اهداف انقلاب اسلامي از نگاه بنيانگذار (۱۳)
احمد مازني
نفي سلطه و رفتار طاغوتي (۵)
بحث ما به اينجا رسيد كه از نگاه بنيانگذار، طاغوتي بودن در سلطه و به خصوص در رفتار، حتي ميتواند در حكومتي با ظاهر اسلامي شكل بگيرد و در اين بخش از تحقيق عالمانه استاد محمد سروشمحلاتي استفاده شد و گفته شد كه طاغوت بر دو نوع است«طاغوت سياسي» و «طاغوت اخلاقي»؛ نويسنده محترم در ادامه ميگويد:«در حقيقت طاغوت اخلاقي، وقتي در عرصه سياست، حضور پيدا ميكند؛ مرزهاي قانون را در هم ميشكند تا هرچه بيشتر حس جاهطلبي و قدرت طلبي خويش را اشباع كند. بر اين اساس «طاغوت بودن» يك فرمانروا را به فاقد بودن جنبههاي اعتباري و انتسابي يا انتصابي نبايد پيوند زد، بلكه در حقيقت ديو دروني، در قالب غول بيروني، خود را نشان داده است.» (سروش محلاتي، محمد، شهر مردگان، ص۴۲) محقق محترم در ادامه به سابقه امام در جهاد با نفس اشاره ميكند و مينويسد: «حضرت امام كه طي دهها سال در ميدان جهاد با نفس به مبارزه مشغول بود، به خوبي زواياي مخفي اين موضوع را توضيح ميدهد تا شايد براي ما قابل درك باشد كه «طاغوت»، عنوان براي يك «شخص» نيست، بلكه وصف براي يك «شخصيت» است. هر كس كه «خودمحور» باشد طاغوت است و البته طاغوت هم داراي مراتب است همه طاغوتها در يك سطح و در يك رتبه نيستند.» (همان) و به اين بيان امام استناد ميكند كه: «طاغوت، براي خاطر اينكه پسر كي بود و نوه كي بود كه نبود، «براي اعمالش» بود. اگر اعمال ما هم يك اعمال طاغوتي باشد، «براي خود» باشد نه براي ملت، اين همان طاغوت است، منتها به يك صورت ديگري درآمده، اما طاغوت است. طاغوت هم مراتب دارد يك طاغوت مثل رضاخان و محمدرضاخان، و يك طاغوت هم مثل كارتر، و يك طاغوت هم مثل ماهاست.» (صحيفه امام، ج ۱۳ ص۲۰۰) و چنين ادامه ميدهد: «اگر بپذيريم كه طاغوت سياسي، نمودي از طاغوت اخلاقي است؛ و اگر بپذيريم كه طاغوت اخلاقي هم بر اساس درجات انحطاط اخلاقي ريشههاي انانيت داراي مراتب است، آنگاه به اين نتيجه روشن و قطعي ميرسيم كه فرض وجود طاغوت در نظام اسلامي نيز هيچ استبعادي ندارد و لذا نبايد پنداشت كه وقتي ساختار نظام، «اسلامي» باشد؛ قهرا هر شخص خودخواه طاغوت صفت را در درون خود غسل تعميد داده از درون پاك و طاهر ميكند! حضرت امام، با تكرار موضوع طاغوت در سخنرانيهاي خود، به مردم هشدار ميداد كه در جمهوري اسلامي هم ممكن است طاغوت وجود داشته باشد و ملاك طاغوت آن است كه به جاي «خدمت»، «خود» را مطرح ميكند كه «من چطورم، شما چطوريد، مردم با من هستند، مردم با شما هستند» و نتيجه ميگرفتند: «اگر برويد سراغ جنگ اعصاب، همان است كه آن وقت آن طاغوت ميكرد و حالا شما ميكنيد، شما هم طاغوتيد، يكي شيطان است، يكي شيطان كوچكتر.» (همان ج ۱۳ ص ۲۰۲) طرح مساله «مراتب داشتن طاغوت» و بيرون آوردن انحصار عنوان طاغوت از قدرتهاي جائر و فاسدي كه در راس حكومتهاي ظالم قرار دارند، از مطالب كليدي در بحثهاي حضرت امام است كه با توجه به آن، به بسياري از سوالات در زمينه مشروعيت و قدرت، از نگاه فقه و انديشه سياسي اسلام، ميتوان پاسخ داد. اين موضوع مهم، متاسفانه تاكنون مغفول مانده است و آثار و نتايج آن، به مباحث صرفاً اخلاقي، محدود و منحصر شده است. گوياترين كلام از حضرت امام كه از يكسو، مراتب طاغوت را تبيين ميكند و از سوي ديگر ريشههاي طاغوتيگري را نشان ميدهد؛ سپس سهم اخلاق طاغوتي را در منش سياسي طاغوتي توضيح ميدهد، اين سخنراني ايشان است: «طاغوت فرقي نميكند كه محمدرضا باشد، يا من و شما. حيطه شعاع عمليات مختلف است. يك كسي طاغوت است در خانواده خودش، يك كسي طاغوت است در محلهاش، يك كسي در شهر، يك كسي هم در يك استان، يك كسي هم در سطح كشور. اگر دستش برسد در محله طاغوت است، اگر دستش برسد، در سطح كشور طاغوت است، براي اينكه خودش وقتي طاغوت هست ديگر شعاع عمل، كم و زيادش پيش او فرقي ندارد. دستش نميرسد، دستش برسد، همان كارهايي كه محمدرضا ميكرد، اين آدم هم همان كارها را ميكند. ظالم اگر ده نفر تحت سيطرهاش باشند، ظلمش به اندازه ده نفر است، اگر سي و پنج ميليون جمعيت هم باشند؛ ظلمش به اندازه سيوپنج ميليون نفر است. آدم همان آدم است، يك موجود طاغوتي شيطاني است.» (همان، به نقل از صحيفه امام، ج ۹ ص۱۳) بنا بر اين از نگاه بنيانگذار طاغوت اختصاص به رژيم نامشروع و غيراسلامي ندارد، بلكه نظام اسلامي هم ظرفيت طاغوت شدن را دارد. لذا وقتي طرح بازگشت به سنت بنيانگذار مطرح ميشود، از جمله تأكيد بر پالايش نظام اسلامي از سلطه و رفتار طاغوتي مورد نظر است و دامنه زماني اين نگاه اصلاح جويانه از آغازين روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي تا امروز و فردا را در بر ميگيرد. ادامه دارد.