کارشناسان از ضرورت تغییرات اساسی دررسانهها ميگويند
نمادهمدلی درجنگ میهنی
علي ربيعي: همدلي بزرگتر از ابزار نظامي در جنگ ميهني اخير به كار آمد
مسعود كوثري: به نمادي نياز داريم كه نشاندهنده آشتي كردن باشد
نشست دوم همبستگي اجتماعي، ديروز 18 تيرماه با حضور 4 چهره در خانه انديشمندان علوم انساني برگزار شد. نشستي كه در آن تلاش كردند تصويري از همبستگي اجتماعي و وفاق ملي ارائه كنند. موضوع نمادسازي براي اين دوران تازه از جمله مواردي بود كه علي ربيعي رييس انجمن ايراني مطالعات فرهنگي و ارتباطات و مسعود كوثري گروه ارتباطات اجتماعي دانشگاه تهران به آن اشاره كردند. هر دو چهره از ضرورت پوستاندازي و ايجاد فضاي مناسب براي آشتي ملي نيز صحبت كردند.
علي ربيعي: همدلي بزرگتر از ابزار نظامي در جنگ ميهني اخير به كار آمد
علي ربيعي، رييس انجمن ايراني مطالعات فرهنگي و ارتباطات به عنوان يكي از سخنرانان اين مراسم با اشاره به ضرورت بررسي ارزيابي هاي تحليلي واقعگرايانه درباره موضوعات داخلي و بيروني گفت: جريان روشنفكري ايراني وقتي ميخواهد ديدگاهش در نقد داخلي را مطرح كند با صراحت اين نقد را مطرح ميكند كه البته درست است و به آن نياز داريم. اما همين افراد وقتي ميخواهند درباره يك امر خارجي صحبت كنند با احتياط بيشتر صحبت ميكنند. ما هم بايد نقد داخلي (حتي ساختارشكنانه) انجام بدهيم، هم بايد درباره موضوعاتي چون غزه و فلسطين، عادلانه و بر اساس آرمانخواهي صحبت كنيم. شخصا اكراه دارم كه اسم رسانهاي خاص را مطرح كنم، اما ترديدي نبايد داشت كه برخي رسانههايي كه خارجيها راهاندازي ميكنند نه از سر دلسوزي بلكه در راستاي منافع و مقاصد خاصي ضدملي هستند. حتي بسياري از كارهاي شرقشناسي بزرگ هم از سر دلسوزي نيستند. (مردم بايد بدانند) وقتي غربيها در جهان سوم رسانهاي را (از صداي مسكو تا صداي انگليس و...) به زبان فارسي، عربي و... راهاندازي ميكنند منافع خود را دنبال ميكنند. اين تحركات از سر دلسوزي نيست. اما ما در داخل به علل مختلف كه سعي ميكنیم توضيح بدهیم، نتوانستهايم اين واقعيتها را به جامعه ايراني منتقل كنيم. خاطرهاي نقل ميكنم تا موضوع روشنتر شود. اصولا گوش دادن به راديو در منزل ما ممنوع بود و تنها زماني راديو روشن ميشد كه پدرم راديو مسكو و راديو بيبيسي به زبان فارسي را گوش ميداد. در دوران كودكي نزديك به نوجواني، روزي از پدرم پرسيدم چرا اين دو راديو را دنبال ميكند؟ پدر گفت: «اعتمادي به اخبار داخل كشور ندارم.» امروز هم همين نگاه و بياعتمادي وجود دارد. پدر تحصيل نكرده من به همان دليلي سراغ رسانههاي خارجي ميرفت كه امروز هم برخي خانوادهها سراغ آنها ميروند؛ «بياعتمادي به اخبار داخلي كشور.» ربيعي در ادامه ميگويد: «در مورد اين نوع رسانهها (فارسيزبان) خيلي فكر كردم. معتقدم در هر ملتي افراد خائن وجود دارد. (متاسفانه جز اين لفظ، نامي بر آنها نميتوان گذاشت) كساني كه در لايههاي سازمانهاي جاسوسي فعاليت ميكنند، داستان متفاوتي دارند. در دوران جنگ تحميلي 8 ساله هم همين نوع فعاليتهاي جاسوسي در قالب فعاليتهاي رسانهاي وجود داشت. در بغداد رسانههايي وجود داشتند كه عليه ايران فعاليت ميكردند. حتي ايرانيهايي بودند كه در كنار صدام عليه وطن خود ايستادند.
اما اين جنگ هر حالتي به خود بگيرد كه من اميدوارم پيروز شويم، تاريخ ايران و ملت ايران اين خائنها و اين نوع خيانتها را فراموش نميكنند. هر اندازه هزينه ميكرديم، نميتوانستيم به نسلهاي جديد ايراني (دهه هفتادي و هشتاديها) بگویيم كه اكنون زدگي و شرايط امروز نبايد باعث شود به بيگانههاي بيوطن اعتماد كنند. بايد شجاعانه در اين مورد با نسلهاي جديدمان صحبت كنيم و بگویيم اينها رسانههايي براي كوچك كردن ايران هستند.
سياست خبري در زمان جنگ در همه كشورها، يك سياست متاثر از فضاي امنيتي و فضاي جنگ است. از اين منظر نميتوان ايرادي به سيستم گرفت. مساله من اما كدام رويكردهاي امنيتي است. صريح ميگويم هر نوع سياست رسانهاي كه منجر شود گوشها و چشمها به سمت خارج برود، يك سياست ضدامنيتي است. اتفاقا بايد به اين نوع سياستها شك كنيم. هر سياستي كه گوش ايراني و نگاه ايراني را به سمت خارج سوق بدهد، ضدامنيت ملي است. به عنوان فردي كه كتاب مطالعات امنيتي دارم و مطالعاتي در اين زمينه كردهام، ميگويم آزاديهاي نوشتاري و تحليلي و حتي تلويزيوني به داخل باعث ميشود نگاههاي ايرانيان كمتر به رسانههاي خارجي دوخته ميشود. شب اول حمله وحشيانه اسراييل به كشورمان، تلويزيون (ايران) پر بينندهترين رسانه كشور بود. خودم پس از سالهاي بسيار تلويزيون داخلي را ديدم. قبلا شبكه نمايش را ميديدم اما علاقهاي به ديدن شبكه خبر نداشتم. اما آن شب شبكه خبر را ديدم. بنابراين اشكالي ندارد كه سياست امنيتي جنگي داشته باشيم اما بايد ديد چه نوع رويكرد امنيتي بايد اتخاذ شود. از سوي ديگر بايد توجه داشت كه سياست رسانه، سياست مشاع است و در اختيار دولت نيست. دولت ميتواند مجوز بدهد اما نميتواند بگويد اهالي رسانه چگونه بنويسند و چگونه ننويسند. قطعا دولت و وزير ارشاد دولت، به دنبال سياستهاي رسانهاي بازتر و گشودهتر است. بخشي از اين تلاشها دادن مجوز است، بخشي از آن دادن امكانات و حمايتهاي زيرساختي است و بخش ديگر آن چگونه نوشتن و چگونه ننوشتن است. همه اين مكانيسم در اختيار دولت نيست.»
ربيعي در پايان يادآور شد: «به من اجازه بدهيد از صحبتهاي آقاي كوثري تعبيري را به امانت بگيرم؛ عناويني چون جنگ 12 روزه و موارد مانند آن، روايت دفاع ميهني، روايت ايراني و هويت ايراني را در خود ندارند. حتي عنوان وعده صادق 3 هم روايت تجاوز اسراييل در خود ندارد. هر دو ارجاع و عنوان غلط است. الفاظي چون دفاع ميهني و جنگ تحميلي عناويني هستند كه براي اين جنگ ميتوان از آن استفاده كرد. اينكه پس از اين جنگ و دفاع ميهني حتما بايد در بسياري از مناسباتمان با جامعه تجديد نظر كنيم، شكي وجود ندارد. ديگر نميتوان به شكل قبل به سراغ جامعه پس از جنگ برويم. اين اشتباه يعني بحران، بحران يعني از دست رفتن ظرفيتها، اگر صورت كسر، ظرفيتهاي كلان كشور باشد و پايين كسر، خواستهها و نيازيهاي مردم و حاصل اين كسر پايينتر از يك شود، با بحرانهاي جديدي مواجه ميشويم. در بسياري از عرصهها به خصوص سياست اجتماعي، سياست امنيتي، سياست حوزه سياست و البته سياست رسانه به بازتعريف نياز داريم. بايد توجه داشت كه همدلي بزرگتر از ابزار نظامي در اين جنگ ميهني ظاهر شد. يعني تصميم مردم در مورد رفتار سياسي و اجتماعي و امنيتيشان مهمترين عنصر براي اجراي هر نقشه امريكا و اسراييل عليه ايران بود. پرسش اما اين است كه رابطه آزادي رسانه در داخل با مرجعيت رسانه چيست؟ اساسا سياست رسانهاي كه مقاومت ملي را افزايش بدهد كدام سياست است؟ تماميت ذهني ايرانيان در كنار تماميت ارضي چگونه رخ ميدهد؟ سياستهاي رسانهاي چه از نظر رسانههاي مستقل و آزاد و چه رسانهها جريان اصلي چقدر به مقاومت ملي ايرانيان كمك كرده است؟ كدام سياست رسانهاي براي قوام اين شرايط اثرگذار بوده است؟ پاسخ به اين پرسشها كليد دستيابي به يك فهم جديد از رسانه و ارتباط با مردم خواهد بود.»
مسعود كوثري: براي اين دوران جديد به نمادي نياز داريم
مسعود كوثري، مدير گروه ارتباطات اجتماعي دانشگاه تهران از زاويهاي متفاوت به بحث ورود كرده و ميگويد: «اينكه گفته ميشود امروز جنگ، جنگ روايتهاست، به يك معنا درست و به معنايي نادرست است! به نظرم در سطح دانشگاهها و مسوولان سياسي و فرهنگيمان دچار نوعي پستمدرنيسمي شدهايم كه بر اساس آن ميگویيم همه چيز، روايت است. اين عبارت ظاهر قشنگي دارد و نشان ميدهد كه ما ميتوانيم روايتهايي در مواجهه با غرب بسازيم. چرا كه منازعه و جنگ اين روايتها طرف پيروز را تعيين ميكند. آيا واقعا اين طور است و جنگ واقعا جنگ روايتهاست؟ اما بايد پرسيد پس حقيقت و واقعيت چه ميشود؟ معتقدم اين نوع ديدگاهها كلاهي است كه انديشههاي پسامدرن سر ما گذاشتهاند. متاسفانه در كل كشور هم جا افتاده كه همه چيز جنگ روایتهاست. هر چند جنگ روايتها تا اندازهاي مهم است. اما فلسفهاي كه پشت اين ايده است، اين است كه اساسا حقيقتي وجود ندارد. به همين دليل در غرب صدها كتاب درباره دوران پساحقيقت نوشته شده است. معناي اين رويكرد آن است كه همه چيز روايت و تركيبي از فيك نيوز و اطلاعات نادرست (disinformation) و اطلاعات درست (misinformation) به قصد فريب است و حقيقتي وجود ندارد. اين موضوع حتي به بحثهاي فلسفي هم كشيده شده است. كتابهاي فلسفي بسياري درباره دوران پساحقيقت نوشته شده است.»
كوثري ادامه ميدهد: «اين رويكرد بردي را براي ما ايجاد ميكند كه تصور كنيم ميتوانيم ضربهاي به نظام مدرنيته بزنيم و در مواجهه با دستگاه عريض و طويل رسانهاي آنها ما هم روايتي بسازيم چرا كه معتقديم، طرف پيروز را روايتها تعيين ميكنند. به همين دليل هم ما پس از حوادث 1401 صدا و سيما را شماتت ميكرديم كه در جنگ روايتها قافيه را به اينترنشنال باخته است. اين نقطه جايي است كه بايد به آن توجه كرد. ميخواهم اين موضوع را به جنگ اخير وصل كنم. صرف نظر از فرمايش دكتر ربيعي كه جنگها را بر اساس سلاح طبقهبندي ميكنند، روايتي كه مبناي اين جنگ بود. اين روايت بود كه «ما با حكومت ايران كار داريم نه مردم. اين حكومت نمادهايي دارد كه اسراييل در حال زدن آن هستند.» مثلا بخشهايي از سپاه، بخشهايي از پدافند موشكي، دانشمندان هستهاي و... اساسا اين روايت اين بود كه ملت از حكومت جداست. ما كاري به مردم نداريم و وقت به مردم ميگویيم تهران را خالي كنيد تا كار تمام شود، ميروند! ما در لحظات اول نتوانستيم روايتي همسطح اين روايت تهيه كنيم. چون اساسا صدا و سيما آماده اين كار نبود. بنابراين سعي ميكرد به مظلومنمايي روي بياورد. اين رويكرد براي اين دوران چندان رسا و كاربردي نيست. اساسا نبرد اخير، جنگ به شيوههاي سابق نيست. فقط مساله الكترونيك و پهپاد و هك كردن سامانهها نيست؛ مساله تفكيك مردم از حاكميت و زدن نمادهاي حاكميت است. اين رويكرد به اصطلاحات جديد نياز دارد. اين جنگ نه يك جنگ ميهني و نه يك جنگ داخلي بود. بيشتر به قول دكتر ربيعي، شبهكودتا بود. معناي كودتا مشخص است و مردم جايي در آن ندارند. حملهاي صورت ميگيرد و نقاط نمادين و اصلي زده ميشود و نهايتا تغيير حاصل ميشود.» او با اشاره به اينكه مفهوم جنگ 12 روزه چندان روشن نيست، ميگويد: «اسراييل اين اصلاحات را دوست دارد. مردم در عناويني چون جنگ 33 روزه، 6 روزه و... تعريف روشني ندارند. كتابي در آلمان نوشته شده با عنوان گلابيهاي ريبك. اين كتاب داستان يك درخت گلابي است كه پس از فروپاشي ديوار برلين به نماد آشتي ملي بدل شد. اين نهال در محلي در آلمان شرقي كاشته ميشود و به عنوان نماد وحدت دو آلمان بدل ميشود. امروز در ايران نياز داريم كه يك درخت گلابي بكاريم. درختي كه شكافهاي رسانهاي و غيررسانهاي ميان مردم و حاكميترا پر كند و روايتي از همبستگي ملي بسازد. اين مسالهاي نيست كه در شرايط بحراني به سرعت ساخته شود. بسياري از افرادي كه نسبت به سيستم انتقاد داشتند به خاطر ايران وارد ميدان شدند. اين گزارهها به ما ميگويد كه وقت كاشتن درخت گلابي است. ما از يك دوران عبور كردهايم. اين جنگ فقط آسيب به ساختمانهاي ما و شهيد شدن ايرانيان نشد. ما وارد دوران جديد شدهايم. لازم است پوستهاي بيندازيم و نقش خود را ايفا كنيم. براي اين دوران جديد به نمادي نياز داريم كه نشاندهنده دست دادن، آشتي كردن و حل معادلاتي است كه ميتوان از آنها عبور كرد و آزادي نسبي فرهنگي و سياسي در جامعه ايجاد كرد. اميدوارم اين شرايط را درك كرده و هرچه زودتر درخت گلابيمان را بکاریم.