اسلامگرايي و خاورميانه
هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف
ميان ترس از واقعيت و آرمانگرايي
برخي رهبران عرب پيشنهاد كردهاند كه با تصديق كردن دولت اسراييل به عنوان يك واقعيت بدون آنكه موجوديت مشروع آن را در خاورميانه به طور رسمي بپذيرند، ميتوانند صلح عربي- اسراييلي را به وجود آورند كه نگراني امنيتي اسراييل را با احساسات عرب آشتي دهد. تقاضاي اصلي اسراييل هم ايجاد پيوند مطمئني است كه صلح را ترجمان اخلاقي ميكند و شناسايي حقوقي را به كنشهاي مستحكم تبديل ميسازد. بنابراين اسراييل فراتر از اجرايي كردن وستفاليا ميرود و خواستار تاييدي بر موجوديت خود به عنوان يك دولت يهود ميشود؛ يك انتساب بسيار سخت براي مسلمانان كه آن را به شكل رسمي قبول كنند زيرا علاوه بر مهر رسمي بر قلمرو دلالت بر تاييد رسمي قلمروي ديني آن دارد.
برخي ديگر از دولتهاي عرب اظهار داشتهاند كه تمايل آنها براي برقراري رابطه ديپلماتيك با اسراييل مشروط به آن است كه اسراييل به مرزهاي سال 1967 – خط آتشبس در جنگي كه نيم قرن پيش پايان يافت - برگردد. اما واقعيت آن است كه روابط ديپلماتيك بر حسب كنشهاي محكم اعمال ميشود. آيا شناسايي ديپلماتيك اسراييل پاياني بر كمپين رسانهيي، حكومتي و آموزشي كشورهاي عرب كه در حال حاضر اسراييل را به عنوان يك دولت نامشروع، امپرياليست و تقريبا مهره جنايتكار در منطقه ميدانند، است؟ حكومتهاي عرب كه تحت فشار بهار عربي داغان شده بودند، آيا قادر خواهند بود به طور علني صلحي را تاييد و تضمين كنند كه موجوديت اسراييل را طبق مجموعه دقيقي از تعهدات عملياتي قبول دارد ؟ اين كارهاست كه دورنماي صلح را تعيين ميكند.
نبرد دو مفهوم از نظم جهاني در موضوع اسراييل- فلسطين تجسم يافته است. اسراييل براساس تعريف يك دولت وستفاليايي است كه در سال 1947 بر همان اساس بنيان گذاشته شد؛ ايالات متحده، متحد اصلي آن، يك مدافع و ناظر كليدي نظم بينالمللي وستفالياست. اما كشورها و گروههاي اصلي در خاورميانه نظم بينالمللي را كم و بيش از زاويه اسلامي نگاه ميكنند.
ميان ترس از واقعيت و آرمانگرايي
اسراييل و همسايگانش اختلافات غيرقابل منفكي از لحاظ جغرافيا و تاريخ دارند كه دسترسي به آب، منابع، ترتيبات مشخص امنيتي و پناهندگان نمونهيي از آن است. در مناطق ديگر اين گونه چالشها در كل با ديپلماسي حل شده است. بر اين اساس، احتمال همزيستي ميان دو مفهوم از نظم جهاني از طريق دو دولت اسراييل و فلسطين آن هم در فضاي باريكي كه ميان رودخانه اردن و درياي مديترانه واقع است، كاهش مييابد. از آنجا كه هر دو طرف سرمايهگذاري در هر مايل مربع را با حساسيت ويژهيي انجام ميدهند ممكن است موفقيت به نوبه خود نيازمند آزمايشهايي از اين قبيل باشد كه چه نوع ترتيبات موقتي را ميتوان ابداع كرد كه حداقل، احتمال همزيستي عملي را كه در آن بخشي از ساحل غربي در انتظار توافق نهايي حاكميتي به سر ميبرند، تقويت كند.
در مذاكراتي كه ترغيب ميشود، تحولات سياسي و فلسفي خاورميانه در دنياي غرب يك بررسيهاي متناقضي را به وجود آورده است. ايالات متحده با گروههايي كه در طيف كامل گزينههاي خاورميانه هستند روابط نزديكي داشته است: ائتلاف با اسراييل، نشست با مصر، همكاري با عربستان سعودي. در زماني كه گروههاي اصلي روند متجانسي را در موضوعي كه بر آنها اثر ميگذاشت در پيش ميگرفتند نظم منطقهيي به جلو پيش ميرفت. ثابت شده است كه درجه همبستگي در خاورميانه خيلي فرار است. گروههاي اصلي با توجه به موضوعات اصلي مانند تحولات داخلي؛ آينده فلسطينيهاي عرب و[. ]، با هم اختلاف نظر دارند. برخي گروهها كه بر اهداف توافق دارند در موقعيتي نيستند كه درباره آن قسم بخورند. براي مثال، عربستان سعودي و اسراييل [. ] بر يكسري از اهداف كلي [. ] همنظر هستند. اما درك آنها از مشروعيت – و حساسيت عربستان سعوي به اجماع عرب – ترويج چنين ديدگاهي يا حتي تفصيل صريح آن را بازميدارد. به همين خاطر است كه اكثر منطقه ميان ترس از جهاد و ترس از سروكار داشتن با برخي عوامل از هم گسيخته شده است.
در اين فصل پيامدهاي نبرد ديني و سياسي به تنهايي نشان ميدهند كه انگار موضوعات مجزايي از هم هستند. اما در حقيقت، آنها يك خواسته برجسته را براي تعريف تازه از مشروعيت سياسي و بينالمللي بازنمايي ميكنند.