• 1404 جمعه 20 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3979 -
  • 1396 سه‌شنبه 28 آذر

درباره چهارمين جشن سالانه موسيقي ما كه با حضور ستاره‌ها و بزرگان سبك‌هاي مختلف موسيقي برگزار شد

به ريشه كاري نداشته باشيد

آرش نصيري

 

هسته اصلي اين يادداشت، نه صرفا تعريف از كار بزرگ و موفق همكاران سايت موسيقي ما كه لزوم پروبال دادن به نهادهاي ريشه‌دار بخش خصوصي و رفع موانع موجود براي هرچه بهتر برگزار كردن برنامه‌هايي ازاين‌دست است. در همين يادداشت، علاوه بر محاسن، برخي اشكالات اين جشن هم گفته خواهد شد.
نهال كوچكي كه چهار سال قبل با عشق و اميد تعدادي از جوانان (البته باتجربه) هم‌صنف ما كاشته شده بود، حالا چهارساله است كه از همان سال اول‌بار داده و سال‌به‌سال بارش بيشتر مي‌شود.
«موسيقي ما» برندي در موسيقي ماست و اين برند شدن، هم مرهون نخستين بودن است و هم كار مداوم و پيوسته. بيشتر از 10 سال قبل، چند جوان بيست‌وچندساله، با عشق و علاقه به موسيقي كار خود را آغاز كردند و كم‌كم از فضاي غير عميق سال‌هاي اوليه فاصله گرفتند و با اضافه كردن روزنامه‌نگاران باتجربه و حرفه‌اي‌تر و پرداختن به جنبه‌هاي جدي و حرفه‌اي انواع موسيقي، خود را در سطح متعادلي حفظ كرده بالا آوردند.
كساني كه كار آماده‌سازي يك پكيج (برنامه، مجله، كتب يا هر مجموعه ديگر) براي موسيقي را انجام داده‌اند مي‌دانند كه چقدر سخت است كار كردن در زمينه‌هاي مختلف و متنوع موسيقي و برقرار كردن تعادل بين سبك‌ها و آدم‌هاي مختلفي كه بعضا، كنار هم قرار گرفتن‌شان از غيرممكن هم سخت‌تر است. بچه‌هاي موسيقي ما اين كار را كردند.
صحبت در مورد جزييات اين كار و شرح ماجرايي كه رفت بحث مفصلي است و بهتر است بپردازيم به آنچه بهانه نوشتن اين يادداشت است. چهارمين جشن سالانه موسيقي ما. آنچه در مقدمه آمد هم براي اين بود كه بدانيم پشت آن جشن نخستين چه پشتوانه‌اي بود و اين چهارمين شدن هم بي‌آن پشتوانه‌ها و تجربيات بعدش ممكن نبود و نيست.
معجزه جشن اول موسيقي ما، كنار هم قرار گرفتن بزرگان و ستاره‌ها و دست‌اندركاران همه سبك‌هاي موسيقي بود. قبل از آن به نظر مي‌رسيد اين امر ممكن نيست، چون اصلا اتفاق نيفتاده بود. تنها جشن‌هاي بزرگ براي موسيقي، عمدتا جشن‌هاي افتتاحيه و اختتاميه موسيقي فجر و بعدا جشن‌هاي خانه موسيقي بود كه در آنها، غير از اهالي موسيقي سنتي ايراني و موسيقي كلاسيك، دست‌اندركاران انواع ديگر موسيقي اساسا به رسميت شناخته نمي‌شدند. نخستين جشن بزرگي كه در آن بسياري از بزرگان موسيقي در كنار ستاره‌هاي موسيقي پاپ و راك و همه انواع موسيقي نشستند، جشن اول موسيقي ما بود و اين روال تداوم پيدا كرد.
در دنياي پيشرفته‌تر اين كار هر سال، راحت و بارها اتفاق مي‌افتد و مثلا در گرمي، ستاره‌هاي جوان‌پسندانه‌ترين سبك‌هاي موسيقي روز، در كنار استادان بزرگ موسيقي حضور دارند و همه انواع موسيقي در يك‌شب اجرا يا پخش مي‌شود، اما اينجا اين اتفاقات سخت مي‌افتاد و هنوز هم به‌ندرت مي‌افتد؛ مثلا جالب است كه يكي از عمده‌ترين شكايات تني چند از هنرمندان موسيقي كلاسيك و سنتي از آخرين برنامه جشن موسيقي ما، اجراي گروه موسيقي كاكوبند در ابتداي برنامه بود. گو اينكه كاكوبند هم زيادتر از حد لازم اجرا داشتند و اين اجراي‌شان هم بهترين اجراي‌شان نبود، اما به‌هرحال آنها در كاري كه انجام مي‌دهند موفق هستند و هنرمندان گرامي ديگر ‌بايد بپذيرند كه آنها هم بخشي از بدنه متنوع جامعه موسيقي هستند.
جدا از برخي اختلافات شخصي بين آدم‌ها، آرتيست‌ها اكثرا عاشق سبك‌كار خودشان هستند و معمولا صبوري شنيدن سبك‌هاي ديگر را ندارند. جداي از اينها مسائل ديگر هم هست و همه اينها دست‌به دست هم مي‌دهد تا جمع شدن اين هنرمندان در يك برنامه واحد مشكل باشد. در جشن‌هاي موسيقي ما اين مهم انجام شد و تابوهايش شكست. از همان برنامه اول، در رديف اول بزرگان موسيقي اصيل ايراني نشسته بودند و ستاره جوان موسيقي پاپ، مرتضي پاشايي اجرا كرد و ستاره ديگر پاپ، مهدي يراحي جايزه‌اش را از دست استاد فخرالديني گرفت و بر دستانش بوسه زد. از آن‌طرف، ستاره‌هاي پاپ هم دانستند كه بزرگان و استوانه‌هاي موسيقي ايران چه كساني هستند و همه اينها نتيجه اين گردهمايي‌هاست. البته اينها تبعات و مشكلات و حتي ايراداتي هم دارد اما فوايدش بسيار بيشتر است از ايراداتش. اين فوايد با برگزاري برنامه‌اي ازاين‌دست به دست مي‌آيد. برنامه‌هايي كه بدون جانبداري از دسته يا گروهي، گزارشي باشد از ماهيت وجودي كليت موسيقي ما بدون هرگونه قضاوت.
جلوه‌هايي مثل فرش قرمز، حضور در برابر عكاسان همه خبرگزاري‌هاي كشوري، حضور در كنار هم زير يك سقف، تنوع آدم‌ها و سبك‌ها و سن و سال، سنت‌هايي مثل جايزه گرفتن، جايزه دادن، نقد شدن و... همه اينها به‌مرور فراگيرتر مي‌شود و در جشن‌هاي غيردولتي و نهادهاي مردمي كه در فضاي آزاد شكل مي‌گيرد اينها تاثيرگذارترند. گو اينكه پيش‌ازاين جشنواره‌هاي موسيقي فجر، جشن خانه موسيقي و... برگزار مي‌شد اما اين جشن، با مقدمات قبل از آن و حضور فراگيرتر انواع موسيقي‌هاي ديگر و ستاره‌هاي موسيقي پاپ و راك و بالاتر از همه، دولتي نبودن، يك نقطه عطف در موسيقي است.
اما جشن چهارم موسيقي ما هم مثل هر برنامه ديگر خالي از نقص نبود و عمده‌ترين آنها مربوط به مجري برنامه بود. سيامك انصاري، هنرمند محترم و درجه يكي است اما شايد تجربه اجرا در حضور اين‌همه بزرگ جامعه موسيقي چيز ديگري است و تجربه اجرا در جمع بزرگان سينما چيز ديگري. كسي كه مجري چنين برنامه‌اي مي‌شود بايد با افرادي كه درصحنه حاضر مي‌شوند آشنا باشد و مناسبات و روابط آنها و بعضا حتي پيشينه‌شان را بشناسد و گاهي، لا‌به‌لاي اين رفت‌وآمدها، نكته‌اي بگويد و كاري بكند كه نمك برنامه و تلطيف‌كننده آن باشد. مجري چنين برنامه‌اي، كارگردان اصلي صحنه‌اي ست كه تماشاگران دارند مي‌بينند. نمي‌شود بانوي پيانوي ايراني، فخري ملك‌پور روي صحنه باشد و چيزي از پيانو و استاد بزرگ اين بانو، مرتضي‌خان محجوبي نگويد. يا مثلا آيين، يگانه پسر استاد زنده‌ياد پرويز مشكاتيان روي صحنه بيايد تا جايزه آلبوم طريق عشق را بگيرد كه حاصل همكاري پدر و پدربزرگ اوست و مجري اصلا نداند اينكه مي‌آيد جايزه را بگيرد كيست. اينها همان چيزهايي ست كه باعث مي‌شود نواقص ديگر برنامه و ضعف‌هاي احتمالي ديگر ازجمله صداي نامناسب سالن، كمتر به چشم بيايد.
همچنين طراحي دكور اين برنامه كار يكي از مطرح‌ترين طراحان تئاتر ايران يعني سيامك احصايي و كار زيبايي بود اما تناسب اين طراحي با مونيتوري كه ووله‌ها در آن پخش مي‌شد خيلي مناسب نبود و حتي بعضي از قسمت‌هاي مونيتور ماسكه مي‌شد.
ايراد مهم ديگر صداي سالن بود كه البته مشخص است مربوط به سيستم خود تالار وحدت است، اما مي‌شد از قبل با تمهيداتي اين مشكل را برطرف كرد تا در لحظه ورود، مجري با ميكروفن قطع‌شده وارد صحنه نشود. البته اين مشكل زود رفع شد اما كليت صداي سالن تا پايان برنامه در وضعيت چندان مطلوبي نبود.
انتخاب اجراها هم ازجمله عوامل مهم ديگر بود. كاكوبند گروه خوبي است و بنده شخصا از علاقه‌مندان اين گروه هستم اما موسيقي آنها مخاطب خاص دارد و كسي كه موسيقي آنها را نپسندد، قطعا اذيت مي‌شود. اغلب اين اذيت‌شوندگان هم در رديف‌هاي جلو نشسته بودند؛ بزرگاني كه سال‌ها موسيقي لطيف كلاسيك و سنتي ايراني شنيده‌اند و موسيقي‌هايي با سروصداي زياد اذيت اذيت‌شان مي‌كند. من اگر تصميم‌گيرنده بودم در ابتداي برنامه اجراي دكتر محمد اصفهاني، بهروز صفاريان و گروه‌شان را مي‌گذاشتم يا حتي داماهي را و كاكوبند را براي اجراي انتهايي در نظر مي‌گرفتم. حتي يك اجراي پيانوي ساده توسط يكي از نوازندگان درجه يك مي‌توانست شروع مناسب‌تري براي برنامه باشد تا همه حاضران در سالن از آن لذت ببرند و ارتباط‌شان با برنامه قطع نشود.
 گفتني‌ها بسيار است و شايد بشود بازهم اين كار را نقد كرد و به آن ايرادات ريز ديگري هم گرفت اما اصل مهم همان است كه در بخش‌هاي مختلف اين يادداشت آمد. اين جشن با همين نقدها هم كار بزرگي بود و تداوم آن و پروبال دادن به اين كارها حتما بسيار مفيد براي موسيقي است. مخصوصا اهالي موسيقي و بزرگان بايد با تشويق اين اقدام و اقدامات ديگري ازاين‌دست، فضا را براي استقلال بيشتر موسيقي از دولت و نهادهاي دولتي مهياتر كنند چرا كه راه اول و آخر برون‌رفت موسيقي و هنر از وضعيت موجود همين كارهاي مستقل و بزرگ است.
نقدهاي‌تان را به آنها بگوييد و براي‌شان بنويسيد، اما به ريشه كاري نداشته باشيد. اين نهال چهارساله قطعا مي‌تواند ميوه‌هاي بهتري هم داشته باشد.
مدير و مجري برنامه هزار صدا

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون