• 1404 چهارشنبه 1 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3917 -
  • 1396 پنج‌شنبه 6 مهر

قرباني

اسدالله امرايي

«در ارتش بريتانيا دوره‌اي براي سربازان تدارك مي‌ديدند به نام دوره‌ درنده‌سازي. كسي كه از اين دوره بيرون مي‌آمد، ديگر انسان سابق نبود. براي همين يكي از سربازان بعدها در خاطراتش نوشت كه با خودم مي‌گفتم: «انگار در چند ماه گذشته كاملا سنگدل شده‌ام. خدايا! انسانيتم را به من بازگردان!» بعد از دوره «درنده‌سازي» جشن گذراندن دوره شروع مي‌شد. تيم لينچ، كهنه‌سرباز جنگ فالكلند، اين جشن را با كشتار زندانيان آرژانتيني با سرنيزه روايت مي‌كند... . هرچند اوضاع هميشه اينطور هم نيست.
 در سال 1985، در نظام آپارتايد آفريقاي جنوبي، تظاهراتي در دوربان برگزار شد. پليس با خشونت مرسوم به تظاهركنندگان حمله كرد. يكي از ماموران پليس، زن سياهپوستي را تعقيب مي‌كرد و قصد داشت با باتوم او را بزند. همانطور كه خانم در حال دويدن بود، كفشش از پايش بيرون آمد. پليس، جواني بود كه همچون يك آفريقايي خوب تربيت شده بود و مي‌دانست وقتي زني كفشش را از دست مي‌دهد، بايد آن را‌ برداريد و به او بدهيد. چشمان آن دو با يكديگر تلاقي كرد و پليس لنگه كفش را به زن داد و رفت.»
 كتاب انسانيت: تاريخ اخلاقي سده بيستم، نوشته‌ جاناتان گلاور، با ترجمه‌ افشين خاكباز، در نشر آگه منتشر شده است و روايات تكان‌دهنده‌اي دارد. رمان قرباني نوشته كورتزيو مالاپارته سال‌ها قبل با ترجمه محمد قاضي در انتشارات زمان منتشر شده بود. چاپ جديد آن در نشر ماهي منتشر شده. ترجمه دلنشيني دارد. كورتزيو مالاپارته، نويسنده كتاب قرباني روزنامه‌نگاري ايتاليايي است كه در ابتداي به قدرت رسيدن هيتلر در آلمان نخستين كتاب را بر ضد او نوشت.
 اين كتاب با عنوان تكنيك كودتا با ترجمه مديا كاشيگر در ايران منتشر شد. فروش آن علاوه بر آلمان در ايتاليا هم ممنوع بود زيرا موسوليني متحد هيتلر بود. «شاهزاده فردريك لبخند زنان به من نگاه كرد. بعد گفت: «ماريزه چكار مي‌كند؟ آلبرتا چطور؟» گفتم: «اوه فردريك، اينها همه حالا روسپي‌گري مي‌كنند. امروز در ايتاليا روسپي‌گري خيلي مُد شده است، به طوري كه همه به روسپي‌گري رو آورده‌اند. پادشاه ايتاليا، پاپ، موسوليني، شاهزادگان محبوب ما، كاردينال‌ها و ژنرال‌ها همه امروز در ايتاليا روسپي‌گري مي‌كنند... خود من هم سال‌هاي سال مثل همه روسپي‌گري كردم. بعدا از اين شيوه زده شدم، سر به طغيان برداشتم و به زندان افتادم؛ ولي حتي به زندان رفتن هم در ايتاليا وسيله‌اي است براي روسپي‌گري!» جزء از كل، رماني از اسايو تولتز است كه با ترجمه پيمان خاكسار در نشر چشمه منتشر شده است.
 «درست لب صخره ايستادم. فكر كردم اگر كارولين نعشم را ببيند، جيغ زنان خواهد گفت: «من اين لاشه له و لورده رو دوست داشتم. » ارتفاع ترسناك را نگاه كردم و دلم ريخت و تمام مفاصلم قفل شد و اين فكر وحشتناك به سرم زد: شايد تو زندگي را به تنهايي تجربه مي‌كني، مي‌تواني هر چقدر دوست داري به يك آدم ديگر نزديك شوي، ولي هميشه بخشي از خودت و وجودت هست كه غيرقابل ارتباط است، تنها مي‌ميري، تجربه مختص خودت است، شايد چند تا تماشاگر داشته باشي كه دوستت داشته باشند، ولي انزوايت از تولد تا مرگ رسوخ ناپذير است. اگر مرگ همان تنهايي باشد منتها براي ابد، آن وقت چه؟ تنهايي بي‌رحم، ابدي و بي‌امكان ارتباط. ما نمي‌دانيم مرگ چيست. شايد همين باشد.» خوشه‌هاي خشم رماني از جان استاين‌بك است كه با ترجمه عبدالحسين شريفيان منتشر شده. شريفيان نام او را اشتاين‌بك ضبط كرده است. «دويست و پنجاه نفر روي جاده راه مي‌سپرند.
 پنجاه هزار اتومبيل كهنه و قراضه، خراب و جوش آورده. ماشين‌هاي شكسته در تمام جاده، رها شده‌اند. خب، چه بر سرشان آمده است؟ آدم‌هايي كه توي آن ماشين بوده‌اند چه بر سرشان آمده است؟ پياده راه افتاده‌اند؟ كجا هستند؟ اين دل و جرات از كجا آمده است؟ اين ايمان فوق‌العاده از كجا آمده است؟ و اين داستاني است كه به سختي مي‌توان باور كرد اما حقيقت دارد، هم مسخره است و هم زيبا. يك خانواده دوازده نفري را به زور از زمين بيرون مي‌كنند. افراد خانواده اتومبيل نداشتند. از يك اتومبيل قراضه دليجاني مي‌سازند و مايملك‌شان را در آن مي‌ريزند. آن را به جاده ۶۶ مي‌كشانند و منتظر مي‌شوند. اندكي بعد اتومبيلي سر مي‌رسد و دليجان را يدك مي‌بندد. پنج نفرشان در اتومبيل سوار مي‌شوند و هفت نفر با سگي در همان دليجان.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون