مشروعيت و قدرت
هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف /
پاسخ به اين سوالات سه سطح از نظم را دربرميگيرد. نظم جهاني مفهومي را توصيف ميكند كه يك منطقه يا تمدن درباره چيدمان درست طبيعي و توزيع قدرتي كه فكر كرده ميشود براي كل جهان به كار گرفته ميشود، دارد. يك نظم طبيعي، به كارگيري عملي اين مفهوم در بخش اصلي كره زمين است – و آنقدر بزرگ هم هست كه بتواند بر توازن قواي كره زمين اثر بگذارد. نظمهاي منطقهيي همين اصول را در يك ناحيه جغرافيايي تعريف شده به كار ميگيرند. هر كدام از اين سيستمها نظم خودشان را بر دو جزء قرار دادهاند: [اول] مجموعهيي از قواعدي كه مقبول عمومي است و حد مجاز كنش را تعريف ميكنند و [دوم] توازن قوا كه در جايي كه قواعد شكسته ميشوند بازدارندگي را اعمال ميكنند و مانع از آن ميشوند كه يك واحد سياسي، ديگران را تحت انقياد درآورد. اجماع روي مشروعيت چيدمان موجود - چه در حال، چه در گذشته - جلوي رقابتها يا تقابلها را ميگيرد و كمك ميكند تا اين تضمين حاصل شود كه آنها [رقابتها يا تقابلها] در درون نظم موجود منطبق [با نظم] رخ دهد تا آنكه [ اين رقابتها يا تقابلها] تبديل به يك چالش بنيادين شود. [در واقع] توازن قوا در درون خودش صلح را تضمين نميكند بلكه اگر متفكرانه گرد هم آيد و به آن توسل جويند، ميتواند دورنما و تناوب چالشهاي بنيادين را محدود كند و در زماني هم كه اين چالشها روي دهد شانس توفيق آن را تقليل دهد. هيچ كتابي اين اميد را نميدهد تا هر روند تاريخي براي نظم بينالمللي يا هر كشوري را كه در حال حاضر در شكل دادن امور جهاني فعال است مورد خطاب قرار دهد. اين كتاب درصدد است مناطقي را مد نظر قرار دهد كه برداشتشان از نظم بيشترين تاثير را بر تكامل عصر مدرن گذاشته و آن را شكل داده است. تعادل ميان مشروعيت و قدرت به غايت پيچيده است: هر چقدر ناحيه جغرافيايي كه [ مشروعيت و قدرت ] در آن به كار ميرود كوچكتر باشد و هر چقدر اعتقادات فرهنگي منسجمتر باشد، راحتتر ميتوان يك اجماع كاربردي را استخراج كرد. اما دنياي مدرن نيازمند يك نظم جهاني زميني است. اشخاص و گروههاي رديف شدهيي كه هيچ پيوند تاريخي و ارزشي با يكديگر ندارند (به جز در طول بازوان) و خودشان را اساسا با قابليتهاي محدودشان تعريف ميكنند، به احتمال به دنبال نبرد درست كردن هستند نه نظم. طي نخستين ديدارم از پكن كه در سال 1971 و براي برقراري رابطه پس از دو دهه دشمني صورت گرفت، خاطرنشان كردم كه براي هيات امريكايي، چين يك «سرزمين اسرارآميز» است. نخست وزير، چوئن لاي، پاسخ داد، «شما هيچ اسراري را در آن پيدا نخواهيد كرد. زماني كه شما آن را شناختيد، به نظر نميآيد كه مثل گذشته پر از رمز و راز باشد.» او اظهار داشت كه 900 ميليون چيني هستند كه اين كشور براي آنها كاملا عادي است. در زمانه ما هم پيگيري نظم جهاني نيازمند آن است كه درك جوامعي را كه واقعيت آنها در درون خود آنها نگهداري شده را
[به يكديگر] مرتبط سازيم. براي آنكه بر اسرار غلبه كنيم لازم است كه تمام مردم را بر اينكه چگونه ميتوان تجربيات و ارزشهاي متفاوت تاريخي را به يك نظم عمومي شكل داد، شريك كنيم. (پايان مقدمه).