• 1404 چهارشنبه 1 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3917 -
  • 1396 پنج‌شنبه 6 مهر

سمپتوم واقعيت

محمد زينالي اُناري
يكي از روزهاي گرم شهريورماه با فردي مصاحبه مي‌كردم كه مدعي بود خواهرش مشكلي جز مشكل مادي ندارد، اما به خاطر حزم و احترام امكان ابراز نيازمندي ندارد. به دليل اينكه براي خواهرش امكان مصاحبه نبود، نخست سعي كردم اطلاعاتي به طور غيرمستقيم دريافت كنم. فردي كه مراجعه كرده بود، تحصيلكرده و داراي فعاليت حرفه‌اي در يكي از زمينه‌هاي مراقبتي بود. او معتقد بود كه خواهرش اجتماعي است و به رغم بي‌سوادي مي‌تواند ارتباط خوبي برقرار كند. دليل آن هم اين بود كه اين خواهر مي‌گفت به دليل بودن در جامعه و ارتباط با مردم مي‌تواند تشخيص دهد كه خواهرش از نظر اجتماعي استاندارد است. در حالي كه به نظر مي‌رسيد اين فرد با فهم واقعيت خود، يعني احساس نياز و... زاويه داشته و از يك سمپتوم اجتماعي خبر مي‌دهد. 
فهم واقعيت اجتماعي براي اغلب مردم سهل و ممتنع است و در اكثر موارد مانند اين خواهر مهربان و پيگير، معتقدند كه با آن در تماس هستند. غافل از اينكه توانايي فهم واقعيت، نيازمند به متخصص واقعيت اجتماعي دارد. بگذاريد نخست به اين بپردازم كه توانايي فهم هر موضوعي، نياز به متخصص آن موضوع دارد. در زمان‌هاي گذشته نيز طب و جنگ، جزو مهارت‌هاي اساسي قومي بودند و به خصوص بزرگان قوم قدر متخصصين اين امور را مي‌دانستند. اما امروز، در بسياري از موارد، مردم نياز به تخصص را لحاظ نمي‌كنند و به همين دليل دانش عموم مردم درباره واقعيت اجتماعي هم مخدوش و دچار مشكل است. حال بايد ديد وقتي عموم مردم از واقعيت اجتماعي خبر ندارند، پس آنچه مي‌دانند چيست؟ 
در مفهوم كردن يك قالب آماري يا رياضي اغلب آنچه مي‌توان براي همه مفروض دانست، ميانگيني از متغيرهايي است كه اعضاي مختلف دارند و از سن متوسط يا قد متوسط صحبت به ميان مي‌آيد. تفاوتي كه هر فرد با ديگران دارد را در علم آمار انحراف معيار مي‌گويند. به اين صورت شايد بتوان از انحراف معنا و انحراف فهم درباره واقعيت سخن گفت و بسته به ورود هركس در اطلاعات مورد نياز خود، مي‌توان فاصله او با واقعيت اجتماعي را يك انحراف محسوب كرد. اما مدعاي اين نگاشته اين است كه اغلب مردم با واقعيت خود انحراف دارند و شناخت دقيقي از آن ندارند. اما آنها در آنچه آن را واقعيت مي‌دانند، شايد اطلاعات و مشاركت خوبي داشته باشند و هيچ‌وقت مشكلي احساس نكنند. 
يك جامعه مي‌تواند به طور كل داراي انحراف از واقعيت باشد و در اين امر همه مردم با هم توافق و تفاهم داشته باشند. در اين زمينه هم فكر مي‌كنم آن فرد و خواهرش طبق سنجه‌اي كه در جامعه بوده، خود را عيار كرده‌اند. جامعه‌اي كه انحراف از واقعيت داشته و هيچ شناخت خوبي از واقعيت اجتماعي و واقعيت‌هاي فردي نداشت. به طور كل هم مي‌توان واقعيت را يك سازه مفهومي ارزشمند دانست و انحراف از آن نوعي فقر محسوب شود كه فرد را در زمينه تشخيص راهكارهاي اساسي زندگي دچار اختلال مي‌كند. «عقل سليم» دانشي است كه به طور عمومي در ميان مردم جاري است و در اين مورد مي‌توان گفت كه عقل سليم يا دانش متعارف جامعه از واقعيت انحراف پيدا كرده است، اما انحراف از واقعيت، شبيه نوعي توهم و گاه تا سرحد هذيان و مخاطره است. 
عقل سليم در هر زماني، با دانش متقن آن زمان درباره واقعيت و راه درست و درك عموم اعتبار مي‌گيرد. اما اظهارنظرهاي غيرموشكافانه درباره واقعيت و تقليل واقعيت اجتماعي به من‌هاي غيرمتخصص موجب مي‌شود كه اظهارنظرهاي عاميانه درباره واقعيت شكل گيرد. همچنان كه اظهارنظرهاي عاميانه درباره بيماري و خوددرماني در جامعه وجود دارد و اغلب خانه‌دارها در ساختن خانه معماري و طرح منزل خود را مديريت مي‌كنند و به همين خاطر معماري چندان رشدي در سامان بخشيدن به فضاهاي زندگي ايراني نداشته است. اظهارنظرهاي عاميانه، نه صرفا درباره واقعيت اجتماعي، كه درباره همه‌چيز وجود دارد و درباره هر سازه ديگري چون سلامت، فضاي زندگي، رستوران زدن و... دچار نوعي ساده‌سازي و سطحي‌نگري هستيم. 
براي ارتقاي دانش متعارف، نياز به مشاركت بيشتر مردم از طريق گوش دادن به موشكافي‌هاي همديگر هست، به ويژه در موارد و لحظاتي كه مورد نياز آنها است. وقتي به تدريج دانش‌هاي مختلف تذكار شدند و مردم در كاربست آنها دقيق‌تر شدند، اطلاعات اعضاي جامعه درباره مسائل مختلف بالا مي‌رود. اما اين گوش دادن و احساس نياز به دانش‌هاي مختلف ارتباط زيادي با هوش هيجاني و كنجكاوي مردم دارد. وقتي اغلب مردم سربه راه بوده و به دانش مرسوم عادت داشته باشند، به نظر نمي‌رسد گوش‌شان چندان به شنيدن سخن افراد مختلف تيز باشد. آنها اغلب مي‌گويند: «من خودم هم مي‌دانم»، «از قديم گفته‌اند كه...» و «واقعيت اين است كه...» و با تكرار مداوم اين قضايا در اينكه متخصص واقعيت اجتماعي و به ويژه واقعيت‌هاي مورد مواجهه خودشان هستند به يقين مي‌رسند. در چنين حالتي، كار كساني كه در موضوعات متعدد معتقد و پيگير دانش‌هاي واقعي هستند، سخت مي‌شود. اغلب مردم به آنها مي‌گويند كه چه بايد كنند و با دانش متعارف خود آنها را تحت امر دربياورند. در نتيجه، همواره گروهي از متخصصين و افراد دانا در جامعه وجود دارند كه قدرت تعامل با اعضاي رسمي جامعه نداشته و چه‌بسا احساس خفگي كنند. حال اين افراد، از دو حالت بيرون نيست، يا با واقعيت موجود در خصوص رشته و مهارت خود به كشمكش مي‌افتند و سعي مي‌كنند مردم را هشدار دهند. يا اينكه يكي از سه حالت سكوت، سازگاري و ترك وضع موجود را پيشه مي‌كنند، كاري كه بسياري از فارغ‌التحصيلان كردند و بيكاري، بازاري شدن و فرار نخبگان از تبعات آن بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون