موسويتبريزي، دادستان كل اسبق از نظر امام در مورد دخالت نظاميان در سياست گفت
ماجراي انهدام خانههاي تيمي
«امام راضي نبود كه نظاميها در سياست دخالت كنند ولي متاسفانه دخالت ميكنند.» اين بخشي از اظهارات آيتالله سيدحسين موسويتبريزي است كه معتقد است نظاميان امنيت كشور را تامين ميكنند و هميشه مورد احترام هستند؛ بنابراين نبايد وارد رقابتها و بازيهاي سياسي شوند. موسويتبريزي كه دادستاني كل كشور را در كارنامه دارد، اخيرا با پايگاه خبري-تحليلي جماران به گفتوگو نشسته و از نظرات و ديدگاه امام در مورد دخالت نظاميان در امر سياست گفته است. او در اين اثنا به برخي دخالتها در برخورد با مجاهدين خلق نيز اشاره و ماجراي تاريخي دستگيري همزمان چندين خانه تيمي سازمان و همكاريهاي اطلاعاتي و نظامي را روايت كرده كه نشان ميدهد كاركرد نيروهاي نظامي و همراهي و هماهنگي آنها با ساير نهادهاي ميتواند به نتيجه مطلوب جمهوري اسلامي منجر شود. موسويتبريزي كه آن زمان دادستان كل كشور بود، روايت ميكند كه در آن زمان هم كميته انقلاب، هم سپاه و هم كميتهاي از سوي بسيج در اين حوزه فعاليت ميكرده است. اطلاعات مردمي نيز هم سپاه، هم كميته انقلاب، هم بسيج و هم دادستاني را در جريان قرار ميداد و به همين دليل گروههاي مختلف وارد عمليات ميشدند. موسويتبريزي در مورد اين دخالتها و همپوشانيها توضيح داده است: «به امام گفتم اگر ميخواهيد من كار كنم، نخستوزير كه آقاي مهدويكني بود، در كار ما دخالت نكنند؛ من از عهده اينها بر ميآيم. اما اگر دخالت كنند، نميشود. امام به حاج احمد آقا فرمود به دولت بگو كه دخالت نكنند و كمكش كنند و ماشين و امكانات بدهند. به سپاه هم بگو دخالت نكنند و كمك كنند. لاجوردي كه قبل از ما دادستان انقلاب تهران بود، اختلافاتي با آقاي قدوسي هم داشتند و نبايد دخالت كنند.» به گفته موسويتبريزي با حمايت و پشتيباني امام همه نهادها دست از دخالت كشيده و همراهي و كمك كردند. آن طور كه موسويتبريزي شرح داده اين روند باعث شد كه دو، سه ماهه «همه چيز تمام» شود. او توضيح داد: «مسوولان كميته و سپاه و از طرف دولت آقاي خسرو تهراني بود و از طرف قوه قضاييه گفتيم نماينده بفرستيد و صحبت كنيم. آقاي فلاحيان آن موقع در دادستاني بود و من او را نماينده خودم در اين گروه كردم و گفتم از طرف من در آنجا شركت كن و هر تصميمي گرفته شد را به من بگو. ولي برنامهاي براي آنها نوشتم. مهمترين برنامه اين بود كه هركس يك خانه تيمي از منافقين پيدا كرد نبايد در گروه خودش مطرح كند و تمام اطلاعات در اين گروه باشد. آن وقت هر اقدامي خواستيد انجام دهيد بايد همديگر را مطلع كنيد. ... دومين چيزي كه من گفتم، اين بود كه از حالا هر اطلاعي از پيدا شدن خانه تيمي يا گروهي پيدا كرديد، اينها را نگيريد و فقط از دور ناظر بگذاريد و زير نظر بگيريد. چون هر خانه تيمي شش نفر بودند و يك نفر آنها با خانه تيمي بالاتر ارتباط داشت. آنها هم شش نفر بودند و يك نفر با بالاتر از آن ارتباط داشت. گفتم تا به موسي خياباني برسد. آن موقع مسعود رجوي فرار كرده بود و زنش به همراه موسي خياباني بود. يعني فرمانده كل آنها در ايران زن مسعود رجوي و موسي خياباني بود.» در نهايت با اين پيگيريها به خانه تيمي موسي خياباني و همسر و فرزند رجوي و حتي خانههاي تيمي كه پسران محمديگيلاني يا آيتالله جنتي در آن حضور داشتند، ميرسند. آنچه موسويتبريزي شرح داده روايت بهمن سال ۶۰ است كه چندين خانه تيمي مجاهدين خلق به يك باره منهدم و موسي خياباني و همسرش و همسر اول مسعود رجوي كشته شدند؛ اتفاقي كه با هماهنگي و همراهي «دادستاني، كميتهها، سپاه و نخستوزيري» انجام شد.