در بعدازظهر ملالآور لژنيكي
اسپانيا هم حذف شد
بهرام سرگوسرايي
تيم ملي فوتبال اسپانيا با ارايه يك بازي بد و مالكانه، مقابل روسيه ميزبان شكست خورد. روسيه تبديل به هشتمين ميزباني شد كه اسپانيا را از يك رقابت بزرگ حذف ميكند. حالا از تيمهاي گروه مرگ هيچ تيمي باقي نمانده و رقباي ايران در اين جام جهاني خيلي زود به سمت خانههايشان پرواز كردند. تيم ملي روسيه به خوبي اسپانيا را كنترل كرد و در نهايت در ضربات پنالتي اين تيم را شكست داد. لاروخا، با تصميم عجيب رييس فدراسيون اين كشور و اخراج لوپتگي، رسما بدون مربي وارد رقابتها شد و فرناندو هيهرو اصلا توانايي مديريت اين تيم را نداشت.
اعتماد بهنفسي كه به روسها داديم
انگار تيم ملي ايران به تيمهاي ضعيفتر ياد داد بايد چطور مقابل اين تيم تماميتخواه اسپانيا ايستادگي كنند. بايد به اين تيم اجازه داد توپ را داشته باشد و سپس فضا را از آنها بگيرند. روسيه با همين روش موفق شد مقابل اين تيم يك بازي ايستادگي كند. گل بهخودي ايگناشويچ چيزي شبيه به گلي بود كه كاستا با همراهي رامين رضاييان به تيم ملي ايران زد. روسها فهميدند با بستن حفرهها و بدون نياز به حملات همهجانبه ميتوانند مقابل اين تيم نتيجه كافي را بگيرند.
اسپانياي كسلكننده
يا به واسطه پاسكاري گل بزنيد يا اينكه اصلا گل نزنيد. انگار اين جمله فرناندو هيهرو پيش از آغاز اين مسابقه بود. به شكلي بسيار عجيب اسپانيا حتي زماني كه موقعيتي مناسب براي شوتزني داشت كار خاصي نميكرد و مدام در عرض به هم پاس ميدادند. بازيكنان اين تيم ميدانستند قرار است به هم پاس بدهند، اما مطلقا هيچ تصوري در مورد پلن بعدي نداشتند. پاسهاي بيثمري كه ذهن را به سمت تيم ملالآور سال 2010 ميبرد. تيمي كه در آن سال با بردهاي ناپلئوني نهايتا به قهرماني رسيد، اما اين تيم اصلا شان و شخصيت قهرماني را ندارد. انگار لاروخا تنها زماني جذاب بازي ميكند و بازيهايش ديدني ميشود كه مانند جام جهاني 2014 تحت فشار باشد.
تيم بيچهره روسيه
اين تيم با وجود شروع فوقالعاده در جام جهاني و به ثمر رساندن هشت گل در دو بازي ابتدايي، به هيچوجه يادآور روزهاي خوب روسيه نيست. روسيه 2018 تا مرحله يكهشتم نهايي نه شكوه شوروي سابق را داشت و نه حتي صلابت تيم رويايي سال 2008. نه خبري از لئو ياشين و هلوگ بلوخين بوده و نه حتي خبري از آرشاوين دوستداشتني. روسيه حتي سبك بازي مشخصي هم ندارد. شخصيت اين تيم قابل تشخيص نيست. مانند انساني كه چهره ندارد.
تعويضهاي هيهرو
اشتباه بزرگ فدراسيون اسپانيا اخراج لوپتگي يك روز قبل از شروع رقابتها بود. فرناندو هيهرو با وجود اينكه مدتها در كنار تيم حضور داشته، اما مشخصا از نظر فني شناخت خوبي از تيمش ندارد. استفاده از ناچو و نيمكتنشيني كارواخال و در نهايت جايگزيني كارواخال به جاي ناچو نشان داد كه او چه قدر از نظر تاكتيكي مشوش است. بيرون كشيدن كاستا و استفاده از آسپاس به جاي او نشان داد كه فرناندو هيهرو چندان مربي با دل و جراتي نيست و نميتوان براي قهرماني يك تيم روي او حساب كرد.
سابقه بد مقابل ميزبانها
اسپانيا بهطور سنتي مقابل ميزبانها در تورنمنتهاي مهم دچار مشكل ميشود. آخرين مورد به پرتغال يورو 2004 برميگردد. حتي مورد از آن معروفتر شكست از كره جنوبي در جام جهاني 2002 است. اين تيم پيشتر در سالهاي 34و 80مقابل ايتاليا، 1950 مقابل برزيل، 1984 مقابل فرانسه، 1988 مقابل آلمان و 1996 مقابل انگلستان با شكست روبهرو شدند. اين بديمني تا روسيه هم كشيده شد و اين تيم در ضربات پنالتي مقابل تيم ميزبان شكست خورد.
شوخي بزرگي به نام گروه مرگ
هر دو تيم صدرنشين گروه دوم مسابقات در همان مرحله اول حذفي به خانه رفتند تا استفاده از لفظ گروه مرگ چيزي شبيه به شوخي باشد. تيمهايي كه فقط نام بزرگ داشتند و حتي از حضور در جمع هشت تيم پاياني رقابتها جا ماندند.
دخهآ، ضعيفتر از هميشه
شوماخر در مقابل مكزيك در سال 1986، موفق به سيو هيچ كدام از پنالتيها نشد و دخهآ هم شب گذشته چنين نقشي در تيم ملي اسپانيا داشت. او كه مدتهاست به عنوان گرانترين دروازهبان جهان شناخته ميشود و هر سال از سيوهايش كليپهاي طولانيمدت ساخته ميشود، در اين جام جهاني افتضاح بود. او از هفت شوت در چارچوب، شش گل دريافت كرد و هر شش پنالتي كه به سمت دروازهاش زده شد را گل خورد.