بياعتنايي جامعه به جامعهشناسي
باقر ساروخاني استاد جامعهشناسي دانشگاه تهران گفت: امروز جامعه نسبت به جامعهشناسي بياعتناست و جامعهشناسي و كالاهايش توسط مخاطبان و مسوولان در جامعه مصرف نميشوند.
پنجمين همايش ملي روز علوم اجتماعي سهشنبه گذشته با حضور جمعي از اساتيد و دانشجويان علوم اجتماعي در دانشكده ادبيات دانشگاه خوارزمي آغاز شد. نخستين پنل اين همايش به بزرگداشت غلامحسين صديقي و محمد امين قانعيراد اختصاص داشت.باقر ساروخاني در افتتاحيه پنجمين همايش ملي روز علوم اجتماعي گفت: امروز جامعه نسبت به جامعهشناسي بياعتناست و جامعهشناسي و كالاهايش توسط مخاطبان و مسوولان در جامعه مصرف نميشوند. مرشدي نيز در اين مراسم با اشاره به دغدغههاي مرحوم قانعيراد درباره علوم اجتماعي بيان كرد كه يكي از پربسامدترين واژههاي ايشان «اجتماع علمي» بوده و آن را گمشده علوم اجتماعي ميدانست.
وي در ادامه با اشاره به ويژگيهاي علمي و شخصيتي غلامحسين صديقي بيان كرد: همه دانشجويان ما ميپرسند صديقي كيست كه نامش برجاست؟ در ابتدا بايد بگويم كسي كه فرد برتر و شاخص يك دانش مطرح ميشود تحصيلات برجستهاش است. او در سال ١٢٨٤ در تهران متولد ميشود. نتيجه هشت سال تحصيل او در فرانسه اخذ پنج ديپلم عالي است كه نبايد از اين سريع بگذريم! چون دانشگاه پاريس به اين گواهينامهها بسيار حساس است و براي من اخذ اين گواهينامهها از دكتراي دولتي در ايران سختتر بود.
صديقي بعدها رساله دكتري نوشت كه مورد استناد نويسندگان قرار گرفت و در سال ١٣١٩ اولين درس جامعهشناسي را در ايران ارايه كرد. با اينكه يحيي مهدوي نخستينبار با كتابش نام علم اجتماع را مطرح كرد اما نام جامعهشناسي به صديقي مديون است چون او موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي و گروه جامعهشناسي را تاسيس كرد.
ساروخاني افزود: او هر درسي را قبول ميكرد آن درس اعتلا پيدا ميكرد. او چنان جامعهشناسي را از متون ادبي در ميآورد كه كلاسهايش در آن دوره مخاطب خارجي داشت! من در سال ٤٠ دانشجوي ايشان بودم و همواره ايشان به عنوان پدر براي ما مطرح بود. صديقي انجمن لغات و اصطلاحات علوم اجتماعي را تاسيس كرد و من را هم دبير كرد و بسياري از كتابهايي كه در اين باره نوشتم به اين انجمن برميگردد. همچنين من اولين دبيركل انجمن جامعهشناسي بودم. آنچه كه يك مرد بزرگ را ميسازد اخلاقيات اوست. صديقي بسيار به قانون اهميت ميداد و معتقد بود تنها علم ما نيست كه سيره ماست. قانونمداري ويژگي اصلي او بود و در زندگياش نظم بسيار داشت.
اين استاد دانشگاه با اشاره به دوره تحصيلش در دانشسراي عالي افزود: من الفباي اول جامعهشناسي را در دانشسرا با احسان نراقي آموختم. او استاد جامعهشناسي بود كه دانش و جامعه را بههم آميخت. درس دكتر صديقي نيز نماد درس و آموزگار درست بود چون او احتجاج و گفتوگو را در كلاس مطرح ميكرد. صديقي از كساني است كه به استادي ارج بالا داد و فراموش نكرد كه يك استاد و معلم است.
ساروخاني در ادامه سخنانش درباره علوم اجتماعي و تدريس آن نيز توضيح داد: امروز جامعه نسبت به جامعهشناسي بياعتناست و جامعهشناسي و كالاهايش توسط مخاطبان و مسوولان در جامعه مصرف نميشوند. متاسفانه دانشجويان جامعهشناسي حتي در مدارس دروس ديگري را تدريس ميكنند. ما به يك دور باطل ميرسيم. ازسويي بيتوجهي به دانش جامعهشناسي موجب ميشود كمتر دانشجوي برتر وارد اين رشته شود و از سوي ديگر چون برترها به رشتههاي ديگر رفتند دانش جامعهشناسي تضعيف ميشود. كلاس بايد جايگاه انگيزش شود، نبايد فقط منبع در ذهنشان ريخته شود. دانش يعني انگيزش! و استادي موفق است كه انگيزه ايجاد كند. وي افزود: اما آيا انگيزههاي اساسي ديگر هم براي جامعهشناسان هست؟ خير چون جامعه به آن اعتنا نميكند و دانش بايد به جامعه وارد شود و مردم از آن استقبال كنند. امروز دانشجوي جامعهشناسي ميداند فردايش چه ميشود؟ آيا ميداند برايش شغل است؟ من ترديد دارم! دانشجو در خلأ فقط به فكر كسب مدرك است. پس ما نيازمند استانداردسازي در دانش هستيم. ما دانش جامعه را به دانشجو نميدهيم در حالي كه بايد انديشه دانشجو و درس زندگي به دانشآموز بدهيم.
حسين صديقي فرزند غلامحسين صديقي نيز در بخش ديگري از اين مراسم با تاكيد بر اينكه تربيت و تعليم مورد توجه خاص پدرم بود و باور به معلمي باعث شد به فرانسه برود، گفت: ايشان با همين باور تز دكترايش را به انجام رساند و در دانشكده ادبيات استخدام شد. او اعتقاد راسخ به تعليم داشت و ابزار آن را هم آموزش علم و اخلاق ميدانست و جامعهشناسي پرورش و آموزش را تدريس ميكرد چون ميگفت اول پرورش و بعد آموزش! ايشان برخي را به فعاليت در معلمي توصيه ميكرد.
صديقي با اشاره به تفاوت بين بيماران و پزشكان جسمي و بيماران و پزشكان روحي كه نيازمند تجويز نسخههاي اجتماعي هستند، گفت: برخي از ما موقعيتهاي مختلف از سال ٣٧ و فعاليتهاي موسسه را به ياد داريم. محققان آنجا چون مسائل جامعه را بررسي ميكردند، بازداشت و توهين ميشدند اما حالا اذعان دارند كه اگر آن حرفها جدي گرفته ميشد از مشكلات امروز جلوگيري ميشد. كساني كه به دنبال حقجويي هستند با وجدان راحت زندگي ميكنند و با وجدان بيدار برميخيزند. پس عبرت بگيريم تا عبرت نشويم.
وي با طرح اين سوال كه چرا موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دركار علمي خود موفق بود، گفت: چون در آنجا همبستگي و همكاري بهدور از عقايد شخصي حاكم بود و از سختيها با همين روحيه و با داشتن پشتوانه معنوي ميگذشتند. حسين سراجزاده رييس انجمن جامعهشناسي ايران و ابوالفضل مرشدي عضو هيات علمي دانشگاه يزد نيز از ديگر سخنرانان اين همايش بودند. ايبنا