حديث روشني
دور چهارم مذاكرات غيرمستقيم ايران و ايالاتمتحده كه قرار بود روز شنبه در رم برگزار شود، به گفته ميانجيگر عماني به دلايل لجستيكي به تاخير افتاد. تعويق در برگزاري رايزنيها همزماني داشت با ادعاهاي تازه مارك روبيو، وزير امور خارجه ترامپ و هماني كه قرار است به شكلي موقت عنوان مشاور امنيت ملي كابينه كنوني امريكا را نيز عهدهدار شود. به ادعاي روبيو ايران بايد به طور كامل برنامه هستهاي خود را متوقف و از توسعه برنامه موشكي و فعاليتهاي منطقهاي خود دست بردارد. ادعايي كه تهران پيشتر آن را رد كرده و آنها را بخشي از خطوط قرمزش خواند. در همين راستا عباس عراقچي، وزير امور خارجه كشورمان در پاسخ به ادعاهاي اخير روبيو با انتشار پيامي در شبكه اجتماعي ايكس (توييتر) نوشت كه ايران به عنوان عضو انپيتي كاملا حق داشتن چرخه كامل سوخت هستهاي را دارد. عراقچي همچنين تاكيد كرد از موضعگيري حداكثري و لفاظيهاي تحريككننده چيزي به جز نابود كردن شانس موفقيت ديپلماتيك حاصل نميشود. با اين همه به باور گروهي از ناظران طرح مسائلي حساس چون برنامه موشكي و برچيدن برنامه هستهاي كه نشان از تلاش شاهينهاي ضد ايراني براي فشار و به انحراف كشاندن رايزنيها و فرآيند ديپلماسي دارد، در كنار تحريمهاي جديدي كه دونالد ترامپ رييسجمهور امريكا عليه نفت و گاز ايران اعمال كرده، صرفا زمينه را براي افزايش بياعتمادي ايران به امريكا افزايش ميدهد و ميتواند بر فرآيند رايزنيها تاثير بگذارد، بالاخص آنكه مقامات ايراني بارها تصريح كردهاند كه هيچگونه مذاكرهاي پيرامون برنامه موشكي و غنيسازي صفر درصدي اورانيوم را نميپذيرند و اين مسائل براي جمهوري اسلامي خطوط قرمز غيرقابل مذاكره به شمار ميآيد. در همين راستا و در شرايطي كه ادعاها و صداهاي ضد و نقيض از كاخ سفيد به گوش ميرسد، وبسايت رويترز به نقل از برخي مقامات ايران مدعي شد كه ادامه برگزاري مذاكرات غيرمستقيم به رفتار امريكا بستگي خواهد داشت. اين ادعا در شرايطي رسانهاي شد كه رويترز همزمان به نقل از منابع امريكايي ادعا كرد سه مساله اساسي كه در مذاكرات جاري مطرح است، همچنان به مانعي بزرگ در مسير گفتوگوها تبديل شدهاند. به ادعاي اين منابع يكي از دلايل اصلي تعويق دور چهارم رايزنيها، عدم توافق بر سر نحوه پيشبرد برنامه هستهاي ايران و مساله تحريمها است. از اين رو درحالي كه همچنان گمانهزنيها در مورد تاريخ جديد گفتوگوها ادامه دارد، خبرگزاري آكسيوس گزارش داده كه هنوز زمان دقيقي براي از سرگيري رايزنيها ميان ايران و ايالاتمتحده مشخص نشده است. با اين حال، رويترز به نقل از برخي منابع آگاه ايراني مدعي شد ايران و امريكا در حال بررسي پيشنهادات اوليهاي هستند كه براساس توافق هستهاي ۲۰۱۵ تنظيم شدهاند. اين پيشنهادها شامل تشديد نظارتها و گسترش مقررات موسوم به «غروب آفتاب» ميشود كه به واسطهاش مدت زمان توافق به مدت۲۵ سال تمديد خواهد شد. همچنين، ايران در چارچوب اين توافق احتمالي، ذخاير اورانيوم خود را كاهش داده و به محدود كردن تعداد سانتريفيوژها و نظارتهاي بينالمللي بيشتر ميپردازد. در عوض، طبق اين ادعاها، ايالاتمتحده بخش وسيعي از تحريمها را عليه ايران لغو خواهد كرد. به ادعاي اين وبسايت اين پيشنهادها در ظاهر تفاوت چنداني با توافق هستهاي ۲۰۱۵ موسوم به برجام ندارند اما شدت نظارتها و تغييرات جديد در آنها، ميتواند رويكرد مقامهاي رسمي ايران را تحتتاثير قرار بدهد. پيرو انتشار اين ادعاها، مقامهاي نزديك به وزارت امور خارجه ايران، اين گزارشها را بدون پايه و اساس دانستند كه نميتواند تغييرات عمدهاي در روند مذاكرات ايجاد كنند. در همين راستا روزنامه اعتماد با هدف بررسي و ارزيابي دلايل تعويق دور چهارم مذاكرات غيرمستقيم ايران و ايالاتمتحده و همچنين متغيرهايي كه ميتواند ادوار آتي اين رايزنيها را تحتتاثير قرار بدهد با اميرعلي ابوالفتح، كارشناس مسائل امريكا گفتوگو كرده است. ابوالفتح در گفتوگو با «اعتماد» تاكيد كرد، اگر چشمانداز رايزنيها را به گونهاي ترسيم كنيم كه توافقي احتمالي ميان ايران و امريكا حاصل شود، بايد گفت اين توافق مشابه برجام خواهد بود اما احتمالا با نام و عنواني متفاوت رسانهاي ميشود. به باور اين كارشناس مسائل امريكا به واسطه همين مقوله است كه ادعاهاي اخير رويترز مبني شرايط توافق احتمالي، نميتواند بدون پايه و اساس باشد، هرچند كه همچنان جزييات آن قابل تاييد نيست. مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
در شرايطي كه هنوز مشخص نيست دور چهارم رايزنيها در چه بازه زماني برگزار ميشود، رويترز به نقل از منابعي آگاه مدعي شد كه تهران و واشنگتن در مسير احياي برجام 2 گام برميدارند با اين تفاوت كه راست ازماييها بيشتر و بندهاي غروب افزايش خواهد يافت و طول محدوديتها به 25 سال افزايش ميبايد، به باور شما تا چه اندازه اين فرضيه با لحاظ كردن خطوط قرمز ايران قابل تأمل است؟
اگر برجام به عنوان توافقي براي محدودسازي فعاليتهاي هستهاي ايران و رفع تحريمها تعريف شد، هر توافق جديدي با هر نام و شكل و ويژگي چيزي جز يك برجام بهروز شده يا اصلاحشده نخواهد بود. حتي اگر توافقي ميان ايران و امريكا صورت بگيرد، صرفنظر از ميزان محدوديتها يا چگونگي رفع تحريمها، بار ديگر همان دو موضوع اصلي در محور رايزنيها است. مثلا اگر غنيسازي ۳.۶۷درصدي حفظ شود، محدوديت باقي است. اگر كمتر از آن باشد، باز هم محدوديت است. حتي اگر بيشتر از آن هم باشد ولي در چارچوب توافق، باز هم در اصل با نوعي محدوديت مواجه هستيم. در مورد تحريمها نيزاگر همان تحريمهايي كه در برجام برداشته شد و (بعد از خروج ترامپ بازگشت) دوباره لغو شوند، شاهد تكرار مفاد برجام هستيم اما در قالب توافقي مشابه با نامي متفاوت.حتي اگر كمتر از آن ميزان تحريم كنار گذاشته شد نيز باز هم شاهد تكرار مفاد برنامه جمع اقدام مشترك هستيم. به بياني ديگر ماهيتا تغييري در اصل موضوع رخ نخواهد داد. از اين منظر، ادعاي رويترز در اين باره نميتواند بيپايه باشد. اما جزييات هنوز مشخص نيست و تاييد نشده است. هنوز مشخص نيست ايران چه ميزان محدوديت را خواهد پذيرفت و امريكا كدام تحريمها را لغو خواهد كرد. در شرايط كنوني مذاكرات ادامه دارد و توافق نهايي هنوز حاصل نشده است، بنابراين نميتوان با قاطعيت درباره چشمانداز رايزنيها صحبت كرد.
به باور من اما هياتهاي ايراني و امريكايي به نتيجه برسند، شاهد توافقي متفاوت از برجام نخواهيم بود. حالا شايد به دليل آنكه دونالد ترامپ به واژه «برجام» حساس است آنگونه كه استيو ويتكاف زماني اشاره كرد، ميتوان نامش را «توافق ترامپ» گذاشت اما درنهايت، باز هم درباره محدوديت برنامه هستهاي ايران و تصميمگيري درباره تحريمها صحبت صحبت و توافق خواهد شد.
بعد از پايان دور سوم رايزنيها در رسانهها ادعاهايي درباره اختلاف فني جدي ميان هياتهاي نمايندگي ايران و امريكا مطرح شد، به باور شما آيا ميتوان گفت كه اين اختلافها زمينهساز به تعويق افتادن دور چهارم رايزنيها شده، يا همانگونه كه مقامهاي رسمي عمان اعلام كردند، تاخير در رايزنيها به واسطه مسائل لجستيكي است؟
اينكه اختلاف ميان هياتهاي ايراني و امريكايي درباره مسائل فني وجود دارد، بديهي است. اگر اختلافي نبود، اصولا نيازي به مذاكره نيز احساس نميشد. مذاكره انجام ميشود تا اختلافها برطرف شوند. اما در مورد علت به تعويق افتادن دور چهارم مذاكرات، واقعيت اين است كه من دليل آن را دقيق نميدانم و صرفا همان دادهها و اخباري را دراختيار دارم كه رسانهاي شده است. طرف امريكايي ميگويد اساسا هيچ قراري براي روز شنبه وجود نداشته كه بخواهد به تعويق بيفتد. در مقابل، طرف ايراني و عماني ميگويند بنا بوده است روز شنبه ملاقات صورت گيرد و به همين دليل ايران از قبل اعلام كرده بود كه جمعه با نمايندگان اروپا ديدار خواهد كرد. اما اينكه منظور از «دلايل لجستيكي» دقيقا چيست يا چرا مذاكرات به تعويق افتاد، من اطلاعي ندارم. با اين همه اين مقوله كه اختلافها ميتواند بر ادامه مذاكرات سايه بيندازد يا نه، بايد گفت: در جريان مذاكرات برجام، يك اصطلاح رايج بود كه تاكيد داشتند «توافق حاصل نميشود، مگر اينكه بر سر همه چيز توافق شود.» يعني حتي اگر بر كليات توافق شده باشد، اگر بر سر يك جمله، يك عبارت يا حتي يك كلمه توافق نشود، كل توافق از بين ميرود. بنابراين اينكه درباب كليات توافق شده يا نه، چندان تعيينكننده نيست. تا زماني كه جزييات مشخص نشده، توافقي صورت نگرفته است. اظهارات مقامات ايراني هم نشان ميدهد كه هنوز حتي بر سر كليات توافقي نشده. اظهارنظرهاي مقامات امريكايي نيز اين موضوع را تاييد ميكند. نكته ديگر اينكه آنچه در رسانهها مطرح ميشود، بعضا با آنچه در جلسات مذاكره ميان طرفين رد و بدل ميگردد، متفاوت است. براي مثال، وقتي گفته ميشود ايران بايد غنيسازي را به صفر برساند يا تاسيسات هستهاي را برچيند، اينها بحثهاي كلي هستند. اگر امريكاييها همچنان بر تعطيلي كامل برنامه هستهاي اصرار دارند و ايرانيها نيز بر ادامه آن تاكيد دارند، اين يعني هنوز بر كليات توافق نشده است. با اين حال، اگر در مذاكرات توافقي بر سر ادامه غنيسازي اورانيوم حاصل شده باشد، اظهارات وزير خارجه امريكا نبايد با آن مغايرت داشته باشد، چون چنين اختلاف آشكاري ميان گفتههاي علني و محتواي مذاكرات، به اعتبار او لطمه ميزند. در مجموع، اگر مبناي ارزيابي را اظهارات علني مقامات امريكايي قرار بدهيم، بايد گفت نه تنها در جزييات، بلكه حتي در كليات هم هنوز توافقي حاصل نشده. اين مساله ميتواند شرايط را براي ادامه مذاكرات دشوارتر كند.
در شرايط كنوني در واشنگتن شاهد تغيير و تحول در كابينه و سطوح عالي هستيم، به این معنا كه ترامپ آقاي مايك والتز، مشاور امنيت ملي را بركنار و از مارك روبيو كه چهرهاي است ضد ايراني خواسته تا عهدهدار سمت مشاور امنيت ملي شود، اين تغييرات تا چه اندازه ميتواند بر فرآيند رايزنيها ميان دو بازيگر تاثيرگذار باشد؟
اينكه يك چهره مخالف برجام رفته و فردي با رويكردي مشابه آمده، لزوما تغييري در روند رايزنيها ايجاد نميكند. اگر ترامپ، سمت مشاور امنيت ملي را به فردي با جايگاه اجتماعي متفاوت واگذار كرده بود مثلا چهرهاي مانند استيو ويتكاف، اين فرضيه مطرح بود كه اين جابهجايي ممكن است اثرگذار باشد، چراكه اين سمت بسيار مهم است و شخصيت و ديدگاه چهرهاي كه عهدهدار است، ميتواند در تصميمگيريها تاثيرگذار باشد. اما در اينجا، اصطلاحا يك «شاهين» ضدايراني با يك «شاهين» ضدايراني ديگر جابهجا شده است. در اصطلاح سياست خارجي امريكا، اگر كسي با گرايش تند و راديكال (شاهين) با چهرهاي معتدل (كبوتر) جابهجا ميشد، اين امر ميتوانست نشانهاي از تغيير رويكرد باشد، بنابراين در شرايط كنوني تغيير چنداني نميتوان متصور شد، مگر اينكه در روزهاي آينده مشخص شود اين جابهجايي عملا قادر است مواضع امريكا را متاثر كرده و فرآيند رايزنيها را تحت تاثير قرار بدهد. به بياني ديگر از زبان مشاور امنيت ملي جديد امريكا حرفهايي بشنويم كه پيشتر از مشاور قبلي شنيده نميشد، آنوقت ميتوان درباره تاثير اين جابهجايي صحبت كرد. اما در حال حاضر، بعيد به نظر ميرسد كه ديدگاه دولت دولت ترامپ در اين زمينه تغيير كرده باشد. با در نظر گرفتن اين مولفهها، به نظر ميرسد اين تغيير، تاثير معناداري بر فرآيند مذاكرات نخواهد داشت.
ذيل سوال بالا گفته ميشود اگر عنوان تازهاي كه آقاي ترامپ براي والتز به عنوان نماينده امريكا در سازمانهاي بينالمللي درنظر گرفته مورد تاييد سنا قرار بگيرد، اين ادعا محتمل ميشود كه امريكا درصدد است تا در مجامع بينالمللي نيز فشارها بر تهران را افزايش بدهد؟ بالاخص آنكه مشاور پيشين امنيت ملي به عنوان شاهين ضدايراني و چهرهاي راديكال شناخته ميشود؟
اين ميتواند گزينه درستي باشد، اما بايد گفت كه افرادي كه پيش از اين مطرح بودند مواضع ضدايراني داشتند؛ براي مثال، ليزا استفانيك كه نماينده امريكا در سازمان ملل بود چنين موضعي داشت. استفانيك براي اين سمت نامزد شد، اما مسالهاي وجود داشت و آن اينكه اگر قرار بود او اين سمت را بپذيرد، بايد از عضويت در مجلس نمايندگان استعفا ميداد. اين درحالي است كه استفانيك نفر سوم در كادر رهبري جمهوريخواهان در مجلس نمايندگان محسوب ميشود. اگر كرسي او خالي ميماند، اين احتمال وجود داشت كه در انتخابات، يك نماينده دموكرات آن كرسي را به دست بياورد. اين مساله ميتوانست براي جمهوريخواهان در مجلس نمايندگان مشكلساز شود. به همين دليل، ترامپ تصميم گرفت براي جلوگيري از خالي ماندن صندلي استفانيك، نامزدي را از او بگيرد و آن را به مايك والتز بدهد. والتز از نظر فكري و سياسي، مواضعي مشابه خانم استفانيك دارد.
از منظري ديگر در كنار اين تغييرات آقاي ترامپ دور تازهاي از تحريمها را عليه ايران اعمال كرده و كشورهاي جهان را درباره خريد نفت و گاز ايران تحت فشار قرار داده، گروهي مدعياند كه هدف اصلي رييسجمهوري امريكا اعمال فشار بر چين است، اين استراتژي ضد و نقيض واشنگتن در اين بازه زماني را چگونه ميتوان تبيين كرد؟
اولا بايد گفت كه امريكاييها حسننيت ندارند. اگر حسننيتي وجود داشت، با اين حجم از تحريمهايي كه عليه ايران اعمال كردهاند، لااقل براي مدتي دست نگه ميداشتند و تحريمهاي جديدي وضع نميكردند. ثانيا، سوالي كه امروز ذهنها را درگير كرده اين است كه حرفهايي كه ترامپ اخيرا مطرح ميكند، در عمل تغييري ايجاد خواهد كرد يا نه؟ پيش از اين همچنين مواضعي بيان شده بود. مثلا در دولت اول آقاي ترامپ سياست «فشار حداكثري» و تهديد به اعمال تحريم هر كشوري كه از ايران نفت بخرد، در اولويت بود. در آن دوره، بهرغم اين تهديدها، چينيها همچنان از ايران نفت خريدند. حالا هم اگر ترامپ تهديد كند، بعيد ميدانم چين خريد نفت را قطع كند. به نظر من، چنين اقدامي دور از انتظار است. البته نميتوان با قطعيت در اين باره اظهارنظر كرد و گفت كه تهديدهاي ترامپ تا چه اندازه جدي يا عملي هستند. او بارها تهديد كرده؛ برخي از تهديدها اجرا شدهاند، برخي نه. هدف رييسجمهوري امريكا اين است كه هر تحول جديدي را كه درباره ايران رخ ميدهد، به نام خودش ثبت كند و آن را به عنوان يك پيروزي نشان بدهد. به باور من، اين نوع موضعگيريها بيش از هر چيز، اثر رواني دارند و بيش از آنكه تغييري واقعي در سياستها ايجاد كنند، نشان ميدهند كه امريكا حسننيت ندارد و حتي همزمان با مذاكرات هم فشارهاي خود را ادامه ميدهد كه البته قابل پيشبيني بود.با اين حال، فكر نميكنم اين اقدامات تاثير خاص يا معناداري داشته باشند.
البته بايد كارشناسان حوزه نفت نيز در اين باره اظهارنظر كرده تا مشخص شود آيا اين ادعاهايي كه اكنون مطرح ميشود، در واقع اقدامي جديد است يا همان سياستهاي گذشته هستند كه با ادبياتي تندتر و بياني متفاوت رسانهاي ميشوند. از نظر من، آنچه اكنون مطرح ميشود، در عمل همان چيزي است كه قبلا هم ترامپ اجرايياش كرد.
آقاي روبيو اخيرا بار ديگر ادعاهايي را درباره برنامه هستهاي، موشكي و فعاليتهاي منطقهاي ايران مطرح كرده، خواستار برچيده شدن كامل برنامه هستهاي ايران و اجراي مدل امارات و واردات اورانيوم شده و همزمان مدعي شده كه تهران نبايد به موشكهاي دوربرد دسترسي پيدا كند؛ گزارههايي كه خط قرمز ايران بوده و هستند. با لحاظ كردن اينگونه موضعگيريها، آينده و چشمانداز رايزنيها را چگونه ارزيابي ميكنيد، آيا ايران و امريكا قادرند از اختلافهاي فني عبور كرده و به معاملهاي برد - برد دست يابند، يا صداي شاهينهاي امريكايي بلندتر شده و خواستههاي افراطيشان محقق خواهد شد؟
اگر دونالد ترامپ واقعا خواهان توافق با ايران است، نبايد شرايط غيرقابل پذيرش را پيش روي ايران بگذارد. امريكاييها خودشان به خوبي ميدانند كه غنيسازي اورانيوم، يكي از خطوط قرمز جمهوري اسلامي ايران است. موضوع موشكها نيز از ديگر خطوط قرمز ايران به شمار ميرود. جمهوري اسلامي تحت فشار، داراييهاي راهبردي خود را به سادگي به امريكا واگذار نخواهد كرد. البته اگر امريكاييها بتوانند جنگي عليه ايران راه بيندازند و كشور را تصرف كنند، آنگاه ميتوانند خواستههاي خود را بهزور تحميل كنند. اما اينكه جمهوري اسلامي ايران پيش از درگيري يا شكست، اين مطالبات را بپذيرد، با واقعيت سياسي و ميداني همخواني ندارد. اگر ترامپ واقعا به دنبال توافق است، بايد شرايط خود را تسهيل كند. او ميتواند با پذيرش سه مساله اصلي غنيسازي، توان موشكي و سياستهاي منطقهاي ايران به توافقي برسد كه شامل برخي محدوديتها نيز باشد. امكان دارد نظارتها و كنترلها بر برنامه هستهاي ايران افزايش يابد. در هر حال راههاي متنوعي براي ايجاد نظارت موثر بر فعاليتهاي هستهاي ايران وجود دارد. اما اگر ترامپ همچنان بر صفر كردن غنيسازي اصرار داشته باشد، اين هدف نه از طريق مذاكره، بلكه صرفا با جنگ ممكن ميشود؛ آنهم با ترديدهاي جدي، چراكه خود مقامات، تحليلگران و نهادهاي اطلاعاتي امريكايي اذعان دارند كه حتي از طريق جنگ هم نميتوانند با اطمينان تضمين كنند كه ايران به سلاح هستهاي دست پيدا نكند. در بهترين حالت، شايد بتوانند برنامه هستهاي ايران را دو سال به عقب بيندازند؛ اما نميتوانند آن را به طور كامل از بين ببرند. بنابراين، براي دستيابي به توافق، نخست بايد شرايط خود را تعديل كنند و اگر چنين گزارهاي محقق نشود، واشنگتن گزينهاي جدي و موثر عليه ايران دراختيار نخواهد داشت.
هيات ايراني قرار بود در روز جمعه يعني پيش از برگزاري راند چهارم رايزنيهاي غيرمستقيم با نمايندگان اروپايي ديدار داشته باشند، اما به موازات تعويق مذاكرات تهران و واشنگتن، اين ملاقات از پيش تعيينشده نيز انجام نشد. با لحاظ كردن مواضع اخير اتحاديه اروپا و همزمان محدوديت زماني كه تا منقضي شدن قطعنامه 2231 باقي است، اثرگذاري تروييكاي اروپايي بر ادوار آتي مذاكرات ايران و ايالاتمتحده را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
تمام تحركات اروپا، به شدت تحت تاثير نوع تعامل ميان تهران و واشنگتن قرار دارد. اگر روابط ايران و امريكا به سمت بهبود و كاهش تنش پيش برود، اروپاييها نيز از آن حمايت خواهند كرد، چراكه آنها در اين پرونده نقش يك بازيگر مستقل را ايفا نميكنند، بلكه بيشتر تابع تحركات ايالاتمتحده قرار دارند. اما اگر روابط ميان ايران و امريكا به سمت تنش حركت كند، اروپاييها نيز مواضع خود را در قبال تهران تشديد خواهند كرد. در حال حاضر، موضع رسمي آنها اين است: اگر ايران و امريكا به توافق برسند، به عبارتي موضوع «مكانيسم ماشه» منتفي خواهد بود. اما اگر توافقي حاصل نشود، اروپاييها اين مكانيسم را فعال خواهند كرد. از پيش هم مشخص بود كه در صورت عدم توافق ميان تهران و واشنگتن، مكانيسم ماشه به جريان خواهد افتاد. بنابراين، كشور بايد براي چنين سناريويي آمادگي كامل داشته باشد. در عين حال، اين احتمال وجود دارد كه طي هفتههاي آينده، مذاكرات ميان ايران و هياتهاي نمايندگي ايران و امريكا مجددا از سر گرفته شود. اگر خبرهاي اميدواركنندهاي از حصول توافق به گوش برسد، مواضع اروپاييها نيز بلافاصله تعديل خواهد شد و احتمالا همان موضع سنتي خود مبني بر «استقبال و حمايت از توافق» را تكرار خواهند كرد. اما اگر شرايط خلاف اين باشد و تنشها افزايش يابد، آنها نيز مواضع تندتري اتخاذ خواهند كرد، چراكه اروپاييها، بهويژه در اين پرونده، نه به عنوان بازيگر مستقل بلكه به عنوان پيرو سياستهاي ايالاتمتحده عمل ميكنند.