ادامه از صفحه اول
درباره يك برداشت اشتباه
نهايتا اين برگه را به عنوان «افراد مطرح» دراختيار رييس قوه قضاييه قرار دادم تا زمينه آزادي آنها به عنوان نخستين گروه از زندانيان سياسي آزاد شده فراهم شود. باز هم تاكيد كنم اين اسامي با عنوان «افراد مطرح» و نه همه زندانيان سياسي دراختيار رياست محترم قوه قضاييه قرار گرفته است، اما پس از انتشار اخبار اين نشست، اين برداشت اشتباه براي برخي فعالان سياسي، اصحاب رسانه و گروههاي حزبي و... ايجاد شد كه من عنوان كردهام در ايران تنها 7 زنداني سياسي وجود دارد! بيشك برخي برداشتهاي اشتباه ناشي از بياطلاعي و بخشي از اين فضاسازيها برآمده از عصبانيت سلطنتطلبها و منافقان و... است، اما من از تلاشهاي خود دست بر نميدارم؛ من اين راه را ادامه خواهم داد و همچنان از حقوق زندانيان سياسي و ضرورت ايجاد فضاي آشتي ملي دفاع ميكنم. اين نوع فضاسازيها و حاشيهافكنيها تاثيري در تلاشهاي من براي تحقق اين مطالبات عمومي ندارد. معتقدم همه ظرفيتهاي كشور براي حفاظت از اين آشتي ملي و انسجام اجتماعي بايد به كار گرفته شود. لازم است مردم گرامي، دوستان سياسي و اهالي رسانه و... بدانند كه دشمن از هر گشايشي در عرصه سياسي و داخلي در كشور عصباني شده و تلاش ميكند، آن را به حاشيه بكشاند. لازم است همگي در راستاي يك هدف كلي كه تعالي ايران و مردم ايران است، تمركز كرده و اعتبار خود را به كار بگيريم تا كشور در راستاي رشد واقعي و اتحاد فراگير گام بردارد. نهايتا از همه حقوقدانان، فعالان سياسي و احزاب و... ميخواهم كه نظرات، ديدگاهها و اسامي موردنظر خود را به عنوان زندانيان سياسي تهيه و آنها را گردآوري كنند تا ذيل يك مطالبه همگاني از دستگاه قضايي مطرح شود.
مساله تندروها
آنان هيچگونه مسووليتي را در برابر سخنان و مواضع خود نميپذيرند. دركي از عدد و رقم بزرگ ندارند. وعده ۱۱ ميليارد دلار صادرات صيفيجات به روسيه ميدهند و تورم را تك رقمي ميكنند ولي در عمل دو برابر گذشته ميكنند. وعده دوم شدن اقتصاد ايران را در جهان ميدهند. درحالي كه اقتصاد و جامعه را در سراشيبي قرار دادهاند. مدعي هستند با يك ميليون تومان يك شغل ايجاد ميكنند، بعد كه مسوول ايجاد شغل شدند، هزاران ميليارد را تلف ميكنند و دريغ از چند ده شغل ايجاد شده!! وعده همزمان نابودي امريكا و اسراييل و چند جاي ديگر را ميدادند، ولي روزي كه جنگ شد، افتخار ميكنند كه طرف نتوانست به اهدافش كه سقوط ما است برسد.
مدعي بودند كه دشمن جرات حمله ندارد و احتمال جنگ صفر است، بعد انگار نه انگار و تمام ادعاهاي گذشتهخود را فراموش ميكنند. در سياستگذاري لجباز هستند، نمونه آن در تغيير ساعت و قانون فرزندآوري و سياستهاي اينترنت. نگاهشان به حكومت و دولت به گونهاي است كه آن را مثل مايملك شخصي ميدانند، هر كس را خواستند با هر سطح از صلاحيت نداشتهاي استخدام ميكنند. در مدركگرايي يد طولايي دارند و با مدارك صوري، عنوان دكتر به دُم خود ميبندند، درحالي كه همه حرفهايشان شبه علم و حتي ضدعلم و آخرالزماني است.
وجود چنين نيروهايي در هر جامعهاي نه تنها عجيب نيست، شايد طبيعي هم باشد. در توسعهيافتهترين جوامع هم اينگونه افراد ديده ميشوند. تعداد طرفداران طالعبيني و فالبيني و تاثير موقعيت ستارگان بر زندگي بشر نيز در امريكا تا حدود ۳۰درصد مردم را تشكيل ميدهد. مخالفان با تغييرات اقليمي حدود ۱۵درصد هستند حداقل ۹درصد طرفداران تئوري توطئه هستند و از همه جالبتر حداقل ۲درصد مردم امريكا معتقدند كه زمين قطعا تخت و مسطح است و فقط ۶۶درصد به كروي بودن زمين اطمينان دارند!! آنهم در جامعهاي كه فضانوردش روي كره ماه نشسته است!! و ۵درصدشان كلا به فرود آپولو ۱۱ و نشستن روي ماه باور ندارند.
بنابراين طرفداران اينگونه تفكرات حتي در ايالاتمتحده هم كم نيستند، ولي يك تفاوت مهم با ما دارند؛ اينكه آنان در ساختار قدرت و با تكيه بر ابزار قدرت نقشي ندارند. در واقع در حد يك نگرش محدود هستند كه ربطي به دولت و سياستهاي آن ندارند. در ايران ماجرا متفاوت است. يكي از فعالان و تحليلگران اصولگرا در گفتوگو با روزنامه همميهن و براي رفع نگراني و دغدغه از مواضع تندروهاي موردنظر با اشاره به سخنان برخي سياستمداران و معرفي آنها به عنوان بدسليقگي و كجفهمي ميگويد كه «من اعتقادات و نظرات ايشان را هرگز قبول نداشته و ندارم ولي ميگويم خفه كه نبايد شوند. بايد اظهارنظر كنند.» اين حرف درستي است، ولي انتقاد ديگران به داشتن اين مواضع نيست.
وي تاكيد ميكند: «آقاي ... فردي است كه نظراتي دارد، نظراتش را هم مطرح ميكند، اما در عرصههاي مختلف اداره كشور تاثيرگذار نيستند.»
در اينجا نميتوان با نظرات ايشان موافق بود. اين افراد و دوستان آنان از همه مواهب قدرت يكسويه بهرهمند هستند و از اين موضع هم رفتار ميكنند والا صرف بيان اين مواضع هيچ اشكالي ندارد، يا حداقل اينكه به ما مربوط نيست. كسان ديگري هم هستند كه از اين حرفها ميزنند و كسي به آنان كاري ندارد. مشكل اين جماعت حضور رانتي آنان در داخل نهادهاي قدرت و استفاده از امكانات آن براي پيشبرد مقاصدشان است. والا با نفس داشتن چنين افكاري مسالهاي نداريم، چون به جز اين نميتوانند فكر كنند.