به بهانه انتشار آلبوم «ماهِ يكشنبه من» اثر مصطفا بياتي
نفس به نفس با تهران و آدمهايش
نيما جوان
فانوسِ سازش را آويخت بر درخت، دستانش را بر ديوارهاي خيابان كريمخان، دلش در شيراز جا ماند و كورهپزخانههاي شهر در چشمانش ريخت، انگشتانش در موهاي ليلي خانه ساخت، ليلي ماه شد، رفت به آسمان...
مصطفا، نوازنده آكاردئون، پيانيست، يك جاناتان است، مرغِ دريايي، در شهر مينوازد، با شهر ميرقصد و خيابانها را با نُت، فرش ميكند.اثرِ پيشِرو، «ماهِ يكشنبه من»، برآمده از تجربياتِ نفس به نفسِ مصطفاست در مواجهه با شهرش، تهران، آدمهايش،كافههايش، گذرِ فصلهايش، دختران و پسران و مادرها و پدرها و پيرها و جوانهايش.
او كه عاشقِ نواختن در خيابانهاي شهر است، تصميم ميگيرد تا بخشي از آنچه بر اثرِ مواجهه نزديكش با ماجراهاي شهري كه در آن نفس ميكشد ساخته و نواخته را منتشر كند.
آلبومِ «ماهِ يكشنبه من» نمونهاي از يك اثرِ بكر و ساده، بيتكلف و روان است.
مصطفا سازي را برگزيده است كه اتفاقا اين ويژگيها را با خود دارد، سادگي و برآمده از متنِ اجتماع، سازي كه در طولِ تاريخِ ظهورش، همواره با متنِ جامعه در هر جاي دنيا پيوند خورده است؛ آكاردئون. يك هنرمند آنچه خلق ميكند، بازتابِ تاثيراتي است كه جهانِ پيرامونش بر او گذاشته و اين اثر نمونه خوبي از اين برونريزي موسيقايي است.
مصطفا بياتي همچون سازش رهاست يا شايد سازش همچون خودش. هر جا دلش بكشاند ميرود، از كورهپزخانههاي جنوبِ شهر تا كافههاي خيابانِ كريمخان و پيادهراههاي خيابانِ شريعتي.
او ميبيند و مينوازد، آدمها را، احساسِ عابران را، درد را و عشق را، فرجام و نافرجام را.
موسيقي خياباني يكي از مهمترين و جديترين ژانرهاي موسيقي است. تماما خلق بر اثرِ مواجهه و اين بداهه خلق كردن، اصل است به نظرِ نگارنده. همراهي عليرضا چهرهقاني و سازش، ويولن، اين اثر را تبديل به يك دوئتِ زيبا كرده است. در آخر شما را دعوت ميكنم به شنيدنِ جاي دستهاي مصطفا بر كلاويه خيابانهاي شهر. شايد كورهپزخانههاي شهر روزي از كودكانِ كار خالي و از خنده پر شود.
«ماهِ يكشنبه من» از سوي نشر و پخش جوان منتشر و روي فروشگاهِ اينترنتي لوركا در دسترس است.
ممنون از اينكه كپيرايت را رعايت و نسخههاي اصل را تهيه ميكنيد.