اميرحسين حسينزاده، مهاجمي از جنس اراده
فوتبال ايران پر است از ستارههايي كه ناگهان طلوع ميكنند، ميدرخشند و گاهي در پيچ و خمهاي مسير به فراموشي سپرده ميشوند. اما داستان اميرحسين حسينزاده روايت ديگري است؛ روايتي از ارادهاي پولادين، بازگشتي شكوهمندانه و تبديل شدن به گلزني كه اين روزها نامش بر سر زبانهاست.
او از سايپا چهره شد، تيمي كه هميشه مهد استعدادهاي جوان بوده.
اما سرنوشت هميشه روي خوش نشان نميدهد. يك مصدوميت تلخ، كابوس هر ورزشكاري، گريبان اميرحسين را گرفت. پارگي رباط صليبي، ضربهاي مهلك كه ميتوانست بسياري از روياها را نقش بر آب كند. دوران نقاهت سخت و طولاني، دوري از ميادين و... بسياري نگران بودند كه آيا او ميتواند دوباره به همان سطح برگردد؟
اما حسينزاده ثابت كرد كه از جنس ديگري است. او جنگيد، تمرين كرد و قويتر از قبل بازگشت.
نقطه عطف واقعي در مسير حرفهاي او، پيوستن به استقلال بود. فرهاد مجيدي، سرمربي وقت آبيها، به اين جوان بااستعداد اعتماد كرد و به او فرصت درخشش داد. حسينزاده هم اين فرصت را غنيمت شمرد و با سرعت، تكنيك و شم گلزني خوبش، خيلي زود به يكي از مهرههاي كليدي استقلال تبديل شد. هواداران استقلال او را دوست داشتند و آيندهاي روشن برايش متصور بودند.
درخشش اين ستاره آنقدر پرفروغ بود كه دراگان اسكوچيچ، سرمربي وقت تيم ملي نام او را در ليست تيم ملي قرار داد. دعوت به تيم ملي، پاداش شايستهاي براي اراده و پشتكار او بود.
با اين حال، مسير تيم ملي براي او پايدار نماند. با رفتن اسكوچيچ و آمدن كادر فني جديد، نام اميرحسين حسينزاده كمكم از ليست تيم ملي كنار گذاشته شد. دوراني كه شايد براي او نااميدكننده بود. روياي لژيونر شدن، هدفي بود كه بسياري از بازيكنان جوان ايراني در سر دارند. اميرحسين هم اين مسير را انتخاب كرد و راهي رويال شارلواي بلژيك شد. اما تجربه اروپايي او آنطور كه انتظار ميرفت پيش نرفت. گاهي اوقات يك انتخاب، هرچند با نيت خوب، نتيجه مطلوب را به همراه ندارد. براي همين هم او خيلي زود به ايران بازگشت. بازگشتي كه اينبار به تراكتور تبريز بود؛ تيمي پرطرفدار و جاهطلب. و جالب اينكه دوباره زيرنظر همان مربي كه به او در تيم ملي اعتماد كرده بود: دراگان اسكوچيچ. اين بازگشت، انگار تولدي دوباره براي اميرحسين بود. فصل به پايان رسيده ليگ برتر، فصل او بود. اميرحسين حسينزاده با ۱۴ گل زده در صدر جدول گلزنان قرار گرفت. نكته قابل توجه اينجاست كه تمام اين گلها در جريان بازي به ثمر رسيدهاند و هيچ پنالتياي در آمار او ديده نميشود. اين يعني توانايي خالص در گلزني، چه با شوت از راه دور، چه با ضربه سر و چه با استفاده از سرعت و هوش در محوطه جريمه. او حالا نه تنها آقاي گل است، بلكه به مهرهاي حياتي در خط حمله تراكتور تبديل شده كه نقش مهمي در قهرماني تاريخ اين تيم ايفا كرده است.
داستان اميرحسين حسينزاده، قصه بازيكني است كه از مصدوميت سرسختانه عبور كرد، تلخي كنار گذاشته شدن از تيم ملي را چشيد، تجربه ناموفق لژيونر شدن را پشت سر گذاشت اما هرگز دست از تلاش برنداشت. او حالا در اوج پختگي و آمادگي، در ۲۵ سالگي، به آقاي گلي ليگ برتر رسيده و نشان داده كه اراده و استعداد، تركيبي شكستناپذير ميسازند. مسيري پر فراز و نشيب كه او را به مهاجمي تبديل كرده كه امروز ميشناسيم؛ مهاجمي از جنس اراده.