وزير خارجه آفريقاي جنوبي در تهران و آخرين حرفهاي ظريف
راه دشوار ملتها
ساسان آقايي/ همحزبي نلسون ماندلاي فقيد، يك مبارز دوران آپارتايد و زني موفق در آفريقاي جنوبي، سرزمين طلا و تاريخ پر از درد تبعيض نژادي به تهران آمده است؛ در هواي دلپذير ارديبهشتي پايتخت ايران و در روزهايي كه خيابانهاي شهر تبديل به گالري بزرگ هنر شده و در مركز آن، دريايي پهناور از كتاب و آدمها غوطهورند. «مايت انكوانا ماشابانه» اقبال بلندي دارد كه در يكي از بهترين زمانهاي ممكن، ميهمان ما است؛ روزهاي آرامش و رخوت بهاري تهران و در بهار ديپلماتيك ايران، آمده تا افقهاي اقتصادي و سياسي تازهاي را ميان دو كشور نزديك در ديدگاه بينالمللي و دو عضو اصلي جنبش عدمتعهد ترسيم كند. براي بسياري از ما كشور زادگاه خانم ماشابانه، در تصوير فيلم «ماندلا» ساخته فيليپ ساويل به سال 1987 متجلي است؛ فيلمي كه بارها تلويزيون ايران در دهههاي 60 و 70 آن را پخش كرد تا نسلي كه دارد پس از انقلاب بزرگ ميشود، با چهره اسطوره آزادي قرن بيستم و يكي از آنها كه تاريخ جهان معاصر را تغيير داد، آشنا شود؛ در اين باره شانس زيادي داشتيم و از آن نادر ثاثيرگذاريهاي درست رسانهاي بود كه توانستيم ماندلا را در قاب تلويزيون ايران تماشا كنيم و در فايلهاي ذهني خودمان جايي براي آفريقاي جنوبي، مبارزه شورانگيز سياهان عليه تبعيض نژادي و رهبري بيهمانند نلسون ماندلا باز كنيم؛ رهبري كه با رسيدن به قدرت نيز هرگز چهره و كاريزمايش خدشهدار نشد و به تمثيل مسيح قرن ما، رنگولعاب ديگري داد. مايت انكوانا ماشابانه، طلايهدار همان فرهنگ است؛ عضو كنگره ملي آفريقا كه از نسل آخر جوانان مبارز دهه 80 آفريقاي جنوبي است، همان نسل خوشبختي كه پس از شصت سال مبارزه نياكان خود، لحظه پيروزي شيرين عليه آپارتايد را با جمله افسانهاي «ميبخشم اما فراموش نميكنم» جشن گرفت و خيابانهاي ژوهانسبورگ را غرق شادي ساخت و سپس به پيشوا اقتدا كرد تا آفريقاي جنوبي جديد را بسازند. ماشابانه يكي از همان جوانهايي است كه نظام جديد به او فرصت رشد و بالندگي را داد، با پيروزي عليه آپارتايد پلههاي موفقيت را درنورديد، به شوراي مركزي ANC رسيد و پس از ازدواج با سفير آفريقاي جنوبي در اندونزي، راه وزارت خارجه را پيمود؛ « ماشابانه» نام خانوادگي همسر اوست كه در سانحه رانندگي به سال 2007 درگذشت اما مايت انكوانا اين نام را براي خود نگه داشت تا در دولت آخر جيكوب زوما وزيرخارجه هم بشود. ساختن يك كشور البته سختتر از ويران كردن آپارتايد است و خانم وزيرخارجه شايد اين را بهتر از يك روزنامهنگار بداند. كشور ثروتمند آنها به بركت طلا و آزادي در دو دهه اخير، پيشرفتهاي بسياري داشته اما هنوز فقر، بيكاري و ايدز مهمترين مصيبتهايي است كه از آفريقاي جنوبي مخابره ميشود و «تعادل» اجتماعي و «توازن» اقتصادي آنچنان كه شايسته يك كشور عضو G20 است، در خيابانهاي ژوهانسبورگ و كيپ تاون و پرتوريا نميدرخشد. «راه طولاني آزادي» آفريقاي جنوبي و داستان آنها، بيشباهت با راه پر از سنگلاخ ايرانيان نيست، كشوري تشنه آزادي و آبادي كه با وجود ثروت و توانمندي انساني كمنظير خود در قله موفقيت لانه نكرده است. ديروز در تهران دو نماينده تكنوكرات، از اين دو كشور داراي اشتراكهاي مختصر و ايدههاي مشابه، يكديگر را ملاقات كردهاند و اين ميتواند خبر خوبي براي ايران و آفريقاي جنوبي باشد؛ ظريف با كتوشلوار رسمي هميشگي خود و لبخند ظريفش و ماشابانه با لباسي طرحدار، به سبك ماندلا كه لباسهاي رنگين را بسيار دوست داشت.