الهه مظلوم
علي مطهري
قتل مظلومانه الهه حسيننژاد آزموني است براي پليس و قوه قضاييه ما كه آيا بعد از اقرار صريح قاتل باز هم چهره او را ميپوشانند و حفظ آبرو ميكنند و آيا او ظرف مدتي كوتاه و تا زماني كه ذهن جامعه به اين جنايت مشغول است به دار مجازات آويخته ميشود تا فلسفه مجازات يعني عبرت گرفتن چنين حيوانات آدمنمايي و تسلي خاطر جنايتديدگان و جامعه تحقق پيدا كند؟ يا اينكه دوباره چهره او پوشانده و چند سال بعد مجازات ميشود، زماني كه ديگر حادثه از ذهن جامعه رفته و ديگر عبرت گرفتن جانيها و تسلي خاطر جامعه چندان موضوعيت ندارد؟
معمولا بعد از اينگونه حوادث، تحليلهاي جامعهشناسي و روانشناسي آغاز ميشود و باز معمولا تقصير را به گردن فقر قشري از جامعه و ضعف مديريت مسوولان و حتي سياستهاي كلي نظام مياندازند و ماهي مطلوب خود را از اين آب گلآلود ميگيرند.
البته فقر به عنوان يكي از عوامل موثر در اينگونه حوادث ميتواند مطرح باشد، ولي به نظر اين بنده عامل اصلي، فقدان تربيت اسلامي و انساني است. فقيري كه حتي در نهايت فقر باشد اگر تربيت درستي داشته باشد هيچگاه دست به چنين كاري نميزند.
مربيان جامعه يعني خانوادهها، مدارس، دانشگاهها، روحانيت، صدا و سيما و پليس در آدمسازي مسووليت دارند. به تعبير امام خميني (ره): «انبيا آمدهاند كه آدم بسازند.» نوجوان و جواني كه نه در خانواده تربيت شده است، نه در مدرسه، نه در دانشگاه، نه در مسجد و نه توسط صدا و سيما و پليس، با ديدن يك تلفن همراه آيفون وسوسه ميشود كه آن را بربايد و شخص را هم به قتل ميرساند تا شناسايي نشود.
شايد بتوان الهه مظلوم را كه در دفاع از مالش كشته شده است، شهيد ناميد.