راهكارهاي حجاريان
براي بقاي «اصلاحطلبي»
يادداشتي از سعيد حجاريان، تئوريسين جريان اصلاحات روز گذشته در «مشق نو» منتشر شد .حجاريان در آغاز اين يادداشت نوشت: «در سال جاري، ايران از چند مولفه تاثير ميپذيرد؛ دونالد ترامپ و سياستهاي وي اولين آنهاست. پروژه رييسجمهور امريكا دگرگوني بزرگ است و ابتناي آن بر بسيج نيروست. راهبرد قحطي فراگير و انباشت مطالبات معيشتي اعم از خوراك و دارو كه در پوشش «تحريم هوشمند» دنبال ميشود از منظر ترامپ، سنگ بناي بسيج نيروست تا ذيل آن نخست مشروعيت جمهوري اسلامي از ميان برود و سپس، مردم گرسنه عليه حكومت قيام كنند اما، به نظر اين پروژه ره به جايي نميبرد. زيرا اولا ميدانيم افراد گرسنه حتي از خانه خود خارج نميشوند. ثانيا اعتراضات بر پايه مطالبات اقتصادي شامل دستمزد، بدهي معوق و حتي اختلاس و ارتشاء به دليل نبود انسجام گفتماني و رهبري مشخص به منزل مقصود نخواهد رسيد.»حجاريان دومين مولفه تاثيرگذار را اپوزيسيون دانست و نوشت: «مخالفان جمهوري اسلامي چندين مرحله را پشت سر گذاشته و امروز بهزعم خود به دوران بلوغ رسيدهاند؛ از يكسو از اتحاد خود سخن ميگويند و از سوي ديگر، بهدنبال جلب حمايت و جذب سرمايه هستند. اما جملگي اين تلاشها تاكنون به شكست منجر شده است، زيرا مخالفان خارجي جمهوري اسلامي همچنان نتوانستهاند يكي از چهرههاي اپوزيسيون را به عنوان «رهبر» بپذيرند و مردم و ديگر گروههاي اپوزيسيون را حول وي گرد آورند.»در اين يادداشت نفت به عنوان سومين مولفه مطرح شده و حجاريان در اين مورد توضيح داده: « توقف فروش نفت كليديترين ابزار مخالفان جمهوري اسلامي است. اين ابزار كليدي در مقطعي به دليل تبعات بسيار از جمله شوك جهاني و افزايش قيمت سوخت به كار گرفته نشد و ترامپ ريسك آن را نپذيرفت. از اين گذشته، مقدار نفت شيل در هالهاي از ابهام قرار داشت و توليد نفت عربستان سعودي آنگونه كه بايد افزايش پيدا نكرد. اما اكنون تغييراتي در معادلات پيشين پديد آمده است؛ ذخاير نفت شيل افزايش يافته، نفت عراق وارد چرخه فروش شده و بنا به برخي اظهارات خوان گوايدو كنترل شركت نفت ونزوئلا را در اختيار گرفته است. بديهي است مجموعه اين عوامل تغييري در سياستهاي ترامپ پديد ميآورد و تصوير مثبتي پيش روي اقتصاد ايران قرار نميدهد.» بهزعم حجاريان چهارمين مولفه، تشديد شكاف ميان اركان حكومت است. او معتقد است: «قوه مجريه و مقننه اولين قدم است؛ با وجود تلاشهاي همدلانه نمايندگان و اعضاي كابينه و همچنين قرابت گفتماني روساي دو قوه، شكاف ميان مجلس دهم و دولت پابرجا مانده و در مباحثي همچون دستمزد و… تشديد شده و كمابيش همراهي كلامي روحاني-لاريجاني را تحتالشعاع قرار داده است. با توجه به تغييرات پديد آمده در نهادهاي انتصابي همچون قوه قضاييه و نيز مجمع تشخيص مصلحت در آينده موازنه قوا به سود دولت نخواهد بود. در چنين شرايطي، مخالفتهاي مجلس صورتي ديگر به خود خواهد گرفت و بخش زيادي از انرژي دولت صرف رفتوآمد و جدل و پاسخگويي خواهد شد. » حجاريان به موارد چهارگانه فوق مواردي ديگر نيز همچون «اختلال در بروكراسي، تشديد گرايشهاي هويتي و قوميتي و ...» را افزود و اين سوال را مطرح كرده كه «در چنين شرايطي جهتگيري اصلاحطلبان بايد چگونه باشد؟» حجاريان در اين يادداشت يادآور شده كه «اصلاحطلبي در سال 1398، با توجه به وضعيت سياسي داخل و خارج و همچنين شرايط اقتصادي و معيشتي، در ابعاد مختلف نيازمند چابكسازي و نوانديشي است، اما اساسيترين مساله، «بقاي اصلاحطلبي» است. حجاريان در ادامه تاكيد كرد كه اصلاحطلبي «نيازمند اتخاذ موضعي تركيبي است؛ از آرامش فعال تا فعاليت تمام قد.»آرامش فعال اولين گزينه مورد اشاره حجاريان است. او در اين مورد نوشت: «اصلاحطلبي بهلحاظ تئوريك جرياني پيشتاز محسوب ميشود و همواره بايد به عنوان پيشقراول در صحنه سياست و جامعه حضور داشته باشد و دنبالهروي، از هر جريان كوتاهمدتي، پاشنه آشيل اين جريان است. دنبالهروي به تعليق وجه تئوريك اصلاحطلبي و غلبه افقهاي يكروزه منجر ميشود. از اين گذشته، به لحاظ منطقي و با توجه به پيشينه تاريخي، چنانچه اصلاحطلبان [داراي پروژه سياسي مشخص] و معترضان به وضع معيشت يكصدا شوند، نخستين گزينه برخورد قهري، اصلاحطلبان خواهند بود نه توده مردم حاضر در خيابان. از اينرو اصلاحطلبان ضمن تمركز بر عدالت به معنيالاعم، به تعبيري بايد سر خود را پايين نگه دارند تا از اين توفان به سلامت گذر كنند. اين مدل درباره انتخابات نيز كاراست. اصلاحطلبي بايد موضع خود در برابر انتخابات را به صراحت و با جزييات كامل اعلام كند. در مباحث پيشين از جمله ميزگرد «سياستورزي انتخاباتي؟» چند رويكرد پيش روي اصلاحطلبان ترسيم شده است اما در كوتاهمدت، شايد عقلانيترين راهبرد را بتوان در «مشاركت مشروط» جست؛ بايد از فرصت انتخابات استفاده كرد ولي چنانچه شروط مطرح شده برآورده نشد، عطاي انتخابات را به لقايش بخشيد.»او در ادامه به «فعاليت تمام قد» اشاره كرد و نوشت: «جهتگيري كلي اصلاحطلبي چنانكه بارها بدان اشاره كردهام، در ميانمدت ذيل پروژه «مشروطهخواهي» تعريف ميشود. اما در كوتاهمدت و به دليل شرايط بغرنج، سخن گفتن از اين پروژههاي اساسي، سخت و گاه ناممكن بهنظر ميرسد. در چنين شرايطي اصلاحطلبان بايد روندها و چشماندازها را به زبان قابل فهم تحليل و ترجمه كنند ». عقلاي جناح راست را نسبت به وخيم بودن شرايط آگاه كنند تا در ادامه، نيروهاي موثر و تصميمساز حكومت تصويري واقعي از وضع موجود و مطلوب به دست آورند. از خمودگي و رخوت خارج شوند، تجديد نهادي را در دستور كار قرار دهند و مواضع انتقادي را به راهبرد و راه برونرفت بياميزند. توان دانشگاهيان تحولخواه را در دانشگاههاي داخل و خارج شناسايي كنند و سپس پلتفرمهاي زيربنايي را در قالب بستههاي مشورتي در دسترس عموم به ويژه دولت قرار دهند. از طريق وزارت كشور يا كميتهاي متشكل از نيروهاي زبده و اصيل، نسبت به پالايش احزاب منتسب به خود اهتمام بورزند. به نقد اپوزيسيون بدلي دستساز ترامپ توجه ويژه نشان دهند و ذيل آن هويت و كيفيت را به اپوزيسيون بازگردانند. در برابر اتهامات و جعليات، دفاع همهجانبه از خود را در پيش بگيرند و بهطور مستند عملكرد و مواضع نيروهاي مقابل و اسطورهسازيهايشان را به تيغ نقد بسپارند.»