• 1404 چهارشنبه 15 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3523 -
  • 1395 سه‌شنبه 21 ارديبهشت

حسين زنده‌رودي و آثارش به روايت حسين زنده‌رودي

اعتماد| حسين زنده‌رودي در يكي از مصاحبه‌هاي قديمي‌اش در سال 1351 كه در شماره چهاردهم ماهنامه فرهنگي- هنري رودكي منتشر شده، در مورد قرآني صحبت مي‌كند كه همان سال در فرانسه منتشر شده بود. زنده‌رودي در بخش عمده‌اي از همين مصاحبه از «مكتب سقاخانه» و هنرمندان آن هم صحبت مي‌كند و با تاكيد بر اينكه پايه‌گذار  اين مكتب در هنر ايران بوده، از هنرمنداني انتقاد مي‌كند كه در اين شيوه به تكرار يا افراط در استفاده از خطاطي در نقاشي رسيده‌اند. او همين بحث را در مورد هنرمندان اين مكتب در گفت‌وگوهاي ديگري هم كه از او در طول اين سال‌ها منتشر شده مطرح كرده است. در ادامه بخش‌هايي از صحبت‌هاي اين هنرمند را درباره «مكتب سقاخانه» و نگاهش به اين جريان و تعيين جايگاه آثارش در اين جنبش هنري را مي‌خوانيد.

يكنواختي يك زندگي طولاني را با تكرار يك حرف نشان مي‌دهم
من مي‌خواهم با اين قضيه [مكتب سقاخانه] مخالفت كنم. يك مكتب وقتي به وجود مي‌آيد كه عده‌اي در يك زمينه و حالت خاص قرار بگيرند و هركدام جست‌وجوهاي جداگانه‌اي در جهات مختلفي بكنند و اين زمينه را قوت دهند و آن را تبديل به يك مكتب كنند. اما اينجا درست برعكس است، كسي شروع مي‌كند و بقيه دنباله‌رو هستند. مثلا من كاري مي‌كنم و فلان كس عكس آن را مي‌بيند و كپي بسيار زشتي از آن مي‌سازد [... ] هميشه همينطور بوده است. ايراني‌ها هميشه علاقه‌اي به چيزهاي دروغين و ساختگي داشته‌اند. مثلا فرش عالي درجه يك را با فرش ماشيني عوض مي‌كنند، هيچ‌وقت مينياتور اصلي را نمي‌خرند و كپي آن را دوست دارند. اين جزيي از روحيه مردم ما است، هميشه كپي را دوست دارند... فقط اسمي گذاشته‌اند و هر كس يك چشم و ابروي قاجاري كشيده و چند خطي هم زير آن نوشته خود را نقاش سبك سقاخانه دانسته است. اينها با اين كار عده‌اي از جوان‌ها را از بين برده‌اند، وقتي جوان‌ها مي‌بينند كه چنين چيزهايي هست و عده‌اي در برابرش به‌به و چه‌چه مي‌كنند حس جست‌وجوگري خود را از دست مي‌دهند[... ] اما اين تقليد كاملا جبري بوده است، در حالي كه الان نقاشي بيشتر چيزي ذهني شده است، براي خود من اين‌طور است. در نقاشي بيشتر مفهوم و تصور كلي مطرح است.  [... ] اينجا قضيه درست برعكس است. نقاش‌ها و منتقدين جنبه بصري براي‌شان مطرح است. در صورتي كه قضيه چيز ديگري است... من وقتي در كارم خط مي‌نويسم منظورم خوش‌خطي نيست، مفهوم ديگري برايم وجود دارد، مثلا يكنواختي يك زندگي طولاني را با تكرار يك حرف نشان مي‌دهم. مي‌خواهم در يك صحنه يك تراژدي به وجود بياورم. خلاصه اين كار را براي زيبايي نمي‌كنم و حالا دارم روزبه‌روز از زيبايي دور مي‌شوم. در كارهاي اولم حروف با قوانين خوشنويسي نوشته مي‌شد، اما حالا اين‌طور نيست، فقط مفهوم كلي برايم مطرح است و زيبايي حروف برايم مهم نيست. وقتي من در هنرستان درس مي‌خواندم مينياتور، بين امريكايي‌ها مشتريان زيادي داشت و همين آدم‌ها مي‌آمدند و ورق كاغذ را در مواد شيميايي مي‌گذاشتند و كاغذ قيافه قديمي پيدا مي‌كرد. بعد روي آن مينياتورهاي قديمي را كپي مي‌كردند و باز به آن دوا مي‌زدند تا قديمي‌تر به نظر آيد و خلاصه در بسياري موارد اين كار قلابي را از اصل آن بيشتر مي‌فروختند. حالا هم قضيه همين است. آقا مي‌بيند كه كسي از حروف استفاده كرده و خيال مي‌كند تنها همين استفاده از حروف هنر است و او هم شروع مي‌كند. اما مساله اصلي خوشنويسي نيست، خوشنويس واقعي كساني بودند كه سال‌ها مي‌نشستند و با دست كتابي را تحرير مي‌كردند. بزرگ كردن خط، نقاشي نيست. نقاشي بايد اختراع باشد، نقاشي مي‌تواند حالتي از خط را داشته باشد، يادآور خط باشد اما خط به‌تنهايي نقاشي نيست.
تقصير از خود هنرمندهاست، هنرمندهاي مخالف اين موج را مي‌گويم، اينها بايد دور هم جمع شوند و براي خودشان يك محيط هنري سالم بسازند؛ محيطي كه در آن وقتي مخالفتي پيش مي‌آيد و بحثي در مي‌گيرد به‌منظور تبادل افكار و با هدف بيشتر فهميدن باشد. بحثي وجود ندارد، عقايد بر اساس دوستي‌ها و دشمني‌هاست. هر كس در يك جبهه است و معلوم است چرا در آن جبهه است... هنوز هم چندان مرا نمي‌پسندند. من حتي يك تابلويم در اينجا فروخته نمي‌شود، به همين دلايل نيز مجبورم همان‌جا بمانم و كاري جز اين نمي‌توانم بكنم. من بيشتر بر هنر اسلامي تكيه دارم نه هنر ايراني. من مرتبا به كشورهاي اسلامي سفر مي‌كنم، نه تنها به ايران، بلكه به مراكش و قاهره مي‌روم و در ضمن در تمام نمايشگاه‌هاي بزرگ هنر اسلامي هم شركت مي‌كنم. [... ] علاوه بر اينها من اينقدر پر شده‌ام كه مي‌توانم تا آخر عمر خلق كنم. من با محيط هنري تمام دنيا تماس دايمي دارم، اما الهام خود را پيش‌تر گرفته‌ام. الفباي كار خود را پيدا كرده‌ام. من احتياجي به آزمايش ندارم، من حتي در اروپا جزو ليست نقاشان آوانگارد هستم، من بايد بقيه را به سوي خود بكشم نه اينكه به سوي آنها بروم. من هر كاري را با ايمان مي‌كنم. روزي حس مي‌كنم كه مثلا دارم تكرار مي‌كنم يا اين كار را دوست ندارم، ترجيح مي‌دهم كار ديگري بكنم و نقاشي نكنم. تنها چيزي كه مرا ارضا مي‌كند، خلق كردن است و آفرينش دليل زندگي من است. به همين جهت سعي مي‌كنم جست‌وجوهايم در درجه اول براي ارضاي خودم باشد و در آن مرحله كاري ندارم مورد پسند واقع مي‌شود يا نه.

بايد كشف مي‌كردم كه اصل و ريشه قرآن چيست
حسين زنده‌رودي در مصاحبه‌هايش در طول اين سال‌ها چندباري هم در مورد انتشار ترجمه نسخه قرآني همراه با آثارش در فرانسه صحبت مي‌كند. اين همان مجموعه‌اي است كه بعد از 45 سال اين‌روزها نمايشگاهي از آن در گالري «دستان دو» برپاست. زنده‌رودي در يكي از مصاحبه‌هايش اين‌بار با اميد روحاني در مورد اين آثار اين‌طور توضيح مي‌دهد: «در تجربه‌ تصوير كردن قرآن به هيچ پشتوانه و سابقه‌اي نمي‌توانستم تكيه كنم. منابعي نبود كه به آن رجوع كنم. ما تنها كتابت قرآن مجيد را داشتيم كه به شكل گنجينه‌ا‌ي در قالب كتاب‌هاي خطي در موزه‌ها و مجموعه‌هاي خصوصي به يادگار مانده بودند كه نمونه‌هايي از تكوين و تحول كار خطاطي بود... اما در عين حال، پيش‌تر در كارهايم نوعي فضاي مذهبي ايجاد كرده بودم.
تنها به پشتوانه شخصي مي‌توانستم اتكا كنم... فضاي مذهبي، عرفاني و قدسي كارهاي من به درد تصوير كردن فضاي قرآني مي‌خورد. اما اين كافي نبود، پس به منابع اصلي كتاب‌نويسي، رشته‌هاي مختلف هنرهاي اسلامي توجه كردم. سعي كردم از مجموعه هنرهاي اسلامي استفاده كنم. در آنها به تحقيق پرداختم. درباره هنرهاي پيش و بعد از اسلام مطالعه و تحقيق كردم. بايد همه‌چيز را از نو مي‌ساختم... بايد فضايي به وجود مي‌آوردم كه روح قرآن را متجلي كند. مي‌دانستم كه تصويرگري قرآن مجاز نيست، اما فضا بايد عرفاني، مذهبي، الهي و قدسي مي‌بود. اعتقادات و ايمان شخصي‌ام را قوي كردم. عرفان مطالعه كردم. بايد كشف مي‌كردم كه اصل و ريشه قرآن چيست... بايد قرآن را مي‌خواندم و درك مي‌كردم. بايد آن مفهوم عميق درون قرآن، آن روح قدسي را كشف مي‌كردم. »

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون