«قرار» در تماشاخانه ايرانشهر
روايتي ديگر از شهداي غواص
پيام رضايي/ نمايش «قرار» به نويسندگي و كارگرداني مهرداد كوروشنيا از ديروز در تماشاخانه ايرانشهر به صحنه رفته است. «قرار» نمايشي است كه از زاويهاي خاص به ماجراي شهداي غوص ميپردازد. كوروشنيا در گفتوگو با «اعتماد» ميگويد كه نمايشي پر از مثال و استعاره ساخته است: «تا حالا 10 نمايشنامه نوشتهام كه ششتايشان در مورد جنگ است. قرار نخستين نمايشنامه غيررئاليستي من است. من همه كارهايم رئاليسم اجتماعي است. اگر از نظر سبكي بخواهم بگويم، جريان سيال است. يعني فراواقعي است. نميشود بگوييم سوررئاليستي، در عين حال اگر به لحاظ مكتبي نگاه كنيم نمايشي است كه با نگاهي به اسطوره نوشته شده است. اسطوره صبر يعقوب در انتظار يوسف. براي همين پر از صور مثالي است. پر از مثال و استعاره و نشانههاي اينگونه است. پر از نماد و نشانه است.» يكي از معضلاتي كه پيش پاي آثار دفاع مقدس قرار داد، عبور از كليشهها و رسيدن به درك و نگاهي تازه نسبت به اين موضوع است. اين دغدغهاي است كه ظاهرا مهرداد كوروشنيا نيز با آن درگير بوده است. «چون گفتيم اگر بخواهيم راجع به شهداي غواص حرف بزنيم، خب خيلي كار توليد ميشود اما نشانههايي كه كدگذاري شده به سمت ما ميآيد خيلي قرارداد شده است، مثل نشانههاي مذهبي و آييني.» بنابراين او تصميم گرفته تا اين ماجرا را در پيوند با داستان يعقوب و يوسف مطرح كند: «من فكر كردم كه برگرديم و به اساطيرمان نگاه كنيم. مثلا داستان يعقوب و يوسف كه در آنجيل و تورات هم آمده است و در قرآن ما هم هست و يك سوره مهم را به خودش اختصاص داده است. از چه شيوههايي استفاده ميكنند كه ميتواند فرازماني عمل كند كه هزاران سال بعد هم قابليت خوانش دارد. چون پر از رمز هستند كه هميشه ميتواني اين رمزها را باز كني و لذت ببري. سعي كردم در اين نمايش اين كار را كنم و سعي كنم به سراغ نماد و نشان بروم و آن داستان را به اين اتفاق ارتباط بدهم. اينطور يك بازخواني از آن اسطوره كنيم كه شباهتهايي با اين واقعه دارد» و يك «اما» هم در كار است: «اما در عين حال به هيچ شعار و نكات ايدئولوژيكي كه همه به آن ميپردازند اشاره نكنيم كه همه جا قابل اجرا باشدو تعميمپذيرتر هم باشد. هر قوم با هر نگاه و مكتبي بتواند اين را راحت بفهمد و اين نشانهها تحليل و كدگشايي كند. اين نمايش بر اين اساس توليد شده. نمادها فرازماني وفرامكاني هستند.» كوروشنيا كه همزمان نمايش «مونس» را هم روي صحنه دارد، ميگويد دوست داشته داستان آن 40 ميليون نفري را روايت كند كه به جنگ نرفته بودند اما با پيامدهاي آن درگير بودند. «من و شما كه جبهه نرفتيم. نديديم. سن ما قد نميدهد. چند هزار سرباز جنگيدند اما 40 ميليون نفر بدون اينكه در جنگ حاضر باشند تبعاتش را ميديدند و ميكشيدند. سعي كردم درباره اين حرف بزنم. پسري كه رفته و پدري كه بايد 30 سال صبر كند تا جسد فرزندش را ببيند.» نمايش «قرار» در عين حال كه با اسطوره سروكار دارد و آنطور كه كارگردانش ميگويد سرشار از نشانه است اما تلاش دارد تا: «يك نمايش مدرن و به روز اجرا كنيم. نشانهها، مفاهيم و قراردادها در عين حال كه قرار است ازلي و ابدي باشند امروزي هم هستند. آب، خاك، صبر، رابطه پدر و فرزند و آرمانها كه مال امروز و فردا نيستند. متعلق به بشريت هستند ولي به لحاظ شكل و اجرا با نمايشهاي امروزي ميخوانند.» او ميگويد نمايشي مينيماليستي اجرا خواهد كرد: «صحنه ما خيلي مينيمال است. صحنه لخت بزرگ و وسيع است و فقط با دو شيء متمركز سروكار داريم. كه يك تختخواب به عنوان تجلي پدر و آن طرف يك وان آب است كه با يك غواص طرف هستيم كه از بچگي به آب علاقه داشته و در هر جا به نسبت خودش تغيير ميكند. با پنج بازيگر روي صحنه.» اما نمايشي سرشار از قصه و ايهام خطر اين را دارد كه تماشاچي را خسته كند و بيشتر شبيه به پرفورمنسهاي نمونههاي شبهتجربي شود كه فقط قابهايي از نور و طراحي صحنه هستند. مهرداد كوروش نيا اما ميگويد براي اجتناب از اين اتفاق يك قصه ساده را روايت ميكند: «قصه مشخص و منظم است و راحت و روان. چون وقتي من شروع ميكنم از نشانه و نماد و فضاي اساطيري حرف ميزنم بايد سعي كنم حداقل قصهام راحت و روان و منطقپذير باشد كه تماشاگر دچار عذاب كشف نشود، هي كشف و كشف. ما اين مسير را داريم.» اين اثر نمايشي در جشنواره مقاومت هم شركت كرد و توانست جايزه بهترين نمايشنامه اين جشنواره را به خود اختصاص دهد. اما اين اجرا، متفاوتتر خواهد بود: «آنجا با عجله آماده شديم. دو هفته مانده به جشنواره آماده شديم و اجراي خيلي كامل و خوبي نداشتيم با اينهمه هم جايزه اول نمايشنامهنويسي را به ما دادند و هم دو بازيگرما كانديدا شد. اما اين اجرا خيلي پختهتر و كاملتر است. بازيگر عوض كرديم. طراحي لباس و اكسسوار هم تغيير كرده است و همچنين زمان آن نمايش 80 دقيقه بود اما زمان اين نمايش 65 دقيقه است. اول براي بلك باكس طراحي شده بود. چون تماشاچي ميتواند جزييات بيشتري ببيند اما وقتي روي صحنه ميآيد مثل سالن ناظرزاده بايد اين جزييات به نفع كليات كار عوض شود. تا مخاطب بتواند راحتتر جلو برود.» اين كارگردان جوان تاكيد دارد كه ميخواهد به كساني تلنگر بزند: «اتفاقا براي اينكه به خيليها تلنگر بزند. راجع به جنگ، مفاهيم ملي و ايراني، اين مدلي هم ميشود حرف زد در حالي كه شما داريد مفاهيم سنت و ايراني را مطرح ميكنيد اما با نشانههاي جهانشمول ميتوانيد اين كار را كنيد بدون هيچگونه شعارزدگي.» از نظر او اين اجتناب از شعار و رفتن به سمت مضامين انساني كليد عبور از شعارزدگي است: «وقتي ما سفارشي سراغ موضوعي ميرويم شعار ميشود و خيليها را پس ميزند. ولي وقتي روي ابعاد انساني آن متمركز ميشويد جذابتر است. مثل «آنتيگونه» كه با گذشت 2500 سال پيش هنوز هم تازه است. موضوع انساني است و شعاري نيست. پس اگر موضوع انساني مطرح كنيم، تعميمپذيري راحت ميشود.» كوروشنيا ميگويد تلاش كرده تا اثرش با طيفهاي گوناگوني از مخاطبان ارتباط برقرار كند: «الان خيلي از آدمها گارد دارند كه اين موضوعات خيلي دارد تكرار ميشود. اميدوارم شكل گفتاري تازهاي پيدا شود كه اينها را باورپذيرتر و تاثيرگذار بيان كند تا عموم مردم از هر جايي بتوانند با اين كار رابطه برقرار كنند. تلاشم اين بوده اثري توليد كنم براي همه طيفها.» حميد معدنكن، سارا عباسپور، رضا رباطجزي، سعيد دشتي و پارسا قرهداغي بازيگران اين اثر نمايشي هستند. اجراي نمايش «قرار» كه از ديروز، ۲۴ آذرماه در سالن ناظرزاده كرماني تماشاخانه ايرانشهر به صحنه رفته است تا ۲۸ ديماه ادامه خواهد داشت.