• 1404 پنج‌شنبه 26 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6093 -
  • 1404 چهارشنبه 25 تير

«كار رمان» چه تصويري از اين‌گونه ادبي پيش رويمان قرار مي‌دهد؟

ژانرِ ترديدهاي انسان مدرن

سارا پورابراهيمي

«كار رمان» در بخشي از طرح مباحث خود، اين ايده را مطرح مي‌كند كه رمان نسبت به ساير گونه‌هاي ادبي، سر و كار بيشتري با طبيعت انساني دارد. براي بررسي عميق‌تر اين ايده، مختصري به تاريخچه شكل‌گيري رمان مي‌پردازيم كه مي‌توان آن را محصول دوران و انسان مدرن دانست. جست‌وجوي ريشه‌هاي اوليه رمان، ما را به حماسه‌ها (epic) و سپس رمانس‌هاي قرون وسطي مي‌رساند؛ متوني چون گيلگمش، ايلياد و اديسه گرچه به شعر سروده مي‌شدند، حامل روايت‌هايي داستاني بودند از شجاعت و جنگاوري قهرمانان. قهرماناني كه اغلب شخصيت‌هايي فراانساني‌ بودند كه سرچشمه‎ قدرت و اعتبارشان در زادگاه، تبار يا پيوندشان با نيروهايي ماورايي بود و پاسداري از سرزمين و شرف انساني را وظيفه خود مي‌پنداشتند. با ظهور رمانس‎‌ها، اين جنگاوري جايگزين ماجراجويي‌هاي عاشقانه شد و قهرمانان ميدان نبرد جاي خود را به شواليه‌هايي دادند كه در ابتداي داستان دل مي‌باختند به بانويي اشرافي، اما همين كه درصدد وصال برمي‌آمدند، بلايي سخت از آسمان نازل مي‌شد، مثل ربوده يا گرفتار شدن عروس در قلعه‌اي جادويي، طلسمي كه حافظه‎ شواليه را مي‌ربود يا سفري ناگزير كه بين او و معشوق فاصله مي‌انداخت. در آزمون دشوار گذر از اين موانع، قهرمان موفق مي‌شد كه عشق و وفاداري خود را اثبات كند و در نهايت، اين دو به هم مي‌رسيدند بي‌آنكه ذره‌اي پير شده باشند يا اثري از زوال در هيبتشان پديدار شده باشد.
در عصر رنسانس و پس از آن اما، ادبيات منثور رفته‌رفته از جنبه‌هاي اسطوره‌اي و فراانساني فاصله گرفت و به واقعيت‌هاي زندگي روزمره نزديك شد؛ اين لحظه تولد رمان است آن‌گونه كه ما امروز آن را مي‌شناسيم. نقطه اوج اين گذار را مي‌توان در دن كيشوت (1605) ديد كه بسياري آن را اولين رمان مدرن دانسته‌اند؛ دن كيشوت فروپاشي جهان رمانس‌هاي كهن را به تصوير مي‌كشد و پا به جهاني مي‌گذارد كه اسطوره‌ها و قهرمان‌ها را پشت سر گذاشته است تا جا را براي «انسان معمولي‌» باز كند كه سر از طبقه‎ متوسط درآورده است. اين انسان، به تنهايي مسوول اصلي تعيين نقش‌هاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و ديني خود است، دستمزدي دارد كه مي‌تواند آن را صرف خريد كتاب كند، اما توقعش اين است كه در اين كتاب‌ها، بازنمايي زندگي خودش را ببيند، نه زندگي قهرمانان و جنگاوران. ظهور اين طبقه متوسط و فردگرايي، در كنار عواملي چون صنعت چاپ و گسترش سواد خواندن و نوشتن، منجر شد به محبوبيت هر چه بيشتر ژانر رمان در ميان مردم.
بازگرديم به ادعاي آغازين متن؛ چرا رمان به نسبت ساير گونه‌هاي ادبي، ارتباط بيشتري با طبيعت انساني دارد؟ نكته اساسي كه در اينجا بايد به خاطر سپرد، اين است كه مقصود از طبيعت انساني، طبيعت انسانِ مدرن است و انسان مدرن از قطعيت‌هاي پيشيني و چارچوب‌هاي تثبيت‌ شده فاصله گرفته است؛ براي او ترديد جايگزين هر گونه اطميناني شده است، اخلاق ديگر الزاما امري مطلق نيست و هر شكلي از وابستگي -مذهبي، قومي و حتي خانوادگي- پس رانده شده است؛ بدين نحو، او خود را در وضعيتي بحراني مي‎‏بيند كه حاصلِ كشمكش‌هاي اخلاقي، نفي سنت، گسست از امر قدسي، از خودبيگانگي و مواجهه با هويتي چندپارچه است. 
جرج لوكاچ، فيلسوف و منتقد ادبي مجار معتقد است كه رمان، فرم هنري ويژه دوران مدرن است، زيرا بازنمايي جهانِ از هم گسيخته انسان مدرن است. به بيان ديگر، رمان پاسخي است از سمت ادبيات به وضعيتي كه در آن معنا و انسجام گريخته‌اند و روح انسان در وضعيت بي‌ساماني و «بي‌خانماني» به سر مي‌برد. او در كتاب نظريه رمان (1916) به مقايسه بين حماسه و رمان مي‌پردازد كه در واقع مقايسه‌اي است ميان دنياي باستان و دنياي مدرن. او حماسه را بازتابي مي‌داند از جهاني كه در آن انسان و جهان هنوز در هماهنگي و وحدت وجودي (unity) با هم به سر مي‌بردند؛ مثل جهانِ حماسه‌هايي چون ايلياد و اديسه كه به خودي خود، تمدني يكپارچه، كامل و خودبسنده بود. در اين جهان، شكافي ميان فرد و جامعه يا ميان درون و بيرون وجود نداشت. خدايان حي و حاضر بودند و حضورشان به هستي، معنا و نظمي واضح و روشن مي‌بخشيد. قهرمانِ حماسه، نماينده‌اي بود از كل اجتماع و سرنوشت او گره‌‎خوردگي ناگزير داشت با سرنوشت جامعه. به نوعي، جهان «خانه»ي انسان بود و انسان در آن احساس بيگانگي نمي‌كرد.  اما برخلاف حماسه كه راوي شكوه و وحدت گذشته بود، رمان حامل اندوه و آگاهي تاريخي انسان مدرن است. جمله معروف لوكاچ «رمان، صورتِ حماسي دوراني است كه از موهبت خدايان محروم مانده است» نشان‌دهنده يك گسست تاريخي عميق است ميان دنياي باستان و دنياي مدرن. در واقع، رمان ابرازِ ادبي جهاني از هم گسيخته و «مساله‌دار» (problmatic) است. ويژگي اصلي انسان مدرن در اين جهان، «بي‌خانماني استعلايي» (Transcendental Homelessness) است؛ يعني يك حس عميق بيگانگي، سرگشتگي و فقدان معنا. قطعيت‌هاي پيشين ديگر از ميان رفته‌اند و شكافي دردناك پديد آمده است ميان «آنچه هست» و «آنچه بايد باشد»؛ در واقع روح انسان كماكان اشتياق خود براي معنا و تماميت را حفظ كرده و در جست‌وجوي آن است.
از اين رو، رمان براي لوكاچ، روايتِ همين جست‌وجوگري است. قهرمانِ رمان، يك «فرد مساله‌دار» است كه به تنهايي در جهاني كه ديگر معنايي از پيش آماده به او عرضه نمي‌كند، به دنبال ارزش و هويت مي‌گردد. رمان، شرحي است براي اين فراق از خانه، اين بي‌خانماني و اين جست‌وجوي نوميدانه براي بازيافتن تماميت از دست رفته. از آنجا كه اين تماميت ديگر در جهان كنوني يافت نمي‌شود، رمان‌نويس ناچار است آن را در «فرم» هنري خود خلق كند و به همين دليل، رمان ذاتا يك فرم آيرونيك است؛ زيرا در عين جست‌وجوي معنا، مي‌داند كه آن معناي مطلق ديگر دست‌يافتني نيست. با اين اوصاف، روشن است كه وضعيت انسان مدرن را نمي‌توان به بيان آورد مگر در فرمي مدرن و اين فرم مدرن رمان است. رمان همچنين به ‎واسطه برخورداري از ظرفيت‌ها و تكنيك‌هايي چون جريان سيال ذهن، تغيير زاويه ديد، چندصدايي و امكان استفاده از فرم‌هاي مختلف چون نامه، خاطرات روزانه و حتي شعر و نمايشنامه درون خود، اين قابليت را دارد كه تمامي ابعاد دروني انسان را بكاود و تناقض‌ها - حتي تضادهاي - وجودي او را كه طبيعت انسان مدرن هستند، آشكار كند. البته بايد اين را نيز به خاطر داشت كه تاكيد بر ظرفيت‌هاي رمان به معناي انكار ظرفيت‌هاي ساير گونه‌هاي ادبي نيست و چه بسا كه شعر يا داستاني كوتاه، در عين ايجاز، همين كار را انجام دهند، اما صحبت از اين است كه گونه رمان، از لحاظ فرمي و ساختاري، بستري است براي نشان دادن امكانات وجودي انسان مدرن. 
٭ استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه گیلان

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون