سرانجام كيروش رفت
سامان سعادت
بعد از بازي ايران و ژاپن، كارلوس كيروش از ايرانيها خداحافظي كرد. مسعود شجاعي هم اعلام كرد كه سرمربي پرتغالي در رختكن از بچهها خداحافظي كرده. كيروش همچنين در پستي اينستاگرامي تمام شايعات را مبني بر جدايياش تاييد كرد. چند ساعت بعد هم رييس فدراسيون فوتبال كلمبيا از توافق با كيروش براي يك دوره چهار ساله گفت. روز سهشنبه نيز فدراسيون فوتبال در بيانيهاي براي كيروش آرزوي موفقيت كرد و درنهايت مشخص شد كه اينبار جدايي كيروش از تيم ايران قطعي است. مرد پرتغالي كه 8 سال سرمربي تيم ملي ايران بود، به احتمال زياد بعد از بازگشت به ايران همراه تيم ملي به صورت رسمي از ما جدا خواهد شد.
در اين چند سالي كه كارلوس كيروش هدايت تيم ملي ايران را برعهده داشت، بارها و بارها از جدايي او سخن به ميان آمد و هر بار هم جانشينان احتمالي او رديف شدند. از برانكو ايوانكوويچ به عنوان جديترين گزينه، آنقدر جدي كه كيروش همواره به چشم يك رقيب به برانكو نگاه كرد و همين عامل درگيريهاي طولاني اين دو شد تا مربيان وطني. با اين حال كيروش نرفت و طبيعتا كسي هم جايگزينش نشد، اما اينبار ماجرا فرق ميكند. فدراسيون بايد به سرعت رايزنيهايش را براي پيدا كردن جانشين كيروش آغاز كند، چون تا چشم بر هم بزنيم مسابقات مقدماتي جام جهاني قطر آغاز خواهد شد.
در اين ميان ذكر چند نكته ضروري است؛ اول از همه اينكه وضعيت خود فدراسيونيها روي هواست. تاج و همكارانش براساس قانون بازنشستگي بايد بروند. داستاني كه از چند ماه پيش شروع شد و روساي فدراسيون آنقدر اين خداحافظي را به تعويق انداختند تا مگر تيم ايران در آسيا قهرمان شود و آنها بتوانند با پشتوانه اين نتيجه خوب، در راس قدرت بمانند. اما حالا شرايط فرق كرده و بايد ديد چه سرنوشتي در انتظار اين افراد است. آدمهايي كه حالا نه پشتوانه مردمي دارند و نه پشتوانه موفقيت. مسلما جايگاه متزلزل رييس فدراسيون و همكارانش در هرگونه مذاكره احتمالي با مربيان تاثيرگذار خواهد بود. نكته بعدي اينكه بسياري از بازيكنان تيم ملي در مصاحبههايشان اعلام كردند كه ما بعد از كيروش دچار مشكل ميشويم، چراكه تازه
آن موقع ميفهميم چه كسي را از دست دادهايم. همچنين كارشناساني مثل محمد تقوي رفتن كيروش را مساوي بازگشت به 10 سال قبل دانستند. البته احتمالا همه اين افراد گمان كردهاند كه سرمربي بعدي تيم ملي يكي از نامهاي هميشه آشناي فوتبال ايران مثل محمد مايليكهن يا علي دايي يا امير قلعهنويي خواهد بود. انتخابهايي كه بدون شك نوعي بازگشت به گذشته است. در كنار اين اسامي مربيان جوان و موفقي مثل يحيي گلمحمدي هم نامش مطرح شده. همه اظهارنظرها پيرامون بازگشت به گذشته و آمدن مربيان داخلي يك پيام مهم براي تصميمگيران دارد؛ اينكه فدراسيون نبايد با انتخابي عجولانه، چه براي آوردن مربي خارجي چه داخلي، اوضاع را بههم بريزد. يعني انتخاب سرمربي بعدي نبايد تبديل به يك جور رفع مسووليت شود. نكته سوم اما برميگردد به بازيهاي رسانهاي وزارت ورزش و فدراسيون. ديروز مازيار ناظمي، مدير روابط عمومي وزارت ورزش در توييتي عجيب اعلام كرد كلينزمن و زيدان و مورينيو در صف مذاكره با فدراسيون ايران قرار دارند! توييتي كه بلافاصله سوژه كاربران شبكههاي اجتماعي براي خنديدن شد. ضمن تشكر از ايشان براي شاد كردن دل هواداران وسط غصه جام ملتها، بايد اين سوال بزرگ را پرسيد كه اين اظهارنظر بر چه مبنايي صورت گرفته؟ مساله سر اين نيست كه ايران تيم كوچكي است، مساله برميگردد به شناخت يك نفر از فوتبال. اينكه آقاي مازيار ناظمي نميداند مربياني كه نام برده تا وقتي شانس حضور در رده باشگاهي را داشته باشند سراغ تيم ملي نميآيند، عجيب است. آن هم مربياني مثل زيدان و مورينيو كه نامشان دور و بر باشگاههاي بزرگي مثل منچستر و بايرن و رئال و اينتر ميچرخد. باشگاههايي كه هم دستمزد فوقالعاده بيشتري به مربيان ميدهند و هم چالش جذابتري به حساب ميآيند. ما ميتوانيم تمام مربيان دنيا را به تهران بياوريم ولي بايد مثل چين سالانه 20 تا 30 ميليون دلار هزينه كنيم. آيا اين كار را ميكنيم؟ پس بهتر است تيمهاي رسانهاي نزديك به وزارت و فدراسيون دست از گول زدن مردم بردارند و خيلي شفاف در مورد روند انتخاب سرمربي بعدي با كارشناسان و اصحاب رسانه و مردم حرف بزنند.
اين يك واقعيت است كه جدايي بعد از 8 سال ترسناك است. چه پاي يك رابطه حسي در ميان باشد چه جدايي يك سرمربي. اصولا تغيير هراس دارد. ترس كساني كه ميگويند فوتبال ايران ممكن است ديسيپلين زمان كيروش را از دست بدهد و برسد به زماني كه بازيكنان براي تيم ملي تصميم ميگرفتند، قابل درك است. اما اين تغيير اجتنابناپذير است. ما الزامي نداريم كه برگرديم به گذشته، اگر آنها كه بايد تصميم بگيرند و آنهايي كه منافعي دارند، نخواهند منافع شخصي خودشان را به فوتبال ايران تحميل كنند. ضمنا همانطور كه كارشناسان بارها گفتهاند آمدن مربيان بزرگ به تنهايي كمكي به فوتبال نميكند. ما اگر ميخواهيم با آمدن و رفتن سرمربيان دچار چالشهاي بنيادي نشويم، بايد بازنگري درستي در ساختار فوتبال ايران داشته باشيم.