• 1404 جمعه 6 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4884 -
  • 1399 سه‌شنبه 19 اسفند

گفت ‌و گو با هنگامه اخوان درباره زندگي و هنرش

نگذاشتم صدايم به كالاي بازاري تبديل شود

سيمين سليماني

 

هنگامه اخوان‌ سال ۱۳۳۴ در فومن از توابع استان گيلان به دنيا آمد. علاقه‌اش به هنر آواز از كودكي نمود پيدا كرد و به گفته خودش در اين راه پر پيچ و خم سختي‌هاي بسياري را متحمل شد چرا‌كه با وجود مخالفت‌ها و محدوديت‌ها اين راه را انتخاب كرده بود و آن را ادامه داد. در بسياري از مطالبي كه درباره او نوشته شده است از شباهت صدا و تحريرهايش به قمرالملوك وزيري سخن گفته شده؛ پيش از انجام مصاحبه در گفت‌وگوهاي تلفني نيز اخوان از حضورش در راديو گفت و از تعليمي كه به مدت يك دهه نزد اديب خوانساري ديد و همكاري‌هايش با ديگر اساتيد موسيقي كه خاطرات زيادي برايش ساخت. از محدوديت‌ها تا موفقيت‌ها و اتفاقات ناخواسته‌اي كه زندگي هنري او را تحت‌الشعاع قرار داد. او معتقد است براي رسيدن به هدف بايد تلاش بسياري كرد و با تاكيد مي‌گويد:«خيلي تلاش كردم تا هنگامه اخوان شدم.» زماني كه هنگامه جوان براي شركت در آزمون خوانندگي راديو رفت،كاستي ضبط ‌شده از صداي خود ارايه داد كه در آن يكي از آثار علي تجويدي را خوانده بود و البته تعدادي از ملودي‌هايي كه از پدر آموخته بود. داوران 5 نام شهير موسيقي ايران بودند: علي تجويدي، مرتضي حنانه، حبيب‌الله بديعي، جواد معروفي و فلاح. 3 نفر از آنها به صداي اخوان رأي دادند و آن دوتاي ديگر پذيرش او را منوط به شركت در آزموني ديگر كردند. شكست اخوان در آزمون دوم به دليل ندانستن رديف، منجر به نااميدي و انصراف او نشد بلكه او را مصمم كرد تا در كلاس‌هاي رديف راديو ثبت‌نام كند. تصميمي كه بالاخره منجر به پذيرش او درآزمون راديو شد. درباره اين تجربه‌ها با هنگامه اخوان گفت‌وگويي كرده‌ام كه در ادامه مي‌خوانيد.


 

ابتدا مي‌خواهم درباره ورودتان به عرصه هنر موسيقي سوال كنم؛ گفته شده پدر، مادر و برادر شما صداي گرمي داشتند اما فقط شما به هنر آواز روي آورديد؛ چه شد كه به‌طور جدي وارد اين هنر شديد؟

من از همان نوجواني عاشق موسيقي بودم با شنيدن آوازها از راديو سراپا گوش مي‌شدم و سعي مي‌كردم آنها را در حافظه نگه دارم و در خلوت با خود بخوانم، يعني تقليد كنم. صداي بانو قمر مرا بيشتر جذب مي‌كرد؛ بدون اينكه بدانم در چه دستگاه يا گوشه آوازي است سعي مي‌كردم كه از ايشان با همان اوج بخوانم و صدايم را تا انتها رها مي‌كردم و دركل از رديف‌هاي موسيقايي اطلاعي نداشتم و نمي‌دانستم كه تحريرها بايد منسجم باشند تا اينكه به تهران آمدم و در تهران فعاليت‌ها براي كارهاي هنري بسيار وسيع‌تر از زادگاهم شمال بود. براي همين با كمك و همراهي شوهر خواهر بزرگم با اساتيدي كه در اين راه زحمت‌هاي فراوان كشيده بودند، آشنا شدم و پس از دوره كوتاهي آموزش رديف موسيقي و امتحان ورودي در راديو مورد قبول اساتيد آن زمان واقع و در ادامه وارد كلاس آموزشي استاد اديب خوانساري شدم.

پس اين‌طور شد كه به‌ طور جدي وارد اين عرصه شديد. در اين روند با چه كسان ديگري آشنا شديد؟

بله. در همين كلاس‌ها بود كه صدايم به گوش مديران وقت راديو رسيد و آشنايي با آقاي محمدرضا لطفي نيز به اين شكل صورت گرفت و با همكاري ايشان در سال ۱۳۵۶ با خواندن تصنيف «موسم گل» صدايم از راديو پخش شد و به گوش دوستداران و شنوندگان موسيقي رسيد و از همان زمان به صورت جدي وارد عرصه اين هنر فاخر شدم.

برخلاف برخي خانواده‌ها، گويا خانواده شما بعدا از ورودتان به اين هنر حمايت كردند و حتي مشوق‌تان بودند؛ همان‌طور كه گفتيد با همراهي همسر خواهرتان با اساتيد آشنا شديد. پدرتان كه به گمانم اولين مدرس شما بودند؛ درست است؟

البته درست است كه پدرم اولين معلم من بودند و چون آشنايي با كارهاي بانو قمر داشتند درخصوص ايشان صحبت مي‌كردند اما مثل بيشتر خانواده‌ها موافق فعاليت كار من در هنر موسيقي نبودند. من وقتي به تهران آمدم، كار يادگيري موسيقي را بدون اطلاع پدر و ديگران شروع كردم و البته با حمايت‌هاي خواهر بزرگ‌تر و شوهر ايشان كه من با آنها زندگي مي‌كردم.

و بعد چه اتفاقي افتاد؛ مخالفت‌ها ادامه يافت؟

خب بعدها كه صدايم براي اولين ‌بار از راديو پخش شد و همه خانواده شنيدند چون در جريان امري انجام شده قرار گرفتند، ديگر با ادامه آن منعي وجود نداشت و به همين جهت راحت‌تر به انجام كار هنري ادامه دادم.

در اين ميان تاثير اساتيدي همچون تجويدي و اديب خوانساري بر هنر شما چه بود؟

استاد بزرگوار تجويدي در شروع كار من بسيار تاثيرگذار بودند، تشويق‌ها و حمايت‌هاي بي‌دريغ زنده‌ياد را در اين مرحله هرگز فراموش نخواهم كرد و هميشه تكرار كرده‌ام كه خود را مديون محبت و ياري ايشان در اولين قدم‌ها براي آموزش و فعاليت در راه هنر موسيقي مي‌دانم. آشنايي من با استاد اديب خوانساري پس از آزمون صدا در شوراي راديو بود كه ايشان را براي آموزش رديف‌هاي موسيقي اصيل ايراني از طرف مسوولان وقت راديو دعوت به همكاري و تشكيل كلاس‌ها كردند. روزها و سال‌هايي كه نزد ايشان تعليم مي‌ديدم بسيار پرارزش و تاثيرگذار بوده كه در زندگي هرگز فراموش نخواهم كرد. من 10 سال نزد استاد اديب خوانساري تعليم ديدم و حدود 5 سال از اين مدت هفته‌اي يك بار براي آموزش به منزل ايشان مي‌رفتم و تا آخر نزد ايشان آموزش ديدم. ياد استادان عزيز و بزرگوار گرامي باد.

از تجربه همكاري خود با گروه شيدا به سرپرستي آقاي لطفي همچنين گروه عارف به سرپرستي آقاي مشكاتيان بگوييد؟

همان‌گونه كه از آثار من مشخص است، بيشتركارها بازخواني آوازها و تصنيف‌هاي بانو قمر و در برخي از آنها بانو روح‌انگيز است. بنا به علاقه و تشخيص زنده‌ياد لطفي و نزديك بودن صداي من به بانوي بزرگوار قمر به اين اجراها پرداختم و تاكنون هم در برخي از اجراهاي خود به اين كار ادامه مي‌دهم. در آن زمان استادان لطفي و مشكاتيان از بزرگان موسيقي سنتي به شمار مي‌رفتند كه فعاليت مستمري داشتند؛ البته بزرگان موسيقي ديگري هم بودند اما من بنا به پيشنهاد مسوولان وقت با اين گروه‌ها شروع به فعاليت كردم و بسيار هم تجربه ارزشمندي بود و آثار به‌ جا مانده گوياي اين همكاري خوب است. يكي از شخصيت‌هاي بارز استاد لطفي، وقت‌شناسي و جدي بودن در تمرينات مداوم گروه بود. دركارهاي اجرايي با هيچ كس شوخي نداشت تا نوازنده سازش را درست كوك نمي‌كرد، اجازه نواختن نداشت. همچنين در اجراي خواننده نيز بسيار حساس بود و تجربه اين خصوصيات به بنده هم منتقل شد؛ يادشان گرامي باد.

به عنوان كسي كه بيش از 5 دهه در هنر موسيقي فعاليت داشته، مي‌خواهم از شما بپرسم شيوه آموزش اساتيدي كه شما و هم‌دوره‌هاي شما از آنها آموزش مي‌ديدند با شيوه‌هاي مرسوم كنوني چه تفاوت‌هايي دارد؟

به‌ طور كلي آموزش قدما به صورت سينه به سينه انجام و به شكل سنتي آموزش داده مي‌شد. هر هنرجويي كه صدايي داشت و به موسيقي سنتي علاقه نشان مي‌داد بعد از يك تست به كلاس آواز مي‌رفت و در اين ميان تعداد كمي در اين كلاس‌ها مي‌توانستند خواننده واقعي شوند و برخي خيلي زود از آن كناره‌گيري مي‌كردند؛ به دليل اينكه نمي‌توانستند به خوبي از عهده آموزش‌ها برآيند. امروزه هم برخي همان روش را ادامه مي‌دهند اما متاسفانه در حال حاضر هنرآموزاني هستند كه به دليل نداشتن تكنيك درست و توان آموزش آواز و نداشتن معلومات كافي در رديف‌هاي آوازي نمي‌توانند به درستي هنرجو را راهنمايي كنند و اين موضوع به مرور باعث ضعيف شدن فن آواز در موسيقي اصيل ايراني خواهد شد.

به نظر شما بنيادي‌ترين مساله براي كسي كه مايل است به عرصه هنر آواز وارد شود، چيست؟

به‌ طوركلي بايد تاكيد كنم كه لازمه يادگيري و شروع آموزش هنرجو داشتن صداي مناسب براي خواندن آواز است و اگر در اين خصوص صداي اوليه را نداشته باشد، نمي‌توان به او كمك كرد.

در صحبت‌هاي پيشيني كه با هم داشتيم از مشكلاتي كه بر سر راه شما وجود داشت، بسيار گفتيد؛ از محدوديت‌ها گرفته تا اتفاقات مختلف و... مي‌خواستم از سختي‌هايي كه در راه خواننده شدن با آن مواجه شديد براي مخاطبان ما نيز بگوييد؟

در دوراني كه من شروع به يادگيري كردم در بيشتر خانواده‌ها براي آموزش ديدن در زمينه هنر منع وجود داشت؛ به خاطر تعصباتي كه در اجتماع آن زمان و در خانواده‌ها به خصوص براي دختران بود؛ طبيعي است كه اين تعصب در خانواده من كه در شهرستان زندگي مي‌كردم، بسيار سخت‌تر بود. همه تلاش‌ها بايد پنهاني و دور از چشم و گوش خانواده مي‌بود. براي همين برايم بسيار دشوار بود كه در آنجا بخواهم به آرزوي ديرينه خود برسم؛ براي همين منظور تصميم به خارج شدن از درون خانواده گرفتم و به تهران مهاجرت و پيش خواهرم زندگي كردم؛ البته زندگي در تهران هم سختي‌هاي خودش را داشت؛ دوري از پدر و مادر برايم دشوار و بسيار ناراحت‌كننده بود.

چه چيز باعث مي‌شد اين سختي‌ها را به جان بخريد؟

فكر يادگيري موسيقي و پيشرفت در اين راه مرا مصمم‌تر مي‌كرد. نبود آشنايي با شهر تهران و رفت و آمدها برايم مشكل بود و نشناختن استادان و سختي‌اي كه در اين راه كشيدم تا آنها مرا بپذيرندكه بتوانم از آنها آموزش ببينم؛ اينها به هر حال براي من كه كم‌ سن و سال بودم، مشكلاتي را به وجود مي‌آورد. بعضي وقت‌ها يك ساعت پشت در خانه استادان مي‌ماندم تا نوبت ورود من به كلاس آموزش و يادگيري شود و بروم سر كلاس؛ با وجود همه اين سختي‌ها باز هم از تلاش دست بر نداشتم.

به كساني كه دوست دارند در اين راه قدم بردارند چه مي‌گوييد؟

براي رسيدن به اهداف و پيشرفت در هنر موسيقي اصيل ايراني و فاخر بايد از كوه‌ها و صخره‌هاي دور از دسترس گذشت تا به آرزوها دست يافت. يك ‌شبه نمي‌توان راه چند ساله را طي كرد.

خب محدوديت‌ها و سختي‌هايي كه در اين راه وجود دارد، گاه بعضي‌ها را نااميد و از ادامه دادن منصرف مي‌كند. بنا به گفته‌هايي كه پيش از اين داشتيم، شما در كودكي سختي‌هاي زيادي به خاطر موسيقي كشيديد اما منصرف نشديد و ادامه داديد. چطور مي‌توان اين سختي را از سر گذراند و نا اميد نشد و از اين مسير دشوار گذر كرد؟

در كل بايد عاشق باشي و با همه وجودت هنر موسيقي را دنبال كني. براي رسيدن به خواسته‌هايت بايد از جان بگذري؛ سختي‌ها را يكي پس از ديگري شكست بدهي. مخصوصا اگر راه هنر را انتخاب كني. راهي كه در آن پيچ و خم‌ها و بن‌بست‌هاي فراوان سر راهت وجود دارد. همان‌طور كه گفتم يك شبه نمي‌توان ره صد ساله را طي كرد. زندگي هر انساني فراز و نشيب‌هاي خاص خود را دارد. بايد بداني هدف از انتخاب اين هنر چيست. اگر فقط شهرت و مال‌اندوزي باشد، هرگز به آن نقطه اوج مقصود نخواهي رسيد؛ شايد يك دوره كوتاه از زندگي اين شهرت به دست آيد اما ماندگار نخواهد بود البته شايد خوانندگان خوبي باشند اما راه را بيراهه مي‌روند. در همان دوران و ابتداي جدي شدن كارم افرادي آمدند و قراردادهايي هم به من پيشنهاد كردند اما فكر كردم اينها مي‌خواهند صدايم را بخرند در صورتي كه صداي من كالاي فروشي نبود، عطايي بود كه خداوند به من داده بود و ‌بايد آن را حفظ مي‌كردم و البته پشيمان هم نيستم.كلا با هنر اصيل و فاخر موسيقي نبايد تجارت كرد.

در حال حاضر وضعيت را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟ نظرتان درباره احوال كنوني هنر موسيقي چيست؟

به نظرم متاسفانه در حال حاضر در دوران هرج و مرج موسيقي قرار گرفته‌ايم و در اين ميان تاجراني كه بويي از هنر نبرده‌اند براي سودجويي بيشتر آن را به تاراج مي‌برند و مسوولان هم كه در راس آنها صدا و سيما قرار دارد به آن توجهي ندارند. چندي پيش در يكي از كانال‌هاي سيما ترانه‌اي در نغمه بيات ترك پخش كردند و در زيرنويس آن آهنگساز را شخص ديگري عنوان كردند در صورتي كه اصل اين آهنگ عربي است و تنظيم شده توسط زنده‌ياد حبيب‌الله بديعي و شعر از رحيم معيني‌كرمانشاهي به نام نرگس شيراز كه در سال ۱۳۳۵ توسط يك خواننده به اجرا درآمده است و مورد ديگر آهنگي از زنده‌ياد امير جاهد با شعر تغيير داده شده توسط خواننده ديگري پخش كردند و زيرنويس آن را به آهنگساز ديگر نسبت دادند كه مورد اعتراض خانواده امير جاهد نيز قرار گرفت. نسل امروز شايد اطلاعي از اين بي‌توجهي‌ها نداشته باشند اما هنرمنداني كه در راس امور هستند، نبايد سكوت كنند.

شما اجراهايي در خارج كشور هم داشتيد؛ چطور بودند؟

بله. كنسرت‌هايي دركشورهاي مختلف از جمله فرانسه، ايتاليا و سوئد داشتم همچنين در انگليس در لندن و منچستر نيز كنسرت برگزار كردم. استقبال خوبي از اين كنسرت‌ها شد. پس از آخرين كنسرت‌هايي كه برگزار كرديم از 6 كشور براي اجرا از ما دعوت كردند كه متاسفانه شيوع كرونا اجازه نداد برگزار كنيم.

به عنوان سوال آخر مي‌خواهم بپرسم خانم هنگامه اخوان طي اين‌ سال‌‎ها كه كار موسيقي كرده‌‍اند،كدام شخصيت‌هاي موسيقي معاصر را بر خود و بر هنر موسيقي تاثيرگذارتر يافته‌‌اند؟

به نظر من استاد صبا شخصيت بي‌نظيري بودند؛ البته راجع به استاد صبا من مي‌توانم از آنچه كه در مورد شخصيت ايشان مطالعه كرده‌ام، صحبت كنم و در اين خصوص بي‌شك استاد فرهاد فخرالديني كه از شاگردان ايشان بودند بسيار بهتر مي‌توانند صحبت كنند. استاد صبا از برجسته‌ترين چهره‌هاي موسيقي معاصر ايران به شمار مي‌روند كه متاسفانه خيلي زود و در سن 55 سالگي از دنيا رفتند. ايشان يك مجموعه موسيقايي بودند و در نواختن همه سازهاي موسيقي ايراني چيرگي تمام داشتند و در تمام جريان‌هاي موسيقي نيز تاثير مستقيم و مثبت داشته‌اند. بيشتر نوازندگان بعد از استاد صبا از شاگردان ايشان هستند كه هركدام خود از استادان بزرگ موسيقي ايران شدند.


     در دوران هرج و مرج موسيقي قرار گرفته‌ايم و در اين ميان تاجراني كه بويي از هنر نبرده‌اند براي سودجويي بيشتر آن را به تاراج مي‌برند و مسوولان هم كه در راس آنها صدا و سيما قرار دارد به آن توجهي ندارند.

     چندي پيش در يكي از كانال‌هاي سيما ترانه‌اي در نغمه بيات ترك پخش كردند كه اصل آهنگ عربي است... اما در زير نويس، آهنگساز را شخص ديگري عنوان كردند! مورد ديگر آهنگي از زنده‌ياد امير جاهد با شعر تغيير داده شده توسط خواننده ديگري پخش كردند و زيرنويس آن را به آهنگساز ديگري نسبت دادند كه مورد اعتراض خانواده امير جاهد نيز قرار گرفت. نسل امروز شايد اطلاعي از اين بي‌توجهي‌ها نداشته باشند اما هنرمنداني كه در راس امور هستند نبايد سكوت كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون