندگی میکند،لذا از این نظر هم با مصالح عمومی جامعه در سازگاری کامل قرار دارد.
آنچه در پایان لازم به تذکر است اینکه راقم این سطور بی هیچ وجه ضرورت انفاق و رسیدگی به محرومان به ویژه از نگاه دینی، تکلیف شرعی و صد البته وظیفه اخلاقی را نادیده نمیگیرد و صرفا درصدد بیان این تذکار بود که برای تبلیغ اخلاق نیز لاجرم باید اخلاقی رفتار کرد.
كساني كه از خاستگاهي سكولار درصدد استمداد از فقرا و كمك به اقشار ضعيف جامعه هستند، معقولتر آن است كه روي آن بخشي از جامعه سرمايهگذاري كنند كه داراي اشتراك گفتماني هستند. از قضا نمونههاي موفق جهاني آن نيز موجود است.
براي نمونه تامس نيگل - فيلسوف امريكايي كه در حال حاضر استاد فلسفه و حقوق در دانشگاه نيويورك است، هيچگاه نيامده به مسيحيان بگويد به جاي پرداخت حق اشتراك سالانه به كليسا، بياييد از فقرا دستگيري كنيد كه اين كار براي شما كه باور به خداوند داريد ضروريتر و پسنديدهتر است! او هيچگاه چنين رويهاي را پيش نگرفته است، چراكه براي تحقق وظيفه اخلاقي خود روشهاي معقولتر و سنجيدهتري را به كار ميگيرد. او به خوبي ميداند كه دينداران مسيحي و اهل كليسا عليالقاعده نميتوانند مخاطبان وي باشند. لذا او طبيعتا افرادي را به عنوان مخاطبان احتمالي خود در نظر ميگيرد كه از خاستگاه اجتماعي و گفتمان مشتركي با ايشان برخوردار است. افرادي كه از موضعي كاملا سكولار و غير ديني، دغدغه زيست اخلاقي را دارند كه البته بسيار هم پسنديده است.
لذا نيگل ميگويد تا زماني كه در جامعه ما كساني هستند كه براي مسائل اوليه زندگيشان دچار كمبود و مشكل هستند، خريد هر نوع وسيله تزييني يا زيورآلات و ... كاري است كه اخلاقا ناروا و ناپسند است.
بنابراين اگر كساني از خاستگاهي سكولار و غير ديني دغدغه معيشت فقرا و اقشار ضعيف را دارند، معقولتر و ممكنتر و در عين حال اخلاقيتر آن است كه از جامعه هدف خود بخواهند به جاي برگزاري جشنهاي تولد آنچناني براي فرزندانشان در عوض به آنها ياد بدهند كه چطور ميتوانند از كمك كردن به همنوعان خود لذت ببرند يا به جاي رفتن به سفرهاي خارجي - آن هم با اين قيمتهاي نجومي ارز - سعي كنند حداقلهاي زندگي چند خانواده محتاج را برآورده سازند. به جاي خريد بليتهاي گران قيمت براي شركت در فلان كنسرت موسيقي يا ... هزينه آن را صرف ساختن يك خوشحالي كوچك براي كودكان نيازمند كنند.
اتفاقا براي توصيه به چنين اقدامات پسنديده و اخلاقي، نه تنها دو ماه محرم و صفر كه تمام دوازده ماه قمري، شمسي يا ميلادي ميتواند فرصت تبليغ و ترويج اين فضائل اخلاقي باشد.
ممكن است اين سوال پيش بيايد كه اگر از بودجه عمومي كشور براي اين موارد هزينه شود چطور؟ در جواب به اين پرسش نيز نكات زير قابل طرح است؛
اولا، بودجهاي كه توسط دولت در اين نوع مراسم هزينه ميشود اساسا قابل مقايسه با حجم بسيار بزرگتري نيست كه توسط بخش به اصطلاح خصوصي انجام ميشود.
ثانيا، مشاركت كنندگان در اين مراسم - كه عددشان هم آنقدر زياد است كه بزرگترين تجمعات انساني در تاريخ بشر را رقم زدهاند - نيز متعلق به همين كشور هستند و هزينهاي اگر براي برپايي اين مراسم ميشود در واقع به نوعي خدماترساني به بخشي از همين جامعه است كه از قضا شمار بسياري از آنها احتمالا در طبقات محروم اجتماعي قرار دارند.
به نظر ميرسد اراده حاكميت سياسي براي حمايت از اين نوع مراسم - فارغ از مسائل معنوي آن - به نوعي ناظر به تقويت گفتماني خود در عرصه منطقهاي و جهاني نيز باشد. در اينصورت نظام سياسي كشور با تقويت گفتمان خود در ميان ساير گفتمانهاي موجود در جهان درحال قدرتمندتر كردن گفتماني است كه در عرصه جهاني ملت ايران را نمايندگي ميكند ؛لذا از اين نظر هم با مصالح عمومي جامعه در سازگاري كامل قرار دارد.