انحلال سازمان برنامه، انحلال چه بود؟ احياي آن، احياي چيست؟
تصويب احيا و بازسازي سازمان برنامه و بودجه از سوي دولت نشان داد كه ميان ساختن و ويرانگري تفاوت زيادي وجود دارد. روزي كه در دولت قبل اين سازمان منحل شد، تنها با يك نامه چند خطي و يك امضا و شماره كردن نامه، تومار عمر يك سازمان 50 ساله كه به بلوغ فكري خود رسيده بود، در يك لحظه بسته شد و در عرض مدت كمي چنان اين سازمان مهم و مغز مديريت و برنامهريزي كشور، دچار سكته شد كه به قول معروف «نه از تاك نشان ماند و نه از تاك نشان». مثل زلزلهيي كه در نيمههاي شب و بدون پيشلرزه و به يكباره اتفاق ميافتد سپس عكسهاي هوايي مناطق زلزله يا سوناميزده را با عكسهاي دوره آبادني آن مناطق مقايسه ميكنند تا حجم تخريبها روشن شود. احتمالا عكسهاي هوايي پس از سونامي سه سال پيش ژاپن از منطقه سوناميزده در مقايسه با تصاوير مشابه آنها پيش از سونامي را ديدهايد كه چه تفاوت عظيمي دارند ولي تخريب در يك لحظه و ناگهاني رخ ميدهد در حالي كه احيا و آباداني دههها زمان ميخواهد تا مردم بتوانند جايي را آباد و قابل سكونت كنند. اكنون 16 ماه از آغاز به كار دولت تدبير و اميد گذشته است. تازه پس از اين مدت كليات احياي سازمان برنامه تصويب شده است و حتي اگر پس از ماهها اين كار اجرايي شود، امكان بازگرداندن كامل آن به ساختار پيشين و نيز كارشناسان برجسته آن سازمان وجود ندارد و تربيت نسل جديدي از كارشناسان برنامهريزي در حوزههاي گوناگون نيز بسيار زمانبر است. تفاوت دو دولت در اصل تفاوت ميان دو نگاه مديريتي و سياستگذاري است. مجموعه اول در اخذ تصميم بيپرواست، مهمترين تصميمات را بدون مشورت و بررسي كافي ميگيرد و ترديدي نيست كه اغلب اين تصميمات به ضرر كشور خواهد بود. آنان نام اين نوع مديريت را تصميمگيري شجاعانه ميگذارند در حالي كه مرز ميان حماقت و شجاعت در اين تصميمگيريها بسيار كمرنگ و ناپيداست و اين تصميمها در بهترين حالت از نوع تصميم ديم است. شايد در كشاورزي بتوانيم كاشت ديم داشته باشيم و به اميد خداوند بذري را بر زمين بريزيم بلكه باران زمين را سيراب كند و محصول به دست آيد، هرچند با پيشرفت علم نيز اين نوع كشاورزي از حالت شانس خارج شده و هواشناسي به كمك پيشبيني وضع بارش در هر منطقه آمده است ولي در هر حال آن را كشاورزي ديم ميناميم و هنوز هم كاشت ديم در مواردي به صرفه است ولي اگر كشاورزي ديم به صرفه باشد، به يقين ميتوان گفت سياست ديم و بيمطالعه نه تنها بهصرفه نيست بلكه و قطعا اثرات تخريبي و ويرانگري براي جامعه و مردم دارد.
سازمان برنامه و بودجه براي جوامعي كه فاقد نظام كارآمد بازار هستند يا دولتهاي آنها داراي منابع وسيع مالي مستقل از مردم هستند، نهادي ضروري است. وجود اين سازمان مترادف با اهميت دادن به مفهوم عقلانيت و برنامهريزي در چنين جوامعي است. تجربه اين سازمان در ايران نشان داد كه با وجود برخي انتقادهايي كه از سوي دستگاههاي اجرايي به آن ميشد، عملكرد آن در مجموع مورد تاييد قاطبه صاحبنظران كشور بود. حتي كساني كه در مقاطعي به اين سازمان انتقاد داشتند، در غياب آن و پس از انحلال فرمايشي آن متوجه شدند كه اين سازمان چه نقش مهمي در جلوگيري از اتلاف منابع كشور داشت. فقط در غياب سازمان برنامه است كه ميتوان بهطور متوسط سالانه بيش از 100 ميليارد دلار درآمد نفتي داشت ولي در نهايت فاقد رشد اقتصادي چشمگير بود و حتي رشد منفي را هم شاهد باشيم.
در هر حال پس از حدود 16 ماه دولت تدبير و اميد به يكي ديگر از شعارهاي انتخاباتي خود كه احياي اين سازمان بود عمل كرد ولي فراموش نشود كه احياي اين سازمان بيش از آنكه محدود به احياي ادارهيي تحت اين عنوان باشد بايد احياي نظام برنامهريزي و عقلانيت اقتصادي و اجتماعي باشد. در گذشته نيز وقتي كه اين سازمان منحل شد، در واقع آن را به عنوان نماد عقلانيت اجتماعي و برنامهريزي مورد تهاجم قرار دادند، والا دهها سازمان و اداره ديگر بود كه بدون منحل كردن، آنها را از مدار كارآمدي خارج كردند ولي كينه و نفرتي كه نسبت به سازمان برنامه و در واقع عقلانيت مدرن داشتند، موجب شد كه نخستين هجوم به آنجا و به صورت انحلال باشد. در هر حال اميدواريم كه با احياي اين سازمان نيز شاهد زنده شدن نظام و انديشه و فرهنگ برنامهريزي مبتني بر عقلانيت در اداره امور كشور باشيم. جاري شدن عقلانيت و برنامهريزي در نظام مديريتي كشور را ميتوان مثل جاري شدن آب در زايندهرود و تاثيري كه اين آب بر حيات اصفهان و منطقه و مردم آن ميگذارد، دانست. اميدواريم كه هم زايندهرود خشك نشود و هم نظام مديريتي كشور از برنامهريزي و عقلانيت. در اين ميان يك نكته وجود دارد وآن اينكه اگر زايندهرود خشك شود، با عقلانيت ميتوان خسارات آن را تا حدي جبران كرد ولي اگر عقلانيت در نظام اداري كشور كمسو شود، پرآبترين رودخانههاي كشور
را نيز خشك خواهد كرد.