در ستايش زيبايي
اسدالله امرايي
در «به زيبايي زن» منتخبي از شعرهاي ژاك پرِوِر با گزينش و ترجمه محمدرضا پارسايار در نشر نو منتشر شد. پرور از چهرههاي مطرح شعر معاصر فرانسه است؛ شاعري كه با بياني ساده اما عميق، با زباني عاميانه اما غني شعر را از برج عاج ادبيات به خيابانها، كافهها، و خانههاي مردم ميآورد. ژاك پرِوِر (۱۹۰۰–۱۹۷۷) شاعر و فيلمنامهنويس فرانسوي بود. شعرهاي او در جهان فرانسهزبان بسيار محبوب است و در بسياري از كتابهاي درسي هم نقل شده است. او در نوئي-سور-سن نزديك پاريس بهدنيا آمد. با ديدن فيلمهاي چارلي چاپلين شيفته سينما شد و بعدها براي كارگردانهايي مثل ژان رنوار، كلود اوتان لارا و مارسل كارنه فيلمنامه نوشت. از آن طرف، پاي ثابت محفل سوررئاليستها بود. با لوئي آراگون و آندره برتون ميگشت و شعر ميگفت. شعرهايي كه هميشه تا زمان مرگش، ۱۹۷۷، و بعد از آن خوب فروش ميرفت و خوانندههاي زيادي داشت و دارد.شعرهاي اين مجموعه حول دو محور اصلي عشق و زيبايي انساني است. ستايش زن، نه به عنوان ابژهاي ايدهآل، بلكه چون موجودي زنده، ملموس، و در عين حال اسرارآميزاست.
تو مثل روز زيبايي/روزي كه اولينبار ديدمت/ تو مثل شب غمگيني/شبي كه رفتي و دلواپسم نبودي...
مردي از اهالي برتانيم/ بازميگردد به زادگاهش /پس از كلّي كار خلاف/جلو كارخانههاي دوآرننه قدم ميزند/كسي را نميشناسد/كسينميشناسدش/خيلي ناراحت است./ميرود پنكيكفروشي پنكيك بخورد/ولي نميتواند بخورد/از گلويش پايين نميرود/پول ميدهد/ميرود بيرون/سيگار روشن ميكند/ولي نميتواند بكشد./چيزي هست اشعار پرِوِر، زبان ساده و گفتاري دارد و به همين علت هم شعرهايش بين مردم كوچه و خيابان هواخواه داشت. در شعرهاي اين كتاب، پرِوِر اغلب از اشياي معمولي، موقعيتهاي ساده، و روابط انساني بهظاهر پيشپاافتاده استفاده ميكند، اما از دل آنها تصاويري غافلگيركننده خلق ميكند. براي مثال، شعري را ميخوانيم كه در آن زن محبوبش را به گلها، دود سيگار، و نور پنجره صبحگاهي تشبيه ميكند؛ عناصري كه به ظاهر معمولياند اما در شعر پرِوِر، بدل به نمادهايي از حضور، گرما، و زندگي ميشوند.
در كنار مضامين عاشقانه، اشعار پرِوِر به ويژه در اين مجموعه، حاوي انتقاداتي اجتماعي و سياسي نيز هستند. او نظامهاي خشك، جنگ، ستم طبقاتي، و بيعدالتيها را با زبان طعنه، استعاره، و طنز به چالش ميكشد. اما هرگز لحنش به شعار نميگرايد. او با شاعرانهترين ابزار، صلح را مي ستايد و از انسان در برابر نظامهاي سركوبگر دفاع ميكند. براي مثال، در برخي شعرها اشارات مستقيمي به جنگ جهاني دوم، فقر كارگران، يا بيعدالتيهاي اجتماعي ديده ميشود. اما اين اشارات در بافت زيباييشناسي خاص او بيان ميشوند؛ نه با خشونت بلكه با دلسوزي و انسانيت. در «به زيبايي زن» شعرهاي پرِوِر نهتنها ستايش عشق و زيبايياند، بلكه گونهاي مقاومت شاعرانه در برابر زشتيها و بيعدالتيهاي جهان نيزهستند. او با تصويركردن لحظات كوتاه، احساسات زودگذر، و پيوندهاي انساني، ما را به ياد ارزشهاي انساني و عاطفي مياندازد. گويي ميخواهد بگويد: «در جهاني كه پر از خشونت و بيعدالتي است، هنوز هم ميتوان عاشق شد، زيبايي ديد، و لبخند زد.»