• 1404 شنبه 14 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4140 -
  • 1397 يکشنبه 31 تير

به بهانه قهرماني تيم فوتبال فرانسه در جام جهاني

ملت پرستي، ملت‌گريزي و راه سوم

مهدي مكارمي

 

 

كيليان‌ امباپه در فينال جام جهاني براي فرانسه همه كار كرد. هم خوب مي‌دويد و فرار مي‌كرد، هم پاس گل داد و هم بالاخره گل زد. پدر‌امباپه اهل كامرون است و مادرش مراكشي است. نه تنها او بلكه اينك اكثريت بازيكنان تيم فرانسه، فرزندان مهاجران نسل اول اين كشور هستند. قهرماني 2018 فرانسه مي‌تواند آغازگاه مجدد تامل درباره يك پرسش مهم امروز ما يعني دوگانه «انسان يا شهروند»؟ باشد؛ موضوعي كه با قهرماني فرانسه در ۱۹۹۸ هم، با آن تيم رنگين كماني مي‌توانست مورد توجه قرار بگيرد. فرانسه امروز در كشاكش ميان دو جريان قرار دارد. از يك‌سو موضع راست‌هاي افراطي جبهه ملي كه سرسختانه با مهاجرپذيري مخالفند و از سوي ديگر موافقان مهاجرت و سازمان‌هاي ضدنژادپرستي كه از انسان بودن دفاع مي‌كنند. وقتي فرانسه با هنرنمايي فرزند اسماعيل و مليكه الجزايري يعني زيزو (زين‌الدين زيدان) در ۱۹۹۸ قهرمان شد لوموند تيتر زد: »symbol of the diversity and of the unity of the country. «يعني نماد كثرت و وحدت كشور. اما اين همه ماجرا نبود و چهارسال بعد ژان ماري لوپن تندرو با شعارهاي ضدمهاجرتي حدود ۲۰درصد آراي انتخابات را از آن خود كرد. او مي‌گفت هويت گونه گون و چندنژادي تيم فوتبال فرانسه به اندازه كافي فرانسوي نيست. گرچه ژاك شيراك او را شكست داد اما باز هم اين پايان ماجرا نبود و مارين لوپن دختر او در ۲۰۱۷ به رقابت با امانوئل مكرون آمد و گرچه شكست خورد اما او در اين رقابت، يك‌سوم آرا را از آن خود كرد. حالا در اين كشاكش بازهم طرفداران مهاجرت اين فرصت را مي‌يابند كه تيتر بزنند: نماد كثرت و وحدت فرانسه.

 

ژوليا كريستوا، يك متفكر زن

زن بلغاري است كه در ۱۹۶۶ به فرانسه مهاجرت كرد و با اين پرسش خود روبرو شد كه تكليف من بلغاري كه شهروند فرانسه نيستم، چيست؟او شهروند فرانسه نبود اما انسان بود و دوگانه «انسان يا شهروند» به عنوان يكي از موضوعات محوري انديشه او شكل گرفت. شايد اين دوگانه نمود همين كشمكشي است كه در فرانسه و بلكه آلمان، انگليس و بلژيك هم وجود دارد. يك طرف موضع افراطي راست‌ها كه مخالف مهاجرپذيري‌اند و يك‌طرف موضع سرسختانه ديگري كه هرگونه ارجاعي به هويت ملي را مذموم و واپسگرايانه مي‌پندارد. كريستوا مي‌گويد هر دوي اين مواضع افراطي‌اند و از راه ميانه‌اي سخن مي‌گويد تا هم انسان بودن معنا يابد و خرده فرهنگ‌ها و آميزش فرهنگي به رسميت شناخته شود و هم هويت ملي به عنوان يك ارزش جمعي محفوظ باشد. كريستوا مي‌خواهد هم فوايد مفهوم ملت را گوشزد كند و هم آسيب‌ها و خطرهاي دگرهراسي (و بيگانه هراسي) را. بنابراين كريستوا به مفهوم روح ملي مونتسيكو برمي‌گردد كه از قضا او هم يك فرانسوي است. عرصه چندگون و چندلايه‌اي كه تفاوت‌ها و گونه گونگي را در يك روح كلي و مشترك به رسميت مي‌شناسد كه در برابر «ايده روح» هردر قرار مي‌گيرد و با دارابودن خصلتي فرهنگي، مي‌تواند فضايي گشوده را براي پذيرش تكينگي‌ها (غريبه‌ها) ايجاد كند و در عين حال بر فضاي اشتراكي و كلي دلالت كند. كريستوا در نامه سرگشاده به ارلم دزير مي‌نويسد: به عنوان فردي خارجي و جهان وطني بر موقعيتي آتوپيك (بيگانگي) و اتوپيايي (همزيستي مردم بدون بيگانگان و بنابراين بدون ملت‌ها) تاكيد مي‌كنم كه ابزاري‌اند براي برانگيختن و روزآمدكردن بحث بر سر معناي امروزي امر ملي. زيرا متقاعد شده‌ام كه فرانسه امروز و تاريخ اروپا و حتي بيشتر، وضعيت امروز باقي جهان ضرورت انديشيدن به ملت را از منظر مفاهيمي جديد و انعطاف پذير براي مدت زماني طولاني لازم مي‌آورد، زيرا در محدوده و به واسطه ملت است كه آينده اقتصادي، سياسي و فرهنگي قرن آتي رقم مي‌خورد.

او سوال مي‌كند كه آيا روشي براي تفكر سياسي درباره امر ملي وجود دارد كه به نژادپرستي برون‌دارانه و سبعانه تنزل نكند و در عين حال احساس فراگير هشدار براي برادري مطلق زايل نشود و يك‌شبه به تمام كساني كه نماينده گروهي‌اند (هويت‌هاي تاريخي كه هريك آزار ديده‌اند و آزار رسانده‌اند) شوق بودن در اقيانوسي بيكران را ندهد؟ او تفسير رمانتيك و استفاده نازيستي از روح مردم را يادآور مي‌شود كه باعث شد او از غرشي ملي‌گرايانه در ميان مردم اروپاي شرقي امروز حيرت كند، غرشي كه خود را در عبارت‌هاي ستايش‌آميزي چون حافظه ابدي، نبوع زباني، اصالت قومي و فرامني متمايزكننده نشان مي‌دهد، كه وقتي اين مردم سرخورده شوند همگي تهاجمي‌تر مي‌شوند. به تعبير او اين نوع ملي گرايي كه در آغاز شاه‌فنري بود آزاديخواهانه و كم و بيش آگاهانه بر روح مردم بنا شده بود، امروز با نيرويي هرچه تمام‌تر به نيرويي سركوبگر بدل مي‌شود كه ستاينده خودي‌هاست و مردم ديگر را هدف مي‌گيرد.

 

اما راه‌حل كريستوا چيست؟

او به روح كلي مونتسكيو برمي‌گردد و امر ملي را يك هويت تاريخي با ثبات نسبي (سنت) و بي‌ثباتي همواره موجود در موضوعيتي مفروض (در معرض تغيير و تحول) و بهره‌مند از كثرت منطقي كه چندگانگي و تنوع آن بايد بدون امكان چيرگي يك طيف اجتماعي بر سايرين حفظ شود، عنوان مي‌كند. در واقع به تعبير او قوانين اعمال و افعال شهروندان را تعيين مي‌كنند و ناقوانين اصول اخلاقي (رفتار دروني) و آداب اجتماعي (رفتار بيروني) را. اين شرايط است كه اجراي آزاديخواهانه اصول اخلاقي و آداب اجتماعي - تضمين و از آن‌سو كردار قانونگذاران را نيز تلطيف كرده و موجب مي‌شود كه امر كلي (ملي) كه با قانونگذاري تعيين مي‌شود به شكل عيني در امر جزيي استقرار يابد. به بهترين بيان كريستوا راه‌حل را تضمين آزادي‌هاي فردي در آغوش ملت يا روح كلي مي‌بيند. بگذريم؛ قهرماني فرانسه يك خبر خوب بود و چه خوب‌تر بود اگر بلژيك هم يك پاي اين فينال بود؛ بلژيكي كه او هم پيروزي‌اش بر ژاپن را مديون گل‌هاي فرزندان مهاجران مراكشي‌اش بود. شايد خبر خوب اين باشد كه مي‌توان تفاوت‌ها را در دل يك روح كلي به رسميت شناخت و احترام كرد و باور كرد كه بيگانگي امري دروني است. اجازه رشد و پيشرفت به ديگران غرور ملي فرانسه را برانگيخت و با ملتي بدون ملي‌گرايي، اشك در چشمان مردم فرانسه حلقه زد. فينال جام جهاني نشان داد اگر بيگانه‌هاي درون فرهنگ ميزبان را ارج نهند و ميزبان هم تفاوت‌ها را به رسميت بشناسد مي‌شود بر سكوي اول ايستاد و اشك شوق ريخت و لبخند زد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون