ليبي؛ انقلاب از بالا
محمد خادم
هنگامي كه مردم كشورهاي سودان و الجزاير با حضور در خيابانها و انجام تظاهرات منظم، خواهان سرنگوني ديكتاتورهاي حاكم بر اين دو كشور شده بودند، اتفاقي در ليبي روي داد كه يك كارشناس مسائل منطقه از آن به «انقلاب از بالا» ياد كرده است. قضيه از چهارم آوريل 2019 (15/1/1398) شروع شد و آن زماني بود كه بخش رسانهاي وابسته به ارتش ملي ليبي به فرماندهي خليفه حفتر ويديويي را از پيشروي نيروهاي اين ارتش به سمت طرابلس (پايتخت) نشان ميداد. در ويديو گفته ميشد كه هدف، آزادسازي طرابلس از چنگ گروههاي اسلامگرا و شبهنظاميان مسلح است. اين در حالي است كه پايتخت در كنترل دولت نخستوزير فايز السراج بوده كه مورد حمايت سازمان ملل است. اقدام خليفه حفتر كه نيمه شرقي كشور را در اختيار داشته و پشتيبان دولت موازي واقع در شهر طبرق است، جامعه بينالملل را غافلگير كرد زيرا تنها دو روز قبل از اين واقعه، رييس كميسيون اتحاديه آفريقا با حضور در بندر بنغازي (پايگاه فرماندهي ارتش ملي ليبي) و ملاقات با حفتر، توانسته بود موافقت وي را براي آمادهسازي پيشزمينه كنفرانس آشتي ملي كه قرار است در جولاي 2019 در آديس آبابا برگزار شود، به دست آورد. پيشتر نيز، چند نشست با پادرمياني كشورهاي شمال آفريقا و نماينده ويژه سازمان ملل در امور ليبي برگزار شده بود. حتي فايزالسراج و خليفه حفتر با حضور در فرانسه، بر آمادگي خود براي پايان دادن به بحران ليبي با بهره جستن از مذاكره تاكيد كرده بودند. به نظر ميرسد پشتيباني كشورهاي مصر، امارات متحده عربي و عربستان (حفتر قبل از يورش به طرابلس به عربستان سفر كرده بود) و همچنين حمايت كشورهاي روسيه و امريكا (در تاريخ 30 فروردين 98، ترامپ با خليفه حفتر تلفني گفتوگو و از نقش وي در مبارزه با تروريسم قدرداني كرد) باعث تشويق وي به عمليات نظامي به سوي پايتخت و حتي مخالفت با هر گونه مذاكره شده است. در چنين شرايطي، دستهبنديهايي كه در بحرانهاي سوريه و يمن وجود دارد در بحران ليبي نيز ديده ميشود. چنانچه قطر و تركيه نيز در رقابت با گروه نخست، از دولت فايزالسراج حمايت ميكنند. اخباري كه در شبكههاي رسانهاي پخش ميشود بيانگر اين است كه كشورهاي هر دو گروه براي طرفهاي درگير، سلاح ميفرستند. اگرچه غسان سلامه، فرستاده ويژه سازمان ملل متحد در امور ليبي هشدار داده كه نبرد براي رسيدن به طرابلس «سرآغاز جنگي خونين و طولاني» بوده و بر ضرورت اتخاذ تدابير فوري براي متوقف كردن ارسال سلاح به ليبي تاكيد كرده ولي كسي گوشش بدهكار به اين حرفها نبوده است. از زمان درگيري تاكنون بيش از 500 نفر كشته شده و صدها نفر زخمي و هزاران نفر آواره شدهاند. نيروهاي حفتر با استفاده از اسلحههاي سبك و سنگين و حتي بمباران هوايي نقاط مختلف طرابلس را هدف ميگيرند. با همه تفاسير، در حالي كه نيروهاي حفتر در حومه طرابلس زمينگير شدهاند و تنها با انجام حملات ايذايي، دولت مستقر در طرابلس را آزار ميدهند، پيشنهاد آتشبس از سوي خليفه حفتر رد شده و فكر ميكند تنها با عمليات نظامي خواهد توانست به اهداف اصلي خود برسد. در اين ميان، كشورهاي مختلف، اهداف و منافع خود را پيگيري ميكنند. مصر نگران امنيت مرزهاي غربي خود به دليل امكان ورود گروههاي مسلح و تروريست به كشور و در نتيجه به هم خوردن اوضاع امنيتي است. بنابراين مصر، حفتر را تنها كسي ميداند كه ميتواند امنيت نقاط مرزي ليبي با مصر را برقرار كند. كشورهاي امارات متحده عربي و عربستان نيز خواهان نفوذ بيشتر در شمال آفريقا و كشور ثروتمند ليبي هستند. قطر و تركيه نيز ضمن اينكه همپاي جامعه بينالملل، از دولت مستقر در طرابلس حمايت ميكنند، نيمنگاهي نيز به حمايت از گروههاي اسلامگرا دارند كه گفته ميشود پشتيبان دولت فايز السراج هستند. آنچه بيشتر مشهود است تمايلات امريكا و روسيه است كه به نظر ميرسد قصد دارند با مسلط كردن خليفه حفتر در ليبي، الگوي مصر را در اين كشور پياده كنند. حتي فراتر از آن، شايد به دنبال اين باشند كه نوستالژي معمر قذافي را احيا كرده و فكر ميكنند حفتر نيز ميتواند اين كشور قبيلهاي و به دور از چسبندگي اجتماعي
(Social Coherence) را باهم متحد كند. پيچيده بودن شرايط، آينده مبهمي را براي ليبي رقم زده و تحولات در روزها و ماههاي آينده، درك بهتري از وضعيت آتي اين كشور ارايه خواهد كرد.