گزارش« اعتماد» از جشنواره كن 2025
غافلگيري بزرگ
وقتي اسپانياي منحصر به فرد از فرانسه تكراري جلو ميافتد
لادن موسوي
جشنواره كن به كار خود ادامه ميدهد و ما خبرنگاران به عادت هرساله خود برگشتهايم و هر روز از اين سالن به آن سالن و از اين صف به آن صف در داخل و خارج كاخ جشنواره در حال دويدنيم. مخصوصا كه امسال دو تا از فيلمهاي بخش مسابقه را در دو سانس پشت سر هم به نمايش ميگذارند و به محض بيرون آمدن از اين سالن بايد به سالن بعدي بدويم… سپس در صف فيلم بعدي درباره اين دويدنها غر ميزنيم و درباره فيلمي كه ديدهايم با همكاران بحث ميكنيم. اينها هم اما جزو جذابيتهاي جشنواره هستند و صفاي خود را دارند…امروز برايتان از سه فيلم ديگر مينويسم كه ديدنشان با اين دويدنها ممكن شده. يكي ازآنها از اسپانيا به جشنواره كن آمده و دو تاي ديگر محصول كشور فرانسهاند.
صراط - اليور لاكس
«صراط»، محصول اسپانيا داستان پدري به نام «لوييس» (با بازي «سرجي لوپز»)، پسر نوجوانش «استبان» و سگشان «پيپا» است كه براي يافتن دختر گمشدهاش، «مارينا» به صحراي مراكش سفر ميكنند. فيلم بهصورت استعاري به بحرانهاي مدرن، مقاومت در برابر سرمايهداري و جستوجوي معنويت ميپردازد.
«صراط» اثري است با ساختاري دوگانه، كه تماشاگر را غافلگير ميكند. در ابتدا، فيلم حالوهواي يك سفر جادهاي آرام و حتي «feel good movie» دارد، اما پس از حدود يك ساعت، با وقوع يك اتفاق غيرمنتظره و تحولي ناگهاني، مسير داستان بهكلي تغيير ميكند و به فضايي آخرالزماني، تاريك و پرتنش وارد ميشويم. اين تغيير ناگهاني، جسورانه و تأثيرگذار است و نشاندهنده توانايي «لاكس» در خلق فضاهاي متنوع و عميق است. فيلم از نظر بصري و صوتي بسيار قوي است. فيلمبرداري ۱۶ ميليمتري و طراحي صداي دقيق، تجربه سينمايي و حسي متفاوتي را براي تماشاگر فراهم ميكند. نيم ساعت اول فيلم در جشني بزرگ و بيدر و پيكر در وسط بيابان بزرگي در مراكش ميگذرد كه در آن جوانان انواع مواد مخدر را مصرف كرده و با آهنگهاي تكنو و هاوس و پر ضرب و ريتم مخصوص اين جور احوالات ميرقصند. در اين مدت تصوير و صداي فيلم تماشاگر را با خود، به همراه «لوييس» و «استبان» پسرش ميبرد و همانند آن دو گيج و سرگردان در بيابان ميچرخاند…. بعد از اين نيم ساعت اوليه تازه اسم فيلم بر روي اكران نقش ميبندد كه خودش غريب و متفاوت است... با متوقف كردن اين جشن توسط پليس مراكش به دليل جنگ قريبالوقوع، و پخش شدن جوانان، «لوييس» و «استبان» و ماشين كوچكشان به دنبال پنج جوان كه كاميون و اتوبوسي را به ماشينهاي مسافرتي (كمپينگ كار) تغيير دادهاند راه ميافتند تا شايد در جشني ديگر، در جنوب مراكش، در نزديك مرز موريتاني بتوانند دخترش را پيدا كنند... . از اينجا «صراط» تبديل به فيلمي جادهاي و حتي تا اندازه زيادي به مجموعه فيلمهاي «مكس ديوانه» و دنياي آخرالزماني و پوچ آن نزديك ميشود، اما موسيقي تكنو تا آخر فيلم همراه ما ميماند و از دوپارگي فيلم جلوگيري ميكند. بازي «سرجي لوپز» در نقش پدري سرگردان كه به دنبال بچهاش در دنيايي كه در حال فرو ريختن و به خاكستر تبديل شدن است بهشدت گيرا و تكاندهنده است. البته قابل ذكر است كه تمام بازيگران فيلم از پنج جوان همراه «لوييس» كه همه نابازگيرند تا «استبان» نوجوان، همه يكدست، درست، جا افتاده و به اندازهاند و بر تاثيرگذاري فيلم كه بر پايه بازي بازيگرانش ميچرخد، بهشدت ميافزايند. در «صراط» بياباني واقعي و همزمان نمادين را كاوش ميكنيم، جايي كه مرز ميان جهان و جهنم از ميان برداشته ميشود. اين فيلم اثري سياسي است كه مدرنيته را زير سوال ميبرد. «صراط» با پرداختن به موضوعاتي چون بحران معنويت، جستوجوي هويت و مقاومت عده اندكي از خلال جوامع حاشيهنشين در برابر جهان كپيتاليسم اثري تأملبرانگيز است كه حضورش در رقابت اصلي كن كاملا موجه و شايسته است. اما پيام انتهايي فيلم به نظرم تنبيهي و گيجكننده است و مشخص نميشود كه چرا يكي از پل صراط سمبليك فيلم ميگذرد و ديگري نه... هر چند كه خطاي اولي بيشتر از ديگري (حداقل) از نگاه ما است... فيلم «صراط» در نمايش خود در كاخ اصلي جشنواره با استقبال گرمي مواجه شد و تماشاگران به مدت هفت دقيقه ايستاده به تشويق آن و عواملش كه در سالن حضور داشتند پرداختند. اين فيلم از نگاه بسياري از منتقدين به دليل نگاه جسورانه و پرداخت منحصر به فردش به مسائل سياسي، ديني و معنوي و فروپاشيهاي اجتماعي، يكي از شانسهاي اصلي نخل طلاي كن به حساب ميآيد. براي من اما با تمام اين اوصاف «صراط» در حد نخل طلا نيست و البته الان، بعد از سه روز و پنج، شش فيلم از بيست و دو عدد فيلم حاضر در بخش مسابقه خيلي زود است تا از نخل طلا و برندهاش صحبت كنيم.
پرونده ۱۳۷ – دومينيك مول
فيلم «پرونده ۱۳۷» داستان «استفاني» بازپرس باوجدان اداره بازرسي پليس فرانسه (IGPN) كه مسووليت نظارت بر رفتار پليس را بر عهده دارد و به عبارتي سادهتر پليس پليسها است را روايت ميكند. «استفاني» مامور بررسي پرونده مجروح شدن يك نوجوان در جريان اعتراضات جليقهزردها در سال ۲۰۱۸ ميشود. با پيشرفت تحقيقات، او درمييابد كه قرباني اهل زادگاه خودش است، و اين موضوع او را به پيگيري بيشتر پرونده و مقابل همكاران و حتي همسر سابقش قرار ميدهد... «پرونده ۱۳۷» به بررسي درگيريهاي اخلاقي و شخصي درون سيستم قضايي ميپردازد. اين فيلم اثري است كه با تمركز بر واقعگرايي، خشونت پليس و فساد درونسازماني آن را نشان ميدهد. فيلم با استفاده از ساختار روايي خطي، سعي در ارايه تصويري دقيق از روند تحقيقات پليسي دارد. با اين حال، اين سادگي در روايت، در چارچوب جشنوارهاي مانند كن، براي حضورش در بخش مسابقه ناكافي به نظر ميرسد. «لئا دروكر» بازيگر معروف و محبوب فرانسوي در نقش «استفاني» عملكردي قوي و باورپذير ارايه ميدهد اما بازي ساير بازيگران، بهجز چند مورد استثنايي، چندان برجسته نيست و در بيشتر موارد، ديالوگها مصنوعي و غيرطبيعي به نظر ميرسند. اين مساله، كه در بسياري از فيلمهاي فرانسوي مشاهده ميشود، يكي از مشكلات كلي من با سينما و فيلمهاي فرانسوي است، اگر استثناهايي مانند «آناتومي يك سقوط» (برنده نخل طلاي كن ۲۰۲۳) را در نظر نگيريم. اين تصنع و كتابي بودن زياد ديالوگها كه از حرف زدن روزمره مردم عامي فرانسه بهشدت دور است باعث كاهش تأثيرگذاري كلي اثر ميشود. از نظر فني، فيلم از طراحي صحنه و فيلمبرداري مناسبي برخوردار است، اما فاقد نوآوريهاي بصري يا صوتي يا حتي تدويني خارقالعاده است كه بتواند آن را از ساير آثار مشابه متمايز كند. هرساله در كن حداقل چندين فيلم فرانسوي وجود دارند كه تعداد زيادي از آنها انگار دليلي براي حضور در كن به غير از مليت سازندهشان ندارند... انگار كه جشنواره كن بايد به دليل فرانسوي بودنش، سهم قابل توجهي به سينماي فرانسه بدهد، هرچند ساختههاي اين كشور در حد رقابت با فيلمهاي بزرگ ديگر كشورها نباشند. فيلمهايي به مانند «پرونده ۱۳۷» كه به مشكلات مردم با پليس و خشونت و سياهيهاي اين شغل ميپردازد و همچنين فيلمهايي كه در مقابل به تلاش پليس در حومه شهر براي مبارزه با مواد مخدر و خلافكاران اشاره دارند و با همين سبك و روش ساخته ميشوند آن قدر زياد است كه حسابشان به كلي از دستم در رفته است... . پس با وجود موضوع مهم «پرونده ۱۳۷» و نقد اجتماعي و مستقيمش از سياهيهاي دستگاه قضايي در رابطه با برخورد با پليسها، اين فيلم از نظر هنري و سينمايي، اثري متوسط است كه حضورش در رقابت اصلي كن جاي بحث دارد.
«آخرين دختر» يا (دختر كوچك) - حفصيه حرزي
فيلم «آخرين دختر» اقتباسي از رمان اتوبيوگرافيك «فاطيما داس» و فيلم دوم فرانسوي است كه در جشنواره امسال حضور دارد و امروز به نمايش در آمد. در اين فيلم «فاطيما»، دختر ۱۷سالهاي از خانوادهاي الجزايريالاصل، كه در حومه پاريس بزرگ شده است را ميبينيم. او كه كوچكترين فرزند در بين سه دختر خانواده است، در محيطي مذهبي و سنتي رشد كرده و موضوعاتي مانند عشق و تمايلات غریزی برايش تابو محسوب ميشوند. با ورود به دانشگاه فلسفه در پاريس، «فاطيما» با دنياي جديدي آشنا ميشود و شروع به كشف هويت جنسي خود ميكند. اين فرآيند او را در تضاد با باورهاي مذهبي، خانواده و خودِ درونياش قرار ميدهد. «آخرين دختر» به كارگرداني «حفصيه حرزي»، روايتي صميمي و ساده، هر چند تكراري، از بحران هويت، ايمان و تمايلات غریزی در بستر فرهنگي مسلمانان مهاجر در فرانسه ارايه ميدهد. فيلم با استفاده از روايتهاي تكهتكه و ساختاري شبيه به دفتر خاطرات، به تماشاگر اجازه ميدهد تا به درون دنياي پيچيده «فاطيما» نفوذ كند. نقشآفريني «ناديا مليتي» در نقش «فاطيما» شخصيت اصلي فيلم، با بازي خالص و بيتكلفش، يكي از نقاط قوت فيلم محسوب ميشود. او با ظرافت، درونيات شخصيت را به تصوير ميكشد و تماشاگر را درگير سفر احساسي «فاطيما» ميكند. «حفصيه حرزي» را بهخاطر پرداختن به موضوعي حساس در بستر خانوادهاي مسلمان و مهاجر در فرانسه ميتوان جسور ناميد. فيلمي كه بدون قضاوت، به بررسي مشكلات و كشمكشهاي دروني دختري سنتي در جامعهاي مدرن ميپردازد. اين بازيگر-كارگردان جوان كه «آخرين دختر» سومين كار بلند او در مقام كارگردان به حساب ميآيد، توانسته با قابهاي بسته و ميزانسنهايي زيبا كاري يك دست و شسته و رفته ارايه دهد. نكتهاي ديگر كه حساب اين فيلم را از «پرونده ۱۳۷» جدا ميكند ديالوگهاي باورپذير فيلم هستند كه روانند و واقعي. نكتهاي كه گفتم از نگاه من يكي از مشكلات بارز سينما و فيلمهاي فرانسه به حساب ميآيد. در اين فيلم كه در حاشيه و شهر پاريس ميگذرد، ميتوان شخصيتها را به دليل ديالوگهاي درست و به جايش پذيرفت و با آنها همراه شد. اينجا كاركترها ادبياتي حرف نميزنند و نمونه واقعيشان را ميتوان در جاي جاي اين شهر يافت. اما سكانسهاي زيادي هستند كه گلدرشتند و وجودشان ضرورتي ندارد. بهطور مثال، از همان ابتدا و پس از چندين سكانس اوليه فيلم همه متوجهند كه فيلم درباره رهايي اين دختر جوان و بهطور كل رهايي زنان از قيد و بند سنت و باورهاي فرهنگي است. بنابراين گذاشتن صحنهاي در دانشگاه، در حالي كه «فاطيما» در كلاس درس فلسفه نشسته و استاد درباره رهايي زنان حرف ميزند، اضافه است و در ذوق ميزند. قطعا احتياجي به اين كلاس درس و توضيحات استاد براي فهم اين موضوع نيست و اين پافشاري پيام فيلم را لوث و سطحي ميكند. از اينگونه سكانسها چند تاي ديگرهم در فيلم هستند كه به جاي فهم بيشتر فيلم به آن ضربه ميزنند. بر خلاف اين سكانسهاي توي ذوق زن اما در سكانسي ديگر وقتي مادر «فاطيما» از او ميخواهد تا با او درباره مشكلاتش حرف بزند و او نميتواند و هر چه تلاش ميكند، دهانش باز نميشود و تنها در سكوت اشك ميريزد، نتيجه كار خيلي بهتر است. در اين سكانس تنهايي مادر و دختر كوچكش، حرفهايي كه گفته نميشوند و در سكوت، به علت فشار سنت و فرهنگ در بغض خفه ميشوند، خود گوياي همهچيزند و بهشدت تاثيرگذارند. كارگردان اما نتوانسته در تمام طول فيلم از اين كمگويي، تاثير تصوير و سكوت به درستي استفاده كند كه جاي تاسف است. وسوسه تفهميم پيام فيلم به تماشاگر، تلهاي است كه به راحتي ميتوان در آن افتاد و «حرزي» هم متاسفانه در اين دام افتاده است. ولي نگاه متفاوت و هوشمندي در كارگرداني او وجود دارد كه نويدبخش پيشرفت او در فيلمهاي آيندهاش است و اميد اين را ميدهد كه بتواند اين اشتباهات را در فيلمهاي آتياش پاك كند. در كل «آخرين دختر» فيلم بدي نيست و جسارتش را ميتوان ستود و «ناديا مليتي» را ميتوان يكي از شانسهاي جايزه بهترين بازيگر در نظر گرفت. در مجموع، «صراط» با ساختار منحصربهفرد و پرداخت عميق به موضوعات انساني و اجتماعي، اثري برجسته در جشنواره كن ۲۰۲۵ محسوب ميشود، «آخرين دختر» فيلمي ساده اما جسور و بيپروا است، حالي كه «پرونده ۱۳۷» با وجود موضوع مهمش، از نظر سينمايي نتوانسته به سطحي برسد كه حضورش در رقابت اصلي جشنواره را توجيه كند.