دشمن محيطزيست نداريم
حميد ميرزاده
زماني كه از حفاظت سخن ميگوييم اولين مقولهاي كه به ذهن ميرسد، تخريب محيطزيست است كه بر اثر آن حفاظت ضروري است. پرسشي كه بسياري در ذهن خود دارند اين است كه چرا محيطزيست تخريب ميشود و عدهاي با واقف بودن به تبعات آن، تعمدا اين كار را انجام ميدهند؟ (آنچه در اينجا تحت عنوان تخريب نام ميبريم به عوامل انساني ميرسد، انتشار گازهاي آلاينده و تحولات ناشي از آتشفشان يا رانش زمين بخشي از روند طبيعي زمين است و از آن نميتوان به عنوان تخريب نام برد). بسياري از فعالان محيطزيست به اين پرسش اينگونه پاسخ ميدهند كه افرادي كه نتيجه فعاليتشان به تخريب منجر ميشود، ضد يا دشمن محيطزيست هستند.
اين در حالي است كه آنچه باعث تخريب ميشود ضرورتا به دشمني بازنميگردد و عامل تعيينكننده در اين امر، چيزي جدا از نفرت است. بررسيها نشان ميدهد رابطه تنگاتنگي بين تخريب و فعاليت بشري با اقتصاد، توسعه و رفاه وجود دارد. به زبان سادهتر اين انگيزههاي اقتصادي هستند كه از گذشته تاكنون باعث تخريب و آلودگي شدهاند.
نميتوانيم كسي را پيدا كنيم كه از طبيعت متنفر باشد و از ديدن يك تالاب سالم حس خوبي نداشته باشد، اما همين فرد ممكن است به خاطر فعاليت اقتصادي و منافع حاصل از آن دست به فعاليتي بزند كه آلودگي اين عرصهها را بهدنبال داشته باشد. بنابراين عنصر تعيينكننده انگيزههاي افراد است كه براساس آن منافع كوتاهمدت خود را به منافع بلندمدت ترجيح ميدهند. در اين حالت يك روستايي كه بلوط چند صدساله را براي زغال قطع ميكند، درآمد را به زيبايي جنگل ترجيح ميدهد. يا شهروندي كه در يك روز آلوده با خودروي شخصي خارج ميشود، دلايل قابلقبولي براي خود دارد كه رفاه خود را به پاكيزگي هوا مقدم بداند، كارخانهداري كه پساب حاصل از فعاليتهايش را به رودخانه ميريزد نيز در همين طيف قرار ميگيرد كه در آن منافع مالي را در اولويت خود قرار ميدهد.
بنابراين براي مقابله با آلودگي و تخريب محيطزيست و تلاش براي ترميم آسيبهايي كه به عرصههاي طبيعي وارد شده، بايد انگيزههاي آلودهكننده را مدنظر قرار دهيم تا نتيجه بهتري بگيريم. متاسفانه گاهي انگيزهها به كل فراموش ميشود و تنها فعاليت مدنظر قرار ميگيرد. در اين حالت به سرعت سراغ معلول ميرويم و با دشمن خواندن فرد يا يك سازمان راه گفتوگو و تغيير رفتار را ميبنديم. كمتر كسي است كه به ريشه تخريبهاي محيطزيست توجه كرده و به آن بهگونهاي بپردازد تا متخلف، حفاظت را ترجيح دهد؛ اين در حالي است كه در كشورهاي پيشرو جهان در حوزه محيطزيست يكي از اولويتها كار كردن روي انگيزههاي تخريب نظير شكار، انتشار آلودگي و جنگلزدايي است. تنها با اين راه است كه به حفاظتي پايدار ميرسيم و قادر خواهيم بود تقابل ميان توسعه و محيطزيست را به آشتي تبديل كنيم.