جغرافياي سفر در نبرد با جغرافياي روزمره٭
مريم مهتدي / در تهران كه زندگي ميكردم بارها پيش ميآمد كه وسط يك روز معمولي كاري، يا آخر يك روز خستهكننده پرترافيك و سنگين از آلودگي آرزو كنم كاش به جاي خيابانهاي تهران در سفر بودم و جادهاي ناشناخته با طبيعت سبز و تازه. يا همين روزهاي سال كه ميشد با هر باد بهاري كه از لاي ساختمانها خودش را به ما ميرساند هوس جاده كنارهاي را ميكردم كه وقت رد شدن ازش در ارديبهشت، ريههايتان پر از عطر بهارنارنج ميشود و شايد در لايههاي زيرين آرزوها و هوسهايم رد پاي ميل به سفر را ميديدم و به تبع آن استراحت مطلق ذهنم و زمين گذاشتن بارها و مسووليتها. اين نكته آخر را شايد خيليها پاي سفر دارند. از همان لحظهاي كه از شهر بيرون ميزنيد به قصد استراحت، سفر شروع ميشود و تمام مسووليتهاي ذهني به وضعيت معلق درميآيند و استراحت مطلق. براي خيليها كل سفر همين است. اينكه چند روزي از روتين زندگي روزمرهات و مسووليتهاي كاري و شخصيات فاصله بگيري و خستگي در كني. چه بهتر كه اين خستگي در كردن كنار آب باشد و در جوار طبيعت سرسبز و جنگلها و هواي تميز. لابد همينطوري ميشود كه جغرافياي شمال و هوايش براي منِ تهراننشين، مهر استراحت مطلق ميخورد. عادت هم كه نداريم به اين حجم از اكسيژن و به اين همجواري با طبيعت، بدنمان هم تا هواي مرطوب بهش ميخورد حكم به استراحت مطلق ميدهد. ما چند روز ميآييم شمال، در استراحت مطلق، خستگي در كنيم و برگرديم. حالا همين ما اگر تصميم بگيريم از تهران كوچ كنيم به شمال و آنجا زندگي كنيم چه اتفاقي ممكن است برايمان بيفتد؟ خطر استراحت مطلق اينجا تهديد ميكند و اگر اين جغرافياي خاص برايتان هميشه جاي خستگي دركردن بوده باشد، بايد خودتان را براي نبرد ذهني سختي آماده كنيد. در اين وضعيت ذهن هيچ بار مسووليتي را نميخواهد. با اين وضعيت ذهني هم نميشود زندگي روزمره كرد با تمام مسووليتها و رفتوآمدها و كارهايش. حالا اگر سالها در شهر زندگي كرده باشيد و فقط هر چند ماه يكبار، چند روزي براي سفر آمده باشيد به طبيعت، وقت زندگي كردن در جغرافياي جديد هر روز چيزهاي تازهاي داريد براي كشف كردن. هر تغيير آب و هوايي، هر تغيير فصلي پر از اتفاقهاي تازه در طبيعت هستند و براي كسي كه عادت به همجواري با طبيعت نداشته باشد شوق كشف دارد و لذت تجربه. حواستان اگر نباشد ذهنتان ميخواهد با كمك طبيعت و هوا و جذابيتهاي تازهاي كه ميبيند خستگي در كند و مدام در استراحت مطلق باشد. آماده اگر نباشيد چهارفصل سالتان مهر استراحت مطلق ميخورد و ذهنتان قصد ميكند نه خستگي چند ماه، كه خستگي يك عمر را در كند و گمانم اغلب ما قبول داشته باشيم كه در وضعيت استراحت مطلق نميتوان همزمان كار كرد و پول در آورد و زندگي گذراند.
راهكارش براي من بعد از چند ماه جدال ذهني با تمام وضعيتي كه نوشتم، برنامهريزي روزانه و سفت چسبيدن به آن بوده. برنامهاي كه ميخواهد جغرافياي سفر را تبديل كند به جغرافياي زندگي روزمره.
٭اين يادداشت متممي دارد كه هفته آينده دربارهاش مينويسم.