تماشاگر نما؟ واقعيت را بپذيريم
علي كربلايي
كلمه «تعارف» از آن واژههايي است كه تنها مختص به جغرافيا و زبان ما هست و در زبانهاي ديگر معادلي براي آن در نظر گرفته نشده است. اين واژه در ديكشنريهاي مختلف به شكل «ta arof» نوشته ميشود و توضيحات مفصلي در مورد آن ميآيد. تعارف در مباحثي باعث ميشود كه اصل موضوع ناديده گرفته شود و مشكل واقعي هرگز حل نشود. در ادبيات فوتبال ايراني، واژهاي به نام «تماشاگرنما» ساخته شده كه اين هم مانند تعارف در سطح جهان و در هيچ زبان ديگري هيچ معادلي ندارد. تماشاگرنماها، هوليگانهاي فوتبال ايران هستند. در كشورهاي ديگر از آنها به عنوان «اولترافن» ياد ميشود. هوليگانها و اولتراها، در واقع هواداران افراطي تيمها هستند و كساني هستند كه حاضرند براي تيمشان هر كاري انجام بدهند. تفاوت عمده آنها با تماشاگرنماهاي ايراني، در سازماندهي آنهاست. هوليگانها معمولا ميتينگهاي زيرزميني دارند و طي جلساتي كه برگزار ميكنند تصميم ميگيرند چه آشوبي به پا كنند. اما در ايران مشخصا سازماندهي جدي وجود ندارد و ما شاهد اقدامات خودسرانه هواداران هستيم. شنبهشب محمدحسين ميثاقي در مورد اتفاقات تبريز گفت: «5-4 نفر تماشاگر نما، جو را به هم ريختند.» پيشتر و در مورد ديدارهايي كه به آشوب كشيده ميشد، عادل فردوسيپور در برنامه 90 از همين لحن استفاده ميكرد و مانند ميثاقي اين كار را بسيار كوچك جلوه ميداد و حتي سنگپرانهاي اهواز را هم تعداد محدودي تماشاگرنما معرفي كرد. اما چه كسي است كه واقعيت را نداند؟ چه كسي است كه نداند زماني كه در استاديوم فحاشي ميشود و تلويزيون صداي تماشاگران را ميبندد، خيلي بيشتر از 5-4 نفر يا حتي خيلي بيشتر از 5-4 هزار نفر در حال فحاشي هستند؟ چه كسي است نداند در روز تلخ تبريز، زماني كه تعداد زخميها و بيمارستانرفتهها از ده نفر عبور كرده است، قطعا تعداد آشوبگران خيلي بيشتر از آن تعدادي بود كه ميثاقي و ساير مجريهاي صداوسيما اعلام كردند. اما گويا با خودمان تعارف داريم و اين تعارف، باعث شده كه مشكل ورزشگاههاي ايران همچنان پابرجا باقي بماند و اوضاع در سالهاي اخير هر هفته بدتر از قبل بشود. انكار حضور تماشاگران آشوبگر در فوتبال ايران، تاكنون نتيجهاي نداشته است. تقليل دادن اين دسته از تماشاگران كه روز به روز بر تعدادشان افزوده ميشود به «تماشاگر نما»، انكار واقعيت فوتبال ايران است. اين انكار نتيجهاي جز قدرت گرفتن و بازتوليد اين دسته از تماشاگران فوتبال در ورزشگاههاي ايران نداشته و ندارد. اين دسته از تماشاگران، نهتنها تماشاگر نما نيستند، بلكه شايد از افراطيترين هواداران تيمشان باشند كه بنا بر شرايط و مشكلاتي كه وجود دارد، اينچنين خودشان را بروز ميدهند. در تمام دنيا هم وجود دارند. اما تفاوت ساير نقاط دنيا مانند انگليس، ايتاليا، اسپانيا، آلمان، هلند و ساير كشورهايي كه فوتبال در آنها با زندگي بخشي از مردم گره خورده با ايران در اين است كه آنها به جاي انكار حضور اين تماشاگران و هواداران، وجود اين دسته از هواداران را پذيرفتهاند و با تدابير قانوني آنها را محدود كردهاند. در حالي كه در ايران ما اعتقاد داريم كه «بهترين تماشاگران دنيا» را داريم و اگر كسي كاري ميكند، تماشاگر نيست. تا در بر اين پاشنه بچرخد، هرگز نميتوان اميدي به بهبود وضعيت داشت. در كشورهاي ديگر، هواداران را شناسنامهدار و داراي آيديكارت كردهاند تا در صورت بروز تخلف، آنها را جريمه كنند. اما اينجا اعتقاد بر اين است كه هوادارانمان مشكلي ندارند كه بخواهند براي آن تدبيري بينديشند. اين انكار سيستماتيك هواداران افراطي و آشوبگر سالهاي سال در برنامه 90 و در خلال گزارش گزارشگران صداوسيما ديده شده و ميشود. برنامه فوتبال برتر هم همين رويه را در پيش گرفته است تا مطمئن شويم در اين برنامه قرار نيست مسائل مهم فوتبال ايران به چالش كشيده شود. تا كي اين رويه ادامه دارد و چند نفر بايد از اين رويه آسيب ببينند، مشخص نيست. كي قرار است باور كنيم ما بهترين هواداران فوتبال در دنيا را نداريم هم مشخص نيست. گويا قرار است تا ابد به هواداران فوتبال در ايران نان قرض بدهيم. رفتار سيستم ما با تماشاگران خاطي مانند پدر و مادرهايي است كه وقتي بچهشان كار اشتباهي ميكند، هر چيزي را مقصر ميدانند جز فرزند دلبندشان. چون باور نميكنند بچهاي كه اينقدر برايش زحمت كشيدهاند و تلاش كردهاند با فرهنگسازي از او يك انسان خوب بسازند، جوري كه ميخواستند نشده است.