با درخششي متفاوت در فصل جاري لاليگا
ظهور باشكوه ژنرال مسي
هومان دورانديش
دبل ليونل مسي در دربي بارسلون از اين حيث كمنظير و خاص بود كه هر دو گل مسي با ضربه ايستگاهي در ورزشگاه اسپانيول روييد. بايد خيلي خاطرات فوتباليمان را شخم بزنيم تا بازيكني را پيدا كنيم كه در يك مسابقه، دو بار با ضربه آزاد گل زده باشد. مسي بار اول سمت چپ دروازه اسپانيول را هدف گرفت و بار دوم سمت راست دروازه را. هر دو شوتش نيز به شكل زيبايي ثمربخش بود و توپ را به تور دروازه حريف رساند. ليونل مسي در بازي با اسپانيول يك پاس گل هم به عثمان دمبله داد. جدا از اين اقدامات موثر، مسي در كل مسابقه، خط و ربط بازي بارسا را تعيين ميكرد. اگر چه دبل ايستگاهي مسي واقعهاي كمنظير بود و بازي او در دربي بارسلون از اين حيث بسيار درخشان به نظر رسيد، ولي اگر به اين بازي و ساير بازيهاي بارسا در فصل جاري لاليگا دقت كنيم، بايد بگوييم كه ليونل مسي اكنون به يك ژنرال بزرگ تبديل شده است. تا پيش از اين، بسياري از ناظران و تحليلگران همواره ميگفتند كه مهمترين تفاوت مارادونا و مسي، قدرت رهبري بالاي مارادونا و رهبر نبودن مسي در ميدان مسابقه بوده است. به عبارت ديگر، مارادونا يك بازيساز و ژنرال بزرگ بود ولي مسي صرفا يك نابغه تكنيكي و گلزن قلمداد ميشد. اخيرا ژاوي در دفاع از مسي گفت كه مسي هم يك رهبر است؛ ولي يك رهبر خاموش. يعني مسي هم مثل مارادونا و زيدان است ولي سبك بازياش به گونهاي است كه نقش رهبري او چندان به چشم نميآيد. حتي اگر توصيف ژاوي درست باشد، اكنون رهبري مسي در تيم بارسلونا كاملا آشكار است و نيازي نيست كه از منظر تجزيه و تحليل آناليزورها آن را مشاهده كنيم. اما اين بلوغ ديرهنگام در فوتبال مسي، چه آبشخورهايي دارد؟ به نظر ميرسد كه همهچيز با جام جهاني 2018 شروع شد. مسي در روسيه اگرچه ناكامتر از دورههاي قبلي جام جهاني بود، ولي به دلايل گوناگوني از جمله ضعف يا تكيه بيش از حد مربي آرژانتين به او در اتخاذ تصميمات مهم، افزايش توقعات مردم آرژانتين از ستارهشان براي تكرار كار مارادونا، بالا رفتن سن خود مسي و احساس خطرش از اينكه ديگر فرصتي براي فتح جام جهاني ندارد، آگاهانه يا ناخودآگاه بيش از پيش در نقش ژنرال تيم ملي آرژانتين فرو رفت. ليونل مسي در جام 2006، جواني 19 ساله بود كه آمده بود نبوغش را به مردم دنيا نشان دهد. در جام جهاني 2010، نقش موثري در گلزني بازيكنان آرژانتين داشت اما چون خودش در گلزني چنانكه بايد موفق نبود و مهمتر از آن چون نتوانست تيمش را از گرداب آلمان نجات دهد، در ايفاي نقش يك ژنرال سرنوشتساز ناكام ماند. مسي در جام 2014، در گلزني موفقتر ظاهر شد ولي چون در مراحل حذفي كار ويژهاي انجام نداد و مهمتر اينكه در نيمهنهايي و فينال حضور موثر و سرنوشتسازي در برابر هلند و آلمان نداشت، باز هم در ايفاي نقش رهبر يا ژنرال تيم ملي آرژانتين ناكام ماند. اين نقش را در جام 2014 ماسكرانو ايفا ميكرد و مسي همچنان يك ستاره تكنيكي بود.
شايد يك سال پس از جام جهاني 2014، زماني كه ژاوي از بارسلونا جدا شد، بذر رهبري مسي هم كاشته شد. اما ژاوي همزادي هم داشت به نام اينيستا. در دوران سه سالهاي كه ژاوي از بارسا رفته بود ولي اينيستا هنوز در بارسا حضور داشت، مسي همچنان با مانعي ساختاري براي ايفاي نقش يك بازيساز و ژنرال تمامعيار مواجه بود. بارسلونا سالها با بازيسازي ژاوي و اينيستا بازي كرده بود و بديهي بود تا وقتي كه اين دو نفر در تركيب بارسا بودند، كار اصلي مسي نميتوانست تعيين خط و ربط بازي بارسا باشد. او در درجه اول بايد دريبل ميزد و گل ميزد. وقتي كه هم ژاوي رفت و اينيستا هنوز نرفته بود، باز نيمي از مشكل پابرجا بود. بازيساز اصلي بارسا (ژاوي) رفته بود ولي بازيساز فرعي (اينيستا) همچنان در زمين به چشم ميخورد. بنابراين، بازيسازي در بارساي بيژاوي، با نوعي تقسيم كار بين اينيستا و مسي دنبال ميشد. اما اين كجا و ايفاي نقش ژنرالهايي چون مارادونا و كرويف و پلاتيني و زيدان كجا. در پايان فصل قبل، اينيستا از بارسا جدا شد ولي پيش از آنكه فصل جديد آغاز شود، جام جهاني براي مسي در حكم دوره «دافوس» بود. دافوس دورهاي است كه سرهنگهاي واجد شرايط، بايد آن را سپري كنند تا ژنرال شوند. مسي هم اين دوره آموزشي را در جام جهاني 2018 طي كرد و به خصوص در دو بازي آخر آرژانتين، مقابل نيجريه و فرانسه، نمايش خوبي در ايفاي نقش «رهبر تيم» ارايه كرد. ولي هيولايي به نام فرانسه، شكستناپذير بود و مسي ناكام به خانه برگشت. به بارسلونا. بارسلونايي بدون اينيستا. و همين سرآغاز ظهور مسي بهمثابه يك ژنرال بزرگ در فوتبال امروز دنيا شد. پس از جام جهاني اخير، مارادونا ساير بازيكنان آرژانتين را به خيانت در حق مسي متهم كرد و مدعي شد كه آنها مسي را در طول جام تنها گذاشتند و كل بار شكست يا موفقيت تيم را بر دوش مسي انداختند. اگر از تعابير تند مارادونا بگذريم، ميتوانيم بگوييم كه روح حرفش درست بود. اما تنهايي مسي در جام 2018 و سپس فقدان اينيستا در تركيب بارسلونا، دو عامل اساسي در ظهور ژنرال مسي بودند.
با اين حال، مسي الان يك ژنرال بزرگ در فوتبال امروز دنياست و هنوز در مقام يك رهبر در زمين بازي، آن قدر كمنظير نشده است كه بتوانيم او را جزو ژنرالهاي بزرگ تاريخ فوتبال قلمداد كنيم. اينكه آيا او در چند سال آينده ميتواند به چنين جايگاهي برسد يا نه، سوالي است كه پاسخش فقط و فقط بستگي به نحوه بازي خود مسي دارد. او اخيرا گفت كه پاس گل دادن را به گل زدن ترجيح ميدهد. شايد بتوان اين جمله مسي را نشانهاي از تمايل او به درآوردن جامه «نابغه» و پوشيدن رخت و لباس يك «ژنرال» دانست. اگر رونالدينيو را با زيدان مقايسه كنيم، درمييابيم كه بين نابغه و ژنرال چه تفاوتي وجود دارد. همچنين مقايسه پله و يوهان كرويف نيز تفاوت اين دو نقش را نشان ميدهد. پله بزرگترين نابغه تاريخ فوتبال بود ولي برخلاف كرويف ژنرال نبود. مسي تاكنون شباهت بلكه برتريهاي موردي خودش را نسبت به بازيكناني چون پله و رونالدينيو به عالم و آدم ثابت كرده است. بنابراين شايد اكنون بخواهد كه شباهت بلكه برتري خودش را نسبت به ژنرالهاي بزرگ تاريخ فوتبال نيز ثابت كند. او اگر در چنين مسيري فوتبالش را به انتها برساند، شايد بتواند با فتح جام جهاني 2022 با دنياي فوتبال وداع كند و به روياي خودش و ملت آرژانتين جامه واقعيت بپوشاند.