اگر يار شاطر نيستيم بار خاطر نباشيم
پس از نهايي شدن و ختم مذاكرات لوزان آتش توپخانه تندروها عليه اين تفاهم آغاز شد، البته بسياري از آگاهان سياسي ميدانستند كه اين آتش تداوم نخواهد داشت، زيرا ابعاد و كليت مذاكرات در سطح بالاي سياسي كشور تعيين شده بود و دير يا زود اين گروه مخالف خوان بايد تغيير موضع ميدادند كه دادند. آنان فكر ميكردند با فشارهاي تبليغاتي خود ميتوانند سياست كلي نظام در اين زمينه را تحت تاثير قرار داده و تغيير دهند ولي وقتي كه با پيام تبريك سردار فيروزآبادي و سپس سخنان مقدمفر، مشاور رسانهاي فرمانده كل سپاه و در ادامه نيز با مواضع فرمانده سپاه و نيز حمايتهاي اصولگرايان شاخص و اعضاي موتلفه از كليت تفاهمنامه مواجه شدند به سرعت درك كردند كه ترفند آنان كارگر نيفتاده، لذا مسير ديگري را پيش گرفتند و حمايت مشروط را در دستور كار خود قرار دادند تا از اين طريق حرفهاي گذشته و كهنه را در قالب جديد بزنند و اينكه دنبال جراحي كردن لوزههاي عفوني اين تفاهمنامه هستند و به همين منظور كماكان درصدد تخطئه شادي مردم برآمدهاند. اكنون اين پرسش پيش ميآيد كه نحوه درست مواجهه با اين تفاهمنامه چيست؟ واقعيت اين است كه اين فقط يك تفاهم است و هنوز جزييات آن نهايي نشده بنابر اين هر فرد يا گروهي ميتواند و حتي بايد نظرات خود را نسبت به مراحل اجرايي آن بيان كند و از اين طريق به گروه مذاكرهكننده كمك كند. ولي اين به معناي نفي كليات نيست و نقدهاي جزيي نبايد نافي چارچوب روشن و مورد توافق تفاهمنامه باشد. در مجلس نيز رسيدگي به طرحها و لوايح به اين صورت است كه ابتدا درباره كليات گفتوگو ميكنند اگر كليات رد شد رسيدگي به جزييات نيز منتفي است
ولي وقتي كه كليات طرح يا لايحه تاييد شد در قالب آن ميتوان درباره جزييات بحث كرد و پيشنهادهاي اصلاحي داد و در هر حال اين پيشنهادها نبايد نافي كليات تاييد شده باشد. منتقدين بايد توجه كنند كه اكثريت قاطع مردم ايران حامي اين تفاهم هستند و نظرسنجيها هم به خوبي آن را تاييد ميكند. همچنين سطوح بالاي سياسي نيزكليت ماجرا را حمايت كردهاند و مهمتر اينكه با اجازه انجام شده است؛ در اين ميان اگر منتقدين ميخواهند درباره جزييات نظر دهند لازم است كه ابتدا نظرشان را درباره كليات بگويند، اگر آن را قبول ندارند ديگر نيازي به ورود در جزييات نيست ولي اگر كليات را ميپذيرند پس چرا با ابراز شادي مردم از كسب اين موفقيت ناراحت هستند؟ آيا شايسته نيست كه آنان هم با اين واكنش و شادي مردم همراه شوند؟
درباره موافقان تفاهم هم همين نكته صدق ميكند. آنان هم ميتوانند از تفاهمنامه خوشحال باشند و درعين حال بگويند كه در مرحله نهايي ممكن است چه مشكلاتي پيش آيد كه گروه مذاكرهكننده بايد به آن توجه داشته باشند. براي نمونه يكي از مشكلاتي كه در اين توافقات پيش ميآيد و اجتناب ناپذير هم هست، تعابير و تفسيرهاي گوناگون طرفين از مفاد توافق است. طبيعي است براي رفع اين مشكل ميكوشند كه مفاد قرارداد را از ابتدا روشن و بدون ابهام بنويسند ولي در هر حال كمتر توافقي است كه دچار اين مشكل نشود و چنين مواردي پيش خواهد آمد. در اين حال بايد مرجع بيطرفي به اختلاف نظر رسيدگي كند. و از آنجا كه طرفهاي ما در اين توافق احتمالي، اعضاي اصلي شوراي امنيت هستند اين شورا نميتواند خودش همزمان مرجع رسيدگي باشد. پس پيشنهاد ميشود كه دادگاهي مثل دادگاه قرارداد الجزاير مرجع رسيدگي شود؛ سه نفر از ايران و سه نفر از طرف 1+5 و سه نفر هم از قضات ديوان لاهه. چنين اتفاقي از يك سو به قرارداد ثبات ميبخشد و از سوي ديگر يك قاعده حقوقي را در جهان پايهريزي ميكند كه به نفع همه كشورها است. البته اين فقط يك پيشنهاد خام است ولي به عنوان يك ايده ميتواند مورد توجه قرار گيرد.
اميدواريم كه با وضعيت پيش آمده شاهد آن باشيم كه اين گروه اندك ولي پر سروصدا، از تغييرات اين دو روز درس گرفته و حداقل در اين مورد خاص كه به منافع ملي كشور ربط دارد تغيير موضع دهند و به جاي ايجاد تنش سياسي در جهت همراهي و كمك به گروه مذاكرهكننده گام بردارند و اگر نميخواهند يا نميتوانند يار شاطر مذاكرهكنندگان و مردم شوند سعي كنند بيش از اين بار خاطر آنان نشوند.