• 1404 چهارشنبه 17 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6037 -
  • 1404 چهارشنبه 17 ارديبهشت

توليدِ محتواهاي عامه‌‌‌پسند، ادامه روند زندگي...

داتيس خواجه‌ئيان

درآمدزايي و ديده ‌شدن بلاگرها، واقعا يك‌شبه و بدون تخصص نيست و اگر دقت كنيم، متوجه خواهيم شد كه از بين بلاگرها، فقط چند نفر هستند كه معروف مي‌شوند. هرچند كه ما داستان‌هاي بسياري از موفقيت و معروفيت را شنيديم و خوانديم اما بايد يادمان باشد كه در ازاي هر آدم موفق در هر حرفه‌اي، چندين و چند برابر افرادي هستند كه شكست مي‌خورند. اين‌همه بلاگر هستند كه اگر واقعا قرار بود يك‌شبه و بدون‌تخصص به درآمد برسند بايد تمام آنها ثروتمند مي‌شدند پس تعداد معدودي از آنها به موفقيت مي‌رسند كه مانند ساير حِرف، راه‌هاي موفقيت را آموخته‌اند. ما در حرفه‌هاي ديگر هم مي‌بينيم كه ممكن است يك تاجر كه از نظر ما مهارت خاصي ندارد، فقط با يك وام‌ گرفتن يا دادوستد ساده و حتي با خوش‌شانسي، بتواند درآمد قابل‌توجهي كسب كند؛ به اين معني نيست كه او مهارتي نداشته يا اگر هر فرد ديگري هم وارد حرفه او شود، موفق خواهد شد.  به‌ بيان ديگر، موفقيت آنها مانند هر صنعت ديگري، ناشي از تلاش است يا احتمالا بلاگ‌هاي قبلي كه ناموفق بوده و بلاگ بعدي موفق شده. مانند هر حرفه ديگري است كه يك نفر چندين مسير را امتحان مي‌كند و موفق نمي‌شود و بالاخره در يكي از تلاش‌هايش به موفقيت مي‌رسد. موضوع ديگر مربوط به روابط بلاگرهاست كه خود اين ارتباطات هم بخشي از مهارت‌هاي اجتماعي است. بسياري از بلاگرها همديگر را حمايت مي‌كنند. اينفلوئنسرها هم شبكه روابط مخصوص به خود را دارند و همديگر را پوشش مي‌دهند. گاهي اوقات حتي نقش بازي مي‌كنند؛ مانند دعواهاي ساختگي در اينستاگرام. به‌هرحال، در هر حرفه‌اي فارغ از قضاوت‌هايي كه نسبت به آن مي‌شود، نياز به اين دارد كه مهارت‌‎هايش آموخته شود.  شايد بگوييم وظيفه رسانه‌هاي رسمي، فرهنگ‌سازي باشد اما درمورد فرهنگ‌سازي هم بايد گفت مفهومي است كه توسط مجموعه‌اي از عوامل، پدر، مادر، دوستان، رسانه، دولت، معلم، همسالان و تمام افرادي كه يك فرد با آنها در تماس است، انجام مي‌شود. نقش رسانه اين نيست كه بتواند عامل خيلي بزرگ و تعيين‌كننده‌اي باشد. رسانه‌هاي رسمي هم كه كاربرد تعريف‌شده‌‎اي دارند، مي‌توانند فرهنگ‌سازي رسمي داشته باشند اما فرهنگ‌سازي اصولي اساسا به باور من يك مفهوم تعريف‌نشده است. اصولي به‌ معناي اين است كه ما يك فرهنگي را به رسميت بشناسيم و بگوييم همه اين فرهنگ را بايد داشته باشند، درحالي كه ذات فرهنگ در تنوع آن است و هرگز نمي‌شود بگوييم كه من و چند نفر از همسالانم، به‌طور مشترك فرهنگ يكسان اصولي داريم. فرهنگ‌ها متفاوتند و به‌ ندرت و با دشواري مي‌شود آنها را با يك ركن، پرورش داد. از طرف ديگر مي‌گوييم بلاگرها بدون هيچ مهارت و تخصصي فعاليت مي‌كنند كه اكيدا مي‌گويم اگر اين‌طور باشد، آيا اگر خيلي افراد ديگر يك بلاگ بنويسند يا در شبكه‌هاي اجتماعي حساب داشته باشند، مي‌توانند به موفقيت آنها دست يابند؟ در اينجا متوجه مي‌شويم كه آنها يك تخصص و مهارتي دارند و مهم‌تر از همه، ذائقه مخاطب را مي‌شناسند و مي‌دانند كه مردم چه چيزهايي دوست دارند. اتفاقا درمورد فرهنگ‌سازي بايد گفت كه خيلي اوقات، به‌صورت برعكس اتفاق مي‌افتد. يعني مخاطبان باعث مي‌شوند يك بلاگر كارهايي را براي نمايش انتخاب كند. استقبال و كامنت‌هاي آنهاست كه موجب مي‌شود يك بلاگر يا اينفلوئنسر ايده بگيرد كه چه محتوايي توليد كند كه بتواند مخاطب را به خودش جلب كند. بنابراين روند الزاما اين‌طور نيست كه اينفلوئنسر بر مردم تاثير مي‌گذارد، در واقع مردم و تقاضاي آنهاست كه به اينفلوئنسر كد مي‌دهد كه چه چيزي موردپسند قرار مي‌گيرد و آنچه موردپسند قرار مي‌گيرد، به محتواي رايجي تبديل مي‌شود كه يك اينفلوئنسر ارايه مي‌دهد.  گاهي در اين ميان، رواج شبه‌علم و خرافات هم ديده مي‌شود اما بايد يادمان باشد كه اكثر مردم، معمولا به‌ دنبال چيزي راحت‌ و ساده هستند. شبه‌علم و خرافه هم به اين دليل شيوع پيدا مي‌كند كه دسترسي به محتواي اصلي براي بسياري از مردم دشوار تلقي مي‌شود و احساس مي‌كنند سواد لازم را براي درك آن مطلب ندارند. يا حتي از نگاه ديگر، گاهي درمورد مطالب علمي اصلا لازم نيست اكثريت مردم آن را بدانند. ما انتظار نداريم اكثريت مردم بتوانند شاهكارهاي ادبي را بخوانند يا مطالب پزشكي را متوجه بشوند. در طول تاريخ و هر زماني كه بخواهيم بررسي كنيم، مي‌بينيم كه عامه مردم با معادل‌هاي همين بلاگرها در دوره خودشان، ارتباط بيشتري داشتند و اساسا نمي‌توانيم انتظار داشته باشيم عامه مردم فرهيخته باشند. شبه‌علم و خرافه هم به‌ دليل سادگي درك، همچنين هيجاني كه دارد بين مردم محبوبيت پيدا مي‌كند؛ مثلا فالگيري يا ادعاهاي عجيب درباره درمان يك بيماري در چند روز و ساده‌ بودن، خصوصيتي براي توده مردم به‌ شمار مي‌رود. عامه مردم، اكثريت هستند و ما نمي‌توانيم ويژگي‌هاي توده مردم را از آنها بگيريم و انتظار داشته باشيم مانند عالمان و دانشمندان عمل كنند. بايد اين واقعيت را بپذيريم كه توده مردم در تمام تاريخ خلقت، همواره محتواي راحت و نادرست را بيشتر مي‌پذيرفتند. اما امروز باتوجه به پيشرفت‌هاي فناوري، مي‌توانيم موضوع را برعكس كنيم و بگوييم چرا نخبگان، فرهيختگان و كساني كه به علم واقعي دسترسي دارند، در راستاي توليد محتوايي كه موردتوجه و درك عامه باشد، حركت نمي‌كنند؟ بنابراين به‌جاي اينكه نگران باشيم چرا از محتواي بلاگرها كه گاهي شبه‌علم و خرافه است، استقبال مي‌شود، بايد بپرسيم چرا اهل علم و افراد نخبه و فرهيخته كه باورهاي درست را پرورش مي‌دهند، نمي‌توانند آن علم و باورها را در قالب محتواي مناسب و جذاب به عامه مردم منتقل كنند.  درنهايت بايد گفت بروز و رشد محتواهاي عامه‌پسند، ادامه روند زندگي بشر روي زمين به‌ شمار مي‌رود؛ همان‌چيزي كه در طول تاريخ بوده و احتمالا هم در آينده ادامه خواهد يافت. همواره عامه مردم به ‌دنبال محتواي زرد و ساده هستند و فرهيختگان كم‌شماري هم به‌ دنبال محتواي علمي. دنيا را هم فرهيختگان پيش بردند و عامه مردم با تجارت و خريد‌ و فروش و مصرف‌ كردن، كمك كردند يافته‌هاي علمي و تمدن پيش برود. بنابراين روال خطرناكي نيست، اما ناخوشايند است؛ همه ما دوست داريم كه عموم جامعه، به ‌جاي شبه‌‎علم درگير علم باشند و درگير با لودگي‌ها و داستان‌هاي اينفلوئنسرها و بلاگرهاي جعلي نشوند، اما اين اتفاق در تمام جهان رخ داده و پس از اين هم رخ خواهد داد. 
عضو هيات‌ علمي و مدير گروه مديريت رسانه و ارتباطات كسب‌ و كار دانشگاه تهران

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون