نگاهي به نمايشگاه نقاشي و طراحي «نجوا عرفاني»
از لطافت تا استقامت
ساره بهروزي
«دختران قاف» عنوان نمايشگاه نقاشي نجوا عرفاني در گالري ساربان، مرا با يك مجموعه زيبا از نمايش درهمتنيده پديدههاي طبيعي و هستيبخشي زنان مواجه كرد. اين مجموعه در دو بخش طراحي و نقاشي كه متناسب با يكديگرند، به نمايش درآمده است. ارتباط موضوع طرحها نيز پيوسته با موضوع نقاشيهاست. هنرمند كوشيده تا بيننده را به سوي سرچشمه اوليه و اسراري از طبيعت رهنمون سازد. در اين نمايشگاه مخاطب با دنيايي از زنانگي روبهرو است. يك دنياي محكم بين نشانهها و زنان. در تصويرها تكثر دلالتها به مخاطب در پديدههاي طبيعي وگاهي سازههاي مصنوعي، بازنمايي ميشود كه بيننده را با وجود چندگانگي معناها به مفهومي اساسي در ارتباط با زنانگي ميرساند.
زنان نيمه شده در تصوير دختران قاف، از دل كوه بيرون زدهاند يا پيراهني از كوه به تن دارند. در حالي كه جلوه برتري از كوههاي اطرافشان دارند در اعماق آب فرو رفتهاند. شايد امري كه بازنمايي ميشود ميتواند پنهان هم باشد. بدين معنا كه در پسزمينه مفهومي پنهاني و دوگانه را درخود نگه داشته باشد. نيمتنههاي پيچيده در صدف، ماهي، كوه با همنشيني ساقهها و برگهاي ظريف و گلهاي رنگارنگ، نيروهاي معناساز در هر يك از تصاوير هستند. همچنين دلالتهايي مانند حركت و رشد را نيز در كنار خود نمايش ميدهند. در اسطورهها آب، عنصري حياتي و امري شناخته و مقدس هست، اما حاوي رازهاست. اعماق آب پنهان از نظرهاست و در بخشهايي همچنان ناشناخته مانده است. مانند عواطف و احساسات عميق و پنهان زنانه كه اغلب شناخته نميشوند. اگرچه گاهي اين عواطف با نمادي از زايش بازنمايي بيروني دارند، اما آنچه پنهان از ديدگان بيننده وجود دارد، سبب چهرههاي ناشاد شده است. ماهيها هم كه مادرشان درياست در پوششي زنانه ظاهر ميشوند. به نظر ميرسد، آب دريا و ماهي _ زنها، باروري در نماد زايندگي و پرورش را به مخاطب نشان ميدهند. پرورش دختراني كه در چرخه باروري تكرارپذير هستند. مهمترين ويژگي زنانگي در آبي به وسعت دريا با نيمتنهاي از ماهيها جالب توجه جلوهگر ميشوند. منبع باروري ريشه در روحيه زنانه و نياز زن دارد. زناني كه مستقل در تصاوير تابلوها با صلابت كوه خودنمايي ميكنند. آنان از نيازهايي به دور هستند يا در كشمكش رويارويي با آن صدمه ميبينند. دنيايشان سرشار از احساس و لطافت است در حالي كه نه از لبخند خبري است، نه از چهرههاي شاد. همواره در مقابل امري پايدار، ايستادگي ميكنند تا جايي كه جزيي از كوه شدهاند. دلالتهايي مبني بر رهايي و پيشرفت در نقاطي دور، اما بر فراز قلههايي كمرنگ ديده ميشوند، كه در رابطه با جهان بيرون ملموس و قابل درك هستند. به عقيده نگارنده اگرچه تصاوير، دنيايي عميق از زنانگي هستند اما جنس مقابل را رد نميكند، بلكه با نشانههايي مانند گلهاي رنگي پيوسته به زنان نشان داده ميشود. علاوه براين همواره درك زايش و باروري از نشانههاي جداييناپذير جلوه ميكند.
جمجمه، اسب، شاخ حيوان برسر بعضي از تصويرها، داراي معاني مستقل اما در ارتباط با موضوع و مفهوم اصلي هستند كه تاملبرانگيزند. جمجمهها را نميتوان نديد گرفت، عضو بااهميتي هستند. زيرا با تفكر و كله آدمي در ارتباطند. شايد چرخه مرگ و وحشت را يادآوري كنند، اما نزد ماياها نشانه قدرت در فرمانروايان بودهاند. همچنين در قرون وسطي جمجمه به عنوان خاطرههاي گنگ و گذر شتابان زمان در نقاشيها معني شدهاند. شاخ هم با وجود معاني بسيار باستاني، به نمادي از قدرت و مظهر نيروي باروري تعبير شده است. همه عناصر به خدمت جوهر زندگي يعني زنان درآمدهاند تا مفهوم حقيقي وجودي زنان درك و ديده شود. بسياري از خطرها زماني ايجاد ميشوند كه ناديدهانگاري دوام و پايداري داشته باشد اين نكته را نبايد فراموش كنيم كه طبيعت داراي نيروي دوگانه است. گاهي همين پديدههاي طبيعي كه مهد پرورش هستند چنان ويرانگر ميشوند كه حيرتانگيز است. اين پديدهها در واقع بستري پنهان از حقيقت تصاوير هستند. در تماشاي دختران قاف مظهري از كوه قاف مدام گوشزد ميشود. همانطور كه در فرهنگها آمده: «قاف گرداگرد زمين را پوشانده و خورشيد از پشت آن طلوع ميكند. همچنين كوه قاف مكان چشمه آب حيات و دورترين نقطه جهان محسوب ميشود.» بعضي از پژوهشگران ادبي نيز كوه قاف را ميخ زمين دانستهاند. همچنين در آثار زرتشتي، در اين باره گفته شده «ايزد مينوي مهر پيش از طلوع خورشيد جاويدان از بالاي اين كوه برآيد و سراسر زمين آرياييان را روشن نمايد.» پس از بازنمايي چند معني ذكر شده در اين نوشتار، دوباره ميتوان يادآورشد كه اين تصاوير به نمايش گذاشته شده كه جلوهايي از نماد شكوه و صلابت، سرچشمه آغاز زندگي و حيات هستند، شاد و سرزنده بازنمايي نميشوند. هرقدر از اثرها لذت ميبريم، اما گويا نميتوان به نوميدي ناشي از دنياي محكوم گرفتار نشد.