آينه علم و مهرباني
ابراهيمباي سلامي٭
دكتر صادق آيينهوند آرام بود و مهربان بسان فرشتگان، چهرهاش پايان تشويشها و كلام دلنشينش آغاز حكمتها بود. در سال نخست دانشجويي اسم زيباي او را بر جلد كتابي به نام «تاريخ زنان صدر اسلام» ديدم. دكتر كاظم خواجويان در دانشكده ادبيات دكتر شريعتي مشهد در درس تاريخ تحليلي اسلام اصرار بر مطالعه و تحليل مقالهاي داشت از دكتر شريعتي به اين نام كه « تاريخ اسلام به چه كار ميآيد؟» بررسي اين مطلب براي ما رويكردي اسلامشناسانه داشت و از نظر جامعهشناسي اين موضوع از آن رو اهميت پيدا ميكرد كه ايدئولوژي انقلاب اسلامي شالوده نظام اجتماعي و باورهاي جامعه ايراني را در برگرفته بود. به قول اينگلهارت ما بيش از آنچه ميانديشيم در گذشته زندگي ميكنيم و اسلام بخش اصلي گذشته، حال و آينده زندگي ما بود. نگرش تاريخي به ويژه تاريخ اسلام براي برانگيختن بينش جامعهشناختي يك دانشجوي ايراني پراهميت و ضروري مينمود و در همين راستا در سال بعد دكتر خواجوايان پاي دكتر سيد عبدالكريم سروش را به دانشكده گشود و او از بامداد تا شامگاه «فلسفه تاريخ» را بسان دكتر شريعتي دراتاق هفت تدريس ميكرد، همچنان كه دكتر عبدالهادي حائرييزدي در همان زمان رويكردي نو از تاريخ مشروطيت و نخستين روياروييهاي ايرانيان با دو رويه تمدن بورژوازي غرب را مطرح ميكرد. جاذبه تاريخ اسلام موجب شد تا آثار و انديشههاي دكتر صادق ْآيينهوند به عنوان معارفي ناب از آن موضوع در دستور كار قرار گيرد. روزگاري كه به دانشگاه تربيت مدرس آمدم توفيق ديدار آن عالم رباني كه نشانه وجه رحماني دين بود بيشتر فراهم شد. او همواره با چهرهاي گشاده به سخنان دانشجويان گوش ميداد و با بينشي كه از جامعهشناسي تاريخي شبه جزيره عرب داشت با مهرباني و بر اسلوب روشهاي علمي راهنمايي ميكرد. به ياد دارم كه متني از مقاله من را با نظر صائب خود اصلاح كرد و حتي اشتباهات ادبي را با زيركي تصحيح و با بيان ملايم گوشزد ميكرد. او بيش از آنكه درس دهد مومنانه رفتار ميكرد و نمونه بارز يك انسان وارسته و داراي يك قلب مطمئن بود.
روانش شاد
٭ جامعهشناس