تاثير شرايط رواني زنان
بر تربيت اجتماعي
ليلا جيحونيان
فرقي ندارد زني باشي در سياهچادرهاي عشاير يا در انحصار جوامع شهري، به هرحال روز جهاني زن فرصتي مغتنم براي پرداختن به دغدغههايي است كه بعضا نخنما نيز شدهاند؛ دغدغههايي برخاسته از آسيبهايي كه هر يك زمينهساز تهديدهاي چندگانه زيستي، رواني و اجتماعي عليه زنان است. از ديرباز قلب تپنده جوامع بشري به شريان سلامت رواني زنان متصل بوده است. بررسيهاي متعدد پژوهشي نشان دادهاند كه زنان نقش عمدهاي در شكلگيري هيبت رواني جامعه دارند. سلامت رواني زنان آنجايي اهميت بيشتر پيدا ميكند كه زن به عنوان ماهيت زايش در جهان هستي، فرزنداني را به دنيا خواهد آورد كه از بدو تولد و از جزييترين رفتارها و برخوردهاي مادرشان، باورها، افكار و شخصيت آنان شكل ميگيرد، بنابراين صيانت از روان زنان به عنوان زيربنا و نطفه جامعه امري است بديهي كه دولتها بايد توجه ويژهاي بدان داشته باشند.جان بالبي، روانشناس و روانپزشك انگليسي معتقد بود بخش عمدهاي از شخصيت انسان و رفتارهاي او در آينده به كيفيت رابطه كودك با مادر بستگي دارد. در اين بين زني كه خود دچار يا در معرض آسيبهاي رواني و بعضا اختلالات شخصيتي پنهان يا آشكار است، نه تنها ميتواند باورهاي بنيادين كودك را به گونهاي بيمارگون ايجاد و تقويت كند بلكه ارتباط بعدي كودك با ساير افراد خانواده همچون پدر نيز تحتتاثير همين القائات قرار ميگيرد.زن به عنوان يكي از چرخدندههاي موجود در سازوكارهاي تنيده فرهنگي، مذهبي و اجتماعي اگر نتواند همساز حركت موجود شود، در وهله اول خود و سپس كل مكانيسم دچار آسيب خواهد شد.زنان در شرايط زيستي گوناگون دچار آسيبهاي رواني متفاوتي خواهند شد. بهطور مثال، پژوهشها نشان ميدهند زنان خانهدار به واسطه انجام وظايف تكراري و احساس عدم پيشرفت، همچنين به واسطه عدم استقلال مالي بيشتر از زنان شاغل مستعد بيماري افسردگي هستند. همچنين متغيرهاي روانشناختي همچون رضايتمندي، سازگاري، فرسودگي، يا دلزدگي زناشويي همگي در همبستگي با سلامت روان زنان قرار دارند، يا زنان سرپرست خانوار بنا به دلايلي همچون دغدغههاي اقتصادي، تربيت و پرورش فرزندان، مواجهه با نگرش ناسالم و منفي اجتماعي به زناني كه بنا به دلايلي همچون طلاق يا فوت همسر به تنهايي زندگي ميكنند و همچنين همسانسازي نقشهايي كه بر دوششان قرارگرفته با آنچه ماهيت آنان است، بيشتر در معرض آسيبها و اختلالات رواني همچون اختلال اضطراب فراگير، پرخاشگري، يا افكار پارانوييدگون قرار دارند. شكي نيست خلأهاي قانوني در پشتيباني از مادران مجرد يا سرپرست خانوار نيز به نوبه خود، منجر به فشار رواني مضاعف بر اين طيف از مادران ميشود.به بياني ديگر، مادري كه سرپرست خانوار است و خود تحت ستم جنسيتي قرار ميگيرد بعضا با ارايه رفتارهاي پرخاشگرانه در برابر فرزند خود، زمينه پرخاشگري را در وي به وجود ميآورد، يا مادري كه دچار افكار پارانوييد يا بدبينانه ميشود، هر لحظه در انتظار آسيبي از سوي جامعه است. تصور جامعهاي سراسر توطئه عليه او و فرزندانش، فشار رواني مضاعفي را بر چنين زني وارد ميآورد.پژوهشها نشان ميدهند زنان در دوران تجرد خود نيز همواره در معرض آسيبهاي رواني با زمينههاي خانوادگي و اجتماعي قرار دارند و چه بسا اين تجرد بعضا خودخواسته به دليل عدم اطمينان و نداشتن چشمانداز مشخصي از ازدواج، خود مزيدي بر علت آسيبهايي همچون افسردگي، اضطراب و اختلال در عملكرد اجتماعي آنان باشد، رونق و گسترش زندگيهاي سپيد كه گواهي بر ترس از ازدواج متعهدانه است، مشكلي اساسي است كه حاكميت بايد چارهانديشي هوشمندانهاي براي آن بنمايد تا در آينده شاهد زوال بنيان خانواده نباشيم. به نظر ميرسد پرداختن به ابعاد سلامت روان زنان آنقدر گسترده است كه در اين مقال نميگنجد، به عنوان مثال موضوع سلامت رواني زنان در دوران ميانسالي و كهنسالي، خود بحث مفصلي را ميطلبد كه متاسفانه كمتر مورد توجه قرار گرفته است. با اينحال اقدامات حمايتي اجتماعي وجود دارند كه ميتوانند بخشي از تهديدات را خنثي و آنچه در حال حاضر وجود دارد، التيام بخشند. بخشي از اين اقدامات برعهده نهادهايي همچون سازمان نظام روانشناسي و مشاوره است و بخش ديگر به صورت مسووليت فردي و حتي شهروندي بروز و ظهور مييابد. مشاور