دودي به چشم دشمنان
سيد علي ميرفتاح
اقتصاد مهم است، شادي اما مهمتر است. كسي نميگويد دولت به جاي نان و يارانه بين مردم خنده و رقص و آواز قسمت كند. هر كدام به جاي خود لازم و واجبند. اما ميگويم كه در همه جاي دنيا مردم دورههاي سخت و تلخ و ناكامي را با طنز و طيبت، راحتتر و زودتر سپري ميكنند. چيزي هم كه جامعه ما كم دارد همين طنز و طيبت سالم و رسمي و معقول و متين و حسابشده است. جامعه ما شوخي و خنده و مسخرهبازي كم ندارد. كم كه ندارد، هيچ، زياد هم دارد. در همين محيطهاي مجازي دويست، سيصد بلكه بيشتر كانال و سايت و پيج ساختهاند تا بيست و چهار ساعته كار كنند و هرهر و كركر توليد و توزيع كنند. هر كاري و هر سخني را دست مياندازند و براي هر كسي به معني واقعي كلمه براي هر كسي، مضمون كوك ميكنند و اسباب تفريح و سرگرمي را فراهم ميآورند. گاهي آنقدر زيادهروي ميكنند كه شور را از مزه ميبرند و حال مخاطب را بد ميكنند. ضمن اينكه بخش زيادي از توليداتشان سالم و پاستوريزه نيست و كسي هم زورش نميرسد جلوي انتشارش را بگيرد. لابهلاي شوخيهاي معمولي، شوخيهاي سياه و پليدي تعبيه ميكنند كه آثار بدش روي بخشي از جامعه همين الان هم قابل مشاهده است. ميشود اسمش را گذاشت، شوخيهاي چرك. شوخيهايي كه به ظاهر خندهدارند اما مثل بمب نااميدي عمل ميكنند و هر بناي شوق و انرژي و ارادهاي را با خاك يكسان ميكنند. اسمش اين است كه چهار تا جوان دور هم نشستهاند و دارند جوك و دابسمش و لحظههاي خندهدار ميسازند، باطنش اما با كلنگ افتادهاند به جان سازندگي و توسعه و پايداري و عزتمندي و اخلاقي زيستن. يك عده انگار مامورند، از جاهايي پول ميگيرند تا هر آدم محترمي را به لجن بكشند و به هر قهرماني توهين كنند و هر امر مقدسي را پايين بياورند و خاكآلودش كنند. نميگويم كسي با بزرگان شوخي نكند و اعاظم را جز با سلام و صلوات نام نبرد و دولت هم دفع مقدر كند و در هر نوع نقدي را به روي مشايخ و نامداران ببندد.
اصلا و ابدا. بلكه ميگويم بزرگش نخوانند اهل خرد/ كه نام بزرگان به زشتي برد. ميگويم اين شوخي سياهي كه با بزرگان مورد وثوق جامعه ميشود و مرجعيت علمي و ادبي آنها را مخدوش ميكند از سر اتفاق يا خوشذوقي و گستاخي چند جوان خسته از اوضاع و احوال روزگار نيست. فقط بحث اشخاص نيست. يك نيروي مخربي وجود دارد كه افكار سازنده و شور و شوق رسيدن به آينده درخشان را نيز سنگسار ميكند و از چشم خلايقش مياندازد. كشور احتياج به سازندگي دارد.
ما نياز داريم تا نخبگان جامعه احساس دلگرمي كنند، به ميدان بيايند، ميدانداري كنند، چراغ دانايي و كار و تلاش و اتحاد را در دلها بيفروزند و... اما صد رحمت به ميدان جنگ. از هر طرف تير بلا بر سر دلسوزان و كاردانان ميبارد؛ گاهي به بهانههاي واهي سياسي، گاهي با شوخيهاي ركيك و ناجوانمردانه و گاهي به اسم نقد بيپروا، استاد و دانشجو و سرمايهگذار و مخترع و هنرمند را از صرافت ميانداري و كار و پيشرفت مياندازند و خانهنشين ميكنند. خيليها را ميشناسم كه از ترس همين شوخيسازان مخفي و حملهكنندههاي مجازي و هتاكان بينام و نشان، عطاي كار و سازندگي و تلاش را به لقاي بدنامي و سرزبانها افتادن و مسخره شدن و متهم شدن بخشيدهاند و رفتهاند به كناري تا از نام و ناموس و آبروي خود و خانواده خود حفظ و حراست كنند... اما خدا را شكر با وجود گسترش بيحساب و كتاب آلودگي و لودگي همچنان مجال شوخي سالم و خنده اميدبخش و شادكامي فراهم است و انسانهاي سالم و خيرخواه و خندهرو به كمك طنز و طيبت مفيد، سختيهاي زندگي و كار را بر خود هموار ميسازند.
از كران تا به كران لشكر ظلم است ولي/ از ازل تا به ابد فرصت درويشان است. آن چيزي كه نميگذارد تهديدات زورگوها جامعه ما را وادار به عقبنشيني كند و آن روحيهاي كه اجازه نميدهد، سختيهاي زندگي مردم را از پا بيندازد و آن نيرويي كه افسردگي و خمودگي را مانع ميشود، همين صميميت و مطايبه و مهرباني و مواسات و همدلي و شادابي و لذتطلبي مشروع است.
من اگر جاي رسانههاي رسمي بودم يا حرفم در صدا و سيما خريدار داشت، خواهش ميكردم رقص و شوخي و خنده سربازان را در شبكههاي داخلي و بينالمللي بازپخش كنند تا دشمنان اين كشور بدانند كه تهديدات و تحريمهايشان چقدر موثر افتاده و نقشه و توطئههايشان چقدر اين مردم را غمگين و نااميد كرده.
شما در شادي سربازها نشاني از نااميدي و ترس ميبينيد؟ آن شوخي و طيبتي كه اتفاقا بايد ترويج شود و به عرصههاي ديگر راه يابد و علاوه بر سربازخانهها به ادارات و مدرسهها و كارخانهها سرايت كند همين دورهمي پر از شادكامي است. اين خنده است كه چراغ اميد را روشنتر و پرفروغتر ميكند. به قول سايه، نوري براي دوستان، دودي براي دشمنان/ من دل به آتش مينهم اين هيمه را افزون كنيد.