جوانان و پرونده هستهاي در ايستگاه آخر
اسامه حسنيپور/ «راهحلها را يافتيم» اين خبر كوتاه از ظريف كه در يكي از شبكههاي اجتماعي منتشر شد، پاياني بود بر 18ماه ماراتن مذاكرات هستهاي؛ مذاكراتي كه نوروز امسال تعطيلاتي متفاوت و مملو از بيم و اميد براي هموطنانمان رقم زد و گرچه
به علت كارشكني يكي از طرفهاي مقابل دو روز بيش از ضرب الاجل تعيين شده
به طول انجاميد و نفس ميليونها ايراني را در سينهها حبس كرد اما عزم جدي دو حريف اصلي در رسيدن به چارچوبي كلي كه آن را تفاهمنامهاي برد- برد ناميدند، نشان داد كه عدد 13نيز ميتواند خوش يمن باشد. براي مردمي كه پا به پاي تيم مذاكرهكننده هستهاي روزهاي آخر اين دور از مذاكرات را تا پاسي از شب و گاهي تا سپيده دم دنبال ميكردند، نتيجه مذاكرات آنقدر اهميت داشت كه پس از اعلام رسمي آن به خيابانها آمده و به جشن و پايكوبي بپردازند. به سختي ميتوان در تاريخ معاصر جهان موضوعي تا اين حد مهم يافت كه قدرتهاي جهاني را 12 سال مجبور به مذاكره روي آن كرده باشد، مذاكراتي كه اگر طبق اعلاميه لوزان پيش برود، ايران را به نخستين كشور در تاريخ سازمان ملل تبديل ميكند كه مشمول فصل هفتم منشور ملل متحد شده ولي بدون جنگ و خونريزي از آن خارج شده است. از اهميت اين موضوع براي كشورهاي منطقه و قدرتهاي جهان كه بگذريم، اين سوال مطرح ميشود كه نتيجه اين مذاكرات چه تاثيري بر زندگي مردم ايران به خصوص جوانان خواهد گذاشت كه آنان را به شكل كاملا بيسابقهاي علاقهمند به پيگيري روند مذاكرات كرده است؛ جواناني كه در ايام نوروز به علت تعطيلي روزنامهها و بيتفاوتي تامل برانگيز
صدا و سيما، راهي جز دنبال كردن خبرها از طريق شبكههاي اجتماعي نداشتند. اكنون ديگر بر كسي پوشيده نيست كه بخشي از مشكلات اقتصادي كشور نظير كسري بودجه، تورم، ركود، بيكاري و... حاصل تحريمهاي ظالمانه سازمان ملل و اتحاديه اروپاست، همان تحريمهايي كه رييس دولت سابق، آنها را كاغذ پاره و بياهميت قلمداد كرده بود و تحريمها را موجب رشد و بالندگي كشور ميدانست. كاغذپارهاي كه دولت جديد 18 ماه از وقت و انرژي خود را صرف بياثر كردن آن كرده و هنوز يك گام مهم ديگر تا نيل به مقصودش باقيمانده است. طبق آخرين سرشماري صورت گرفته توسط مركز آمار ايران، بيش از 62 درصد از جمعيت كشورمان زير 34 سال سن دارند و از اين حيث ايران يكي از جوانترين كشورهاي دنياست و تحريمها نيز بيش از هر طيفي، اين گروه جمعيتي از هموطنانمان را تحت تاثير قرار داده است جواناني كه بهشدت با تورم و بيكاري دست و پنجه نرم ميكنند و افزايش نرخ بزهكاري گواه اين مدعاست، پس بيدليل نيست كه اينگونه مشتاقانه پايان خوش مذاكرات را به انتظار نشستهاند، حتي بيشتر از بخشي از سياستمداران داخلي! حال بايد ديد كه انتظارات آنها تا چه اندازه با واقعيت همخواني دارد. اصليترين سوالي كه اين روزها مطرح ميشود اين است كه آيا تفاهم لوزان تاثيري بر آينده اقتصادي كشور در كوتاهمدت خواهد داشت كه جوانان اين
مرز و بوم را اينگونه به هيجان واداشته است؟ آيا در آينده و در صورت دستيابي به توافق كلي شاهد رونق اقتصادي، تنش زدايي در روابط منطقهاي و بينالمللي ايران و تبديل شدن به عضوي فعال در مجامع بينالمللي خواهيم بود؟ نميتوان تاثير مثبت بيانيه لوزان بر فضاي اقتصادي كشور را ناديده گرفت، با اعلام رسمي تفاهم هستهاي، اقتصاد ايران راحتتر نفس ميكشد، شاخص بورس تهران ركورد بيسابقهاي را ثبت كرد و بهاي سكه اندكي كاهش يافته است اما نظر كارشناسان اقتصادي جملگي بر اين است كه اين تحولات تابعي از بار رواني ناشي از انتشار بيانيه لوزان است و تا هنگامي كه توافق كلي صورت نگيرد، اثرات ملموس اقتصادي آن مشاهده نخواهد شد. اما در صورت دستيابي به توافق كلي چه آيندهاي در انتظار ماست؟ طيف وسيعي از مردم به خصوص جوانان، انتظار دارند بلافاصله پس از لغو احتمالي تحريمها، شاهد سرازير شدن سرمايهگذاران خارجي، بازگشت وجوه ارزي بلوكه شده كشور و رفع موانع مالي و بانكي و در نهايت رونق اقتصادي يك شبه باشيم در حالي كه در وهله نخست اجرايي شدن موارد فوق به سرعت امكان پذير نيست و در وهله دوم بايد با دورانديشي و درايت مديران اقتصادي در سطح كلان همراه باشد تا در صورت بازگشت و افزايش درآمد نفتي و ارزي، از اتخاذ تصميمات خلقالساعه و سطحي همچون گذشته اجتناب شود تا شاهد شوك منفي قيمتي در بازار و اختلال در سيستم مالي كشور نباشيم، نبايد فراموش كرد كه نيمي از مشكلات اقتصادي كشور ريشه در مديريتي ضعيف و غيركارشناسي دارد كه در دولت گذشته وجود داشت و با نسبتي كمتر در دولت فعلي شاهدش هستيم. روندي كه از ابتداي دولت فعلي آغاز شده، حاصل انتخاب صحيح مردم در 24 خرداد سال 92 است؛ دولتي كه با شعار حل مشكلات اقتصادي و سياسي و با راي انبوهي از جوانان بر سر كار آمد، با وجود سنگاندازيهاي مخالفان قدرتمندش كه كارشكني را از فرداي تفاهم لوزان با تفسير نادرست متن اعلاميه آغاز كردهاند، يكي از حساسترين پروندههاي خود را به هدف نزديك كرده است. ناگفته پيداست كه اگر پشتيباني مثال زدني همان جوانان از تيم مذاكرهكننده هستهاي نبود، نزديك شدن به خط پايان مذاكرات هستهاي بيشتر به يك رويا شبيه بود تا واقعيت. اكنون كه پرونده هستهاي به ايستگاه آخر خود رسيده وقت آن است كه روحاني با اتكا به اين پشتوانه مردمي و با كسب موفقيت در پرونده هستهاي، عمل به ساير وعدههاي انتخاباتي خود را شروع كرده و به سياست
كجدار و مريز در مقابله با مخالفانش پايان دهد زمان آن فرا رسيده است كه ژنرالهايي همچون ظريف، بر تمام سطوح كلان مديريتي در كابينه حكمراني كنند تا بتوان عقلانيت و مديريت صحيح را بر كشور حكمفرما كرد. تنها در اينصورت ميتوان اميدوار به ادامه اعتدال و خردورزي در كشور بود، همان چيزي كه روحاني بارها در مبارزات انتخاباتياش آن را بر زبان راند.