هر وقت فهميدي اشتباه كردي، برگرد
به خطا برويم، كه حتي زماني كه ديگر هزينههاي ادامه اشتباه كمرشكن شده، باز هم ادامه خطا را توجيه و تو را تشويق ميكنند و تاكيد ميكنند كه نخير، اشتباه نبود كه كاملا هم درست بود و بخواهيم يا نخواهيم، در بين ما، كمتر كسي پيدا ميشود كه پيرامونش را از نكوهشگران و منتقدان پر كند كه همه ما، تاييدكنندگان را خوشتر داريم.
هفته گذشته اتفاقي افتاد كه بسيار جاي اميدواري دارد و گمان دارم كه هر چه بيشتر بايد در مورد ضرورت تداوم آن صحبت شود. در خبرها بود كه وزير كشور، يكشنبه ۲۲ تير، تعدادي از روزنامهنگاران و فعالان سياسي را براي شنيدن نظراتشان درباره جنگ اخير دعوت كرد كه تا آنجايي كه در مورد حاضرين اين جلسه گفته شده، برخي از شناختهشدهترين فعالان اين عرصه كه به خاطر بيان صريح نظراتشان در گذشته، دچار گرفتاريهاي بسياري هم شده بودند، حضور داشتند. ميتوانیم به رسم همان شعر مولانا بگویيم «نگفتمت.»؟ ولي اين نگفتمت مربوط به گذشته است، مهم اين است كه حالا و در شرايطي كه امروز بر كشور حاكم است چه بگویيم و چه بكنيم؟ و مهم اين است كه اين حركت كه به گمان من بسيار ارزشمند است، نه تنها نشانه فهميدن اشتباه بودن راهي است كه تاكنون رفتهايم، بلكه از آن مهمتر، به قول مرحوم مسعود سپهر، گامي مهم در بازگشتن از آن مسير خطا است كه بايد همه ما از اين تصميم حمايت كنيم و از طعنه بپرهيزيم كه «گفتمت مرو آنجا» را كنار بگذاريم. اما راه چيست؟
در حوزههاي مختلف، هر كارشناسي، به واسطه تخصصي كه دارد پيشنهادي را خواهد داد كه لازم است حتما شنيده شود و بر اساس يك تئوري منسجم، بهترين آنها به كار بسته شود، ولي براي خود من به واسطه تجربه چند دههام در حوزه رسانه و هم از آن جهت كه مهمترين موضوع طرح شده با جناب وزير كه در اين روزها در جاهايي ديگر هم بر آن تاكيد ميشود موضوع «بازگشت به مردم» است، يعني همان مردمي كه به فرموده رهبري با هر سنخ پوشش و گرايش، پاي وطن ايستادند (نقل به مضمون)، اين بازگشت چگونه رخ بدهد؟
در اين 12 روز، مدافعان سلحشور كشور، كاري سترگ در مقابل بمباران كشور انجام دادند، ولي يك بمباران بيوقفه و همچنان بدون وجود هيچ دفاعي در حال انجام است و آنهم بمباران رسانههاي فارسيزبان ضدايراني است. بمباراني كه زماني گمان ميرفت رسانه ملي ميتواند در مقابل آن بايستد، ولي حالا معلوم شده كه نه تنها توان ايستادگي ندارد كه حتي احتمالا به دلايلي، كمك حال آن بمباران و رسوخ بيگانگان در افكار عمومي كشور هم شده، كه اگر چنين نبود؛ چه لزوم بر اين همه هشدار بود كه اي مردم مراقب بمباران رسانههاي ضدايراني باشيد؟ ميدانم كه اين سخن بارها گفته شده، ولي از آنجا كه جلسه وزير نشان ميدهد احتمالا امروز ديگر امكان شنيده شدنش وجود دارد، از نو بر ضرورت بازگرداندن مرجعيت رسانه به كشور ميگويم. وقتي در دوره اصلاحات، در يك حركت عجيب، مطبوعات اصلاحطلب را كه با اقبال گسترده اجتماعي روبهرو بودند، در يك شب توقيف كردند، شايد گمان اين نبود كه اين توقيف، باعث اقبال رسانههاي خارج از كشور ميشود كه شد. اما حالا با اين همه كانال ماهوارهاي، ديگر حتي بازگشت به امكان آن مطبوعات هم نميتواند مرجعيت رسانهاي را به كشور بازگرداند، مگر اينكه با هدف بازگشت به مردم، به همين رسانههاي موجود اجازه داده شود كه كانال تلويزيوني راهاندازي كنند و در گامي ديگر، با برداشتن فيلترينگ؛ هم ايده بازگشت به مردم عملي شود و هم حمايت غيررسمي از مافياي فيلترشكنفروشي پايان يابد. اين دو گام، مهمترين گامها در بازگشت به مردم است و بدون آن، هر عملي بينتيجه است، چنانكه تا همينجا هم بينتيجه بوده.