• 1404 چهارشنبه 15 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3246 -
  • 1394 دوشنبه 28 ارديبهشت

گزارش مراسم رونمايي «شهر من بخند»

شوخي بمراني با پالت!

  بنفشه محمودي  / مراسم رونمايي «شهر من بخند» دومين آلبوم گروه پالت، شنبه 26 ارديبهشت ماه در عمارت مسعوديه تهران برگزار شد. عمارت مسعوديه با آن بناي منحصربه‌فرد و فراموش‌نشدني، يك بار ديگر هم قبلا در كنسرتي پذيراي طرفداران گروه پالت بود و حالا مراسم رونمايي دومين آلبوم اين گروه، در همان عمارت خاطره‌انگيز برگزار شد.
ساعت پنج و نيم بعدازظهر يك روز شنبه تعطيل، خيابان منتهي به عمارت مسعوديه، شاهد قدم‌روي جواناني است كه شكل و ظاهر آنها نشان مي‌دهد فقط براي قدم‌زدن به ميدان بهارستان نيامده‌اند! كافي است دنبال‌شان راه بيفتي تا بي‌هيچ پرس و جويي، به محل برگزاري جشن رونمايي آلبوم «شهر من بخند» برسي. از در عمارت مسعوديه كه وارد مي‌شويم، خيل جمعيت شگفت‌زده‌مان مي‌كند؛ جمعيتي كه گرداگرد حوض بزرگ عمارت، در پاي محلي كه به عنوان سن كه جلوي آن معماري دلنواز برپا شده ايستاده‌اند يا روي پله‌ها، لبه جدول‌بندي باغچه‌ها و خلاصه هر جايي كه بشود، در زل آفتاب، مقابل عمارت ظل‌السلطان ايستاده‌اند كه شايد نامش را به جاي سايه سلطان، از زل آفتاب ميدان بهارستان گرفته باشد.
 همين‌طور كه در حال راه‌رفتن هستيم، از دور گروهي را مي‌بينيم كه روي سن ساز مي‌زنند. بعد كه جاگير مي‌شويم، يك نفر با كلاه شاپو و پيراهن چهارخانه خودش را تقريبا به وسط سن پرتاب مي‌كند و صداي تشويق حضار به اوج مي‌رسد. او كسي نيست جز «بهزاد عمراني»، خواننده گروه محبوب «بمراني»! وقتي سروصداها مي‌خوابد، عمراني خطاب به حضار مي‌گويد: «متاسفانه در روزهاي اخير شايعاتي شنيده شده بود كه قرار است رونمايي آلبوم پالت اينجا برگزار شود كه خوشبختانه با همكاري اصحاب رسانه، تكذيب شد! حالا ممكن است در بين شما تك‌وتوك كساني باشند كه براي پالت آمده‌اند، اما همين كه آمده‌ايد خوب است و اگر دوست نداريد، مي‌توانيد برويد!» گروه بمراني، شاد و شنگول قطعاتي را مي‌نوازند و عمراني در لابه‌لاي اين قطعات، از روي كاغذي كه مشخص است حتي يك بار هم آن را نخوانده، درباره معني كلمه رونمايي، كلماتي را به هم مي‌بافد كه با خنده حضار همراه مي‌شود. وقتي حسابي سربه‌سر حضار مي‌گذارد، مي‌گويد: «اين شما و اين هم گروه پالت»!

 شهري كه مي‌خندد!
 گروه بمراني، به ستون يك از روي سن پايين مي‌دوند و گروه پالت، قدم‌رو روي سن مي‌آيند و با آمدن «اميد نعمتي» خواننده گروه، هياهوي تشويق‌آميز حضار اوج مي‌گيرد. نعمتي با مشاهده خيل طرفداراني كه در عمارت مسعوديه حضور دارند، با نگاهي كه حيرت از آن مي‌بارد، مي‌گويد: «باورم نمي‌شود!» بعد با آن چهره خندان هميشگي‌اش، از سرماخوردگي‌اي مي‌گويد كه هميشه وقتي قرار است بخواند، به سراغ او مي‌آيد. بعد از اجراي يك قطعه بي‌كلام، نعمتي مي‌گويد: «نيمي از قطعات آلبوم شهر من بخند، حال و هواي آلبوم آقاي بنفش را دارد، منتها آقاي بنفشي كه كمي بزرگ‌تر شده است. قسمت دوم آن تجربه‌هاي جديدمان است كه در اين دو سال انجام داديم. دو آهنگ اولي كه اجرا كرديم از بخش اول آلبوم است و آنچه الان مي‌شنويد، از بخش دوم. همه اعضاي گروه «پالت» مانند شما در اين شهر زندگي مي‌كنند. همه ما، مانند شما در تك‌تك مناطق اين شهر خاطره داريم. از شما تشكر مي‌كنم كه در اين مدت كنار گروه بوديد و ثابت كرديد شهر هنوز نمرده و مي‌خندد.»

 سربازي سرِ بازي سرسره‌بازي...
 در حالي كه پسركم از من مي‌خواهد او را جلوي سن ببرم تا نوازنده‌ها را خوب ببيند، از لابه‌لاي جماعت مشتاق راه مي‌گيرم تا به كناره سن مي‌رسيم. گروه پالت اجراي قطعه‌اي از بخش دوم آلبوم «شهر من بخند» را شروع كرده است. آهنگ، اجرا مي‌شود و از آرامش ابتدايي به اوجي مي‌رسد كه كاملا با سبك و سياق آلبوم قبلي گروه متفاوت است. در متن ترانه اين آهنگ از شعرهاي بازي‌هاي كلامي كودكان تهران وام گرفته شده است. همه ما «سربازي سرِ بازي سرسره‌بازي سربازي را كشت» را به ياد مي‌آوريم. حالا بازي كلامي اين ترانه، با آن فضاي نوستالژيك فاصله دارد. آهنگ غم‌آلودي است با فرياد بلند!
 وقتي اجراي اين آهنگ به پايان مي‌رسد، اميد نعمتي، از «احسان رسول‌اف»، تهيه‌كننده گروه پالت دعوت مي‌كند تا به روي سن بيايد. رسول‌اف جوان با بيان اينكه نخستين تجربه تهيه‌كنندگي موسيقي را با گروه پالت آغاز كرده است، به بيان تاريخچه‌اي از اجراها و آلبوم‌هاي گروه مي‌پردازد و مي‌گويد: «در سال 93 به‌طور تمام‌وقت مشغول آلبوم جديد بوديم تا به امروز رسيديم كه رونمايي دومين آلبوم پالت با عنوان شهر من بخند برگزار مي‌شود. ما بيش از هر چيز مديون شماييم كه ما را همراهي كرديد.» او سپس به معرفي اعضا و دست‌اندركاران گروه موسيقي پالت مي‌پردازد و در انتها مي‌گويد: «امروز ما از شما مي‌خواهيم كه به ما امضا بدهيد! امروز پالت با فروتني و خضوع بسيار از شما مي‌خواهد آلبومش را امضا كنيد.» رسول‌اف سپس به حضار مي‌گويد كه در پشت 14 پيكسل از پيكسل‌هايي كه در ميان آنها پخش شده، دو نقطه سرخ‌رنگ وجود دارد و از كساني كه اين پيكسل‌ها را در اختيار دارند، تقاضا مي‌كند تا در كار رونمايي از كاورهاي آلبوم‌هاي جديد، به گروه كمك كنند.
طرفداراني كه به هنرمندان امضا مي‌دهند!
 در اطراف محل برگزاري مراسم رونمايي، پايه‌هاي فلزي‌اي كه روي آنها پارچه‌هاي سفيدي به چشم مي‌خورد، خودنمايي مي‌كنند. پيكسل‌داران از راه مي‌رسند و حضار به‌آرامي جلو مي‌آيند. از تصاوير جلد آلبوم شهر من بخند پرده‌برداري مي‌شود و اين‌بار، اين علاقه‌مندان يك گروه موسيقي هستند كه با ماژيك روي كاور آلبوم‌ها را براي گروه امضا مي‌كنند.
 درحالي كه آلبوم يك بار براي حضار به‌طور كامل پخش مي‌شود، تقريبا همه حضار به سوي محل فروش سي‌دي‌ها، ماگ‌ها و پيراهن‌هايي با آرم گروه پالت مي‌روند. در سوي ديگر عمارت مسعوديه، با آبميوه از حضار پذيرايي مي‌شود و وانتي پر از آب معدني‌هاي كوچك هم از راه مي‌رسد كه حضار را از گرماي هوا نجات بدهد.  ساعتي بعد، وقتي همه، سلفي‌هاي «يهويي»‌شان را با اميد نعمتي و اعضاي گروه پالت انداخته‌اند و جلوي عمارت مسعوديه براي دوربين‌ها ژست گرفته‌اند، لوازم روي سن در حال جمع‌آوري است. فقط يك ويولنسل تنها، روي سن ايستاده و كسي دور و برش نيست.  ما عمارت مسعوديه را در حالي ترك مي‌كنيم كه باد ملايم، لفاف بسته‌بندي و شيشه‌هاي پلاستيكي آب معدني را روي زمين تكان مي‌دهد. مردم تهران، حتي زماني كه براي دعوت شهرشان به خنديدن در جايي حاضر مي‌شوند، با ريختن زباله، اشك شهرشان را درمي‌آورند!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون