آيا نسل فيلمسازاني نظير بيضايي، تقوايي، كيارستمي، مهرجويي و... تكرار ميشوند؟
سينماي ايران، ديروز، امروز، فردا
تينا جلالي
با درگذشت بهرام بيضايي، فيلمساز يگانه كشورمان، شمار چهرهها و نخبههايي كه سينماي ايران از نعمت حضورشان بيبهره ماند بيشتر از گذشته به چشم ميآيد؛ نامهايي كه در گذشته بهشان ميباليديم و به واسطه اسمشان به سالن سينما جذب ميشديم، هر كدام به تنهايي وزنه و اعتباري بودند و در شكلگيري و جريانسازي سينماي ايران تاثير بسزايي داشتند، اما حالا ديگر فيلمي با نام آنها براي سينماي ايران ساخته نميشود و اسمشان بر پردههاي سينماي كشور نخواهد بود. شايد نوعي هشدار از تغيير و تحولي بزرگ با پرسشي در ذهن كه با اين خلأ چشمگير، براي سينماي ايران چه آيندهاي ميتوان متصور بود؟ سينمايي كه روزگاري با انديشه و جهانبيني عميق فيلمسازان بزرگي نظير عباس كيارستمي، بهرام بيضايي، داريوش مهرجويي، اصغر فرهادي، رخشان بنياعتماد، ناصر تقوايي و... جهاني شد، براي آينده چه خواهد داشت؟ در گزارش پيش رو نگاهي داشتيم به تغييرات گستردهاي كه در سالهاي اخير در سينماي ايران رخ داده است.
از كرونا شروع شد
اگر بگوييم كليد تغيير و تحولات گسترده در سينماي ايران از اسفند ۹۸ آغاز شد، بيراه نگفتهايم؛ همان روزهايي كه خبر شيوع كرونا با وحشت جمعي همراه بود، همان روزهاي سخت و طاقتفرسا كه تعداد زيادي از هموطنان ما جانشان را از دست دادند، سينما هم از اين حادثه شوم بيتاثير نبود و چهرههاي سرشناس زيادي در آن روزهاي هولناك از ميان ما پر كشيدند، فرشته طائرپور يكي از سينماگران فعالي بود كه مرگش واقعا شوكهكننده و غيرقابل باور بود. كرونا بخشي از مهمترين بازيگران و سينماگران را از سينماي ايران گرفت، از كامبوزيا پرتوي، اكبر عالمي و پرويز پورحسيني و خسرو سينايي تا چنگيز جليلوند و علي سليماني و...
سينما تحت تاثير اعتراضات 1401
هنوز تبعات و سختيهاي ناشي از بيماري كرونا تمام نشده بود كه ماجراي اعتراضات سال 1401 شكل گرفت، به دنبال آن سينماگران در واكنش به اين اعتراضات، در كنار مردم قرار گرفتند و با آنها همراه شدند. واكنش هنرمندان به اعتراضات البته در قالب حركتي عمومي صورت گرفت اما تبعات زيادي برايشان داشت، بارزترين پيامدهاي اعتراضات 1401 براي چهرههاي شناخته شده ممنوعالكاري بود. اين ممنوعالكاري سينماگران، جو سينماي ايران را بهشدت تحت تاثير قرار داد، چون با رنج و ناراحتي عده زيادي از سينماگران همراه شد و آنها تصميم گرفتند از سينماي ايران خداحافظي كنند، عدهاي از ايران رفتند و آنها كه ماندند از فعاليت خودداري كردند. سينماي ايران كه بعد از كرونا رفته رفته جاني تازه گرفته بود، با تنشها و حواشي باعث دلخوري و قهر سينماگران شده بود.
دولت پزشكيان و حضور دوباره هنرمندان
با روي كار آمدن دولت پزشكيان و آرام شدن فضاي سينما، سينماگران به فعاليت دوباره روي خوش نشان دادند، اگرچه تعدادي از چهرههاي سرشناس دوباره كار در سينما را آغاز كردند اما همچنان عده زيادي دور بودند. البته وزير فرهنگ در دولت چهاردهم بارها از رفع ممنوعالفعاليت همه هنرمندان خبر داد اما حالا ورق برگشته بود و آنها نميخواستند كار كنند. هنگامه قاضياني، كتايون رياحي و افسانه بايگان از بازيگري خداحافظي كردند، ترانه عليدوستي، باران كوثري از بازيگري خداحافظي نكردند، اما ترجيح دادند با شرايط موجود در فيلمها بازي نداشته باشند. چهرههايي چون، ويشكا آسايش، پگاه آهنگراني، فاطمه معتمدآريا، اصغر فرهادي، اشكان خطيبي، حميد فرخنژاد، برزو ارجمند، شبنم فرشادجو، پرستو صالحي و... از ايران رفتند. در نظر بگيريد، اگر تعداد زيادي از سينماگران با شيوع كرونا از دست رفتند، حالا با اتفاقات 1401، طيف وسيعي از فعاليت در سينماي ايران كنارهگيري كردند.
سينماي رسمي و غيررسمي
همه ماجرا به اينجا ختم نميشود، از آنجايي كه اساسا حيات سينماگران وابسته به فعاليتشان است و نميتوان جلوي ذوق و استعداد هنري را گرفت، عدهاي از آنها براي آنكه تصوير دلخواه و واقعي از قصه و جامعه حال حاضر، در فيلمهايشان روايت كنند متمايل به سينماي غيررسمي و به اصطلاح زيرزميني شدند، اين عده كه عموما دربرگيرنده كارگردان جوان هستند، ساخت فيلمهايشان از مجاري رسمي و با اخذ پروانه ساخت نيست. فيلمهايي كه با حداقل بودجه با امكانات كم ساخته ميشود اما در فستيوالهاي دنيا به خوبي ديده ميشود و جوايزي هم براي عوامل فيلم در پي دارد. سينماي غيررسمي يا زيرزميني و اشتياق نسل جوان به اين نوع فيلمسازي مهمترين عامل دوپاره شدن سينماي ايران است، تا جايي كه بعضي كارشناسان معتقد هستند در سالهاي آينده سينماي ايران اساسا به اين نوع فيلمها متمايل ميشود. خاصه اينكه تلاش تعدادي از سينماگران در حذف پروانه ساخت، ساخت اين فيلمها را موجهتر ميكند.
درگذشت چهرههاي مشهور
شايد يكي از مهمترين وجه از تغيير و تحول در سينماي ايران، درگذشت چهرههاي تراز و شناخته شده آن باشد، در سالهاي اخير بخش مهمي از شناخته شدهترين نامهاي سينمايي دار فاني را وداع گفتند.
سينمايي كه تعداد زيادي از هنرمندان و چهرهها به واسطه تغيير و تحولات در جامعه قيد همكاري با آن را زده بودند حالا درگذشت چهرههاي سرشناس هم مزيد بر علت شد. مانند بهرام بيضايي، داريوش مهرجويي، ناصر تقوايي، فرشته طائرپور، ابراهيم گلستان، كيومرث پوراحمد، همايون ارشادي، سعيد راد، بيتا فرهي، فريماه فرجامي، امين تارخ، آتيلا پسياني و... درست است كه توقعي از همه اين نامها براي ساخت فيلم نبود اما آيا وجود و نامشان براي سينماي ايران اعتبار و غنيمت نبود؟
نتيجه
سينماي ايران در حال پوستاندازي و تغيير و تحول بزرگي است؛ پرسش مهم اين است كه آيا نسلي كه سينماي ايران را به بهترين شكل حفظ كردند و به آيندگان سپردند، آيا امانتداراني لايق هستند كه اين ميراث را تحويل بگيرند؟ اگرچه سينماگران نسل جديد همچون سعيد روستايي، اكتاي براهني، مجيد برزگر، شهرام مكري و... كارگردانان بااستعداد و جسوري هستند و فيلمهاي قابل تأملي در سالهاي اخير ساختند، اما آيا مسير درخشش و جهاني شدن سينماي ايران ادامه مييابد؟ همين ديروز بود كه اعلام شد برنامهاي با عنوان «شاهكارهاي موج نوي سينماي ايران» شامل نمايش آثاري از بهرام بيضايي، ابراهيم گلستان، عباس كيارستمي، داريوش مهرجويي و مسعود كيميايي در لندن روي پرده ميرود. آيا براي آينده سينماي ايران، چنين شاهكارهايي وجود خواهد داشت؟ اصلا نسل جديد واقف به عظمت سينماي ايران هستند؟