برخيز و اول بكش (138)
فصل چهاردهم
سگهاي وحشي -
قتلهاي خودسر
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
روابطي كه در لبنان فاسد و تكه و پاره شده از جنگ داخلي، شايع بود شروع به آلوده كردن اسراييليهايي كرد كه به منظور حفاظت از شهروندان خودشان براي كشتن به آنجا رفته بودند. ايتان كه مسوول شد اين روند را حتي تشويق كرد. ديويد شيك، معاون فرمانده فلوتيلا 13 در آن زمان گفت: «براي ايتان هيچ فرقي نميكرد كه كدام فلسطيني را ما در لبنان ميكشيم - (از نظراو) آنها يا تروريست هستند، يا تروريست ميشوند يا اينكه تروريست به دنيا ميآورند. يكبار ايتان با ما سوار قايقي كه موشك بر آن سوار بود شد و ميخواستيم حمله كنيم، يك افسر از او پرسيد كه ما چطور تروريستها را شناسايي كنيم. رافوئل پاسخ داد كه اگر آنها بادكنكهاي جشن تولد نداشتند آنها تروريست هستند.» يك فرمانده سابق كماندوهاي نيروي دريايي، عملياتي را به ياد ميآورد كه پس از آن سخنگوي ايدياف گزارش داد كه «30 تروريست كشته شدند» اما در واقع حملهكنندگان، كاميوني را به اشتباه زدند كه اكثر مسافران آن زن و بچه بودند.
علاوه بر عمليات خونين رو به فزاينده كماندويي، وايزمن به ايتان مسووليت نظارت بر فعاليت واحدهاي اطلاعاتي در لبنان به ويژه فعاليت واحد 504 آمان را به او محول كرد. اما به نظر ميآمد در آشوب جنگلي كه لبنان در اواخر دهه 1970 دچار آن بود، همه چيز مجاز شمرده شده بود. واحد 504 در چندين مورد به عواملش اجازه داده بود كه مردم را بدون آنكه مجوز ارشدشان را داشته باشند يا حتي اطلاع داشته باشند آنها را بكشند. براي مثال در دسامبر سال 1978، يك عامل به نام محمد عبدالله به يك مردي مظنون شده بود كه او را در حال ارسال پيام به اسراييل ديده بود. يايير راويد كه فرمانده آن واحد در منطقه شمالي بود، گفت: «همان شب آن مرد به علت طبيعي كه ناشي از قورت دادن قرص بود، درگذشت.» در يك مورد ديگر در جولاي 1979 يك مامور عملياتي سوري به نام قاسم حرش تهديد كرده بود كه عوامل اسراييلي را افشا كند. راويد با افتخار ميگويد: «ما يك دادگاه ويژه تشكيل داديم كه من قاضي آن بودم همراه با دادستان و وكيل مدافع و با اجماع او را محكوم به مرگ كرديم بدون حق تجديدنظر.» يك مامور با نام رمز برزيلي، حرش را با ضرب گلوله كشت. ماموران 504 جسدش را به اسراييل بردند و او را در قبرستان دشمن دفن كردند در حالي كه صورتش را خرد و خاكشير كرده بودند.
اطلاعات اسراييل در لبنان حضور دايم داشت هم براي جمعآوري اطلاعات درباره عرفات و هم براي بيثبات كردن ساف. آنها با حمايت قوي بگين، ائتلاف مخفي با فالانژها كه شبه نظاميان مسيحي ماروني بودند و دشمن سرسخت فلسطينيها، شكل دادند. مسيحيها منابع خودشان را داشتند و اطلاعاتي را كه جمعآوري ميكردند با اسراييل به شراكت ميگذاشتند. موساد تحت حمايت فالانژ، قادر شدند تا پايگاه خودشان را در نزديكي بيروت برپا كنند و افسران ايدياف توانستند تا سراغ گروههايي كه در لبنان هستند، بروند و اطلاعات مهم را درباره ساف و نيروهاي سوري جمعآوري كنند.
هرچند كه بهاي اين همكاري اخلاقي بود. فالانژيستها استثنا وحشي بودند؛ به گفته يوزي دايان، خواهرزاده موشهدايان و فرمانده سايرت متكال در آن دوره، «اساسا يك گروه قاتل فاسد كه مرا به ياد دستهاي از سگهاي وحشي ميانداخت.»
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است،
نه اعتقاد مترجم و روزنامه.