• 1404 يکشنبه 7 دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6226 -
  • 1404 يکشنبه 7 دي

ادامه از صفحه اول

ديپلماسي امام خميني، نامه به رهبران (۴)
اين مسائل و ديگر رويدادها موجي از ناسيوناليسم و تقاضا براي خودمختاري به پا كرد. ايده اتحاد شوروي به عنوان خانواده‌اي شاد از ملت‌هاي مختلف به شكلي ترميم‌ناپذير ضربه خورد و كسي هم با تلاش‌هاي شتاب‌زده براي اصلاح آن با دادن خودمختاري به جمهوري‌ها قانع نشد.
اهميت اين موضوع در اين است كه تنش ميان روسيه كه به سختي مي‌خواهد نقش مركزي و حوزه نفوذ خود را حفظ كند و بسياري از جمهوري‌هاي سابق شوروي همچنان ادامه دارد. روابط سرد ميان مسكو و كشورهاي حوزه درياي بالتيك، گرجستان و اخيرا نيز اوكراين - با پيامدهاي فاجعه‌بارش - همچنان در شكل‌دهي به چشم‌انداز ژئوپليتيك اروپا و فراتر از آن نقشي اساسي ايفا مي‌كند. » از طرف ديگر از دست دادن دل‌ها و ذهن‌ها در طول زمان به مشكل ديگر بدل شده بود. «ساليان سال به مردم شوروي گفته مي‌شد كه غرب رو به «زوال » است و مردمش در فقر و حقارت ساخته دست دولت‌هاي سرمايه‌دارشان زندگي مي‌كنند. افزايش سفر و ارتباط مستقيم بين مردم عادي باعث شد كه اين ايده در اواخر دهه ۱۹۸۰ با ترديد جدي روبه‌رو شود. شهروندان شوروي مي‌ديدند كه در بسياري از كشورهاي ديگر سطح زندگي، آزادي‌هاي شخصي و دولت رفاه بسيار بالاتر از كشور خودشان است. » ضمن اينكه «براي پايان دادن به جنگ سرد چشم‌هايشان به چيزهايي باز شده بود كه مقامات سال‌ها تلاش كرده بودند به شيوه‌هاي مختلف مخفي كنند؛ با ممنوع كردن سفرهاي خارجي، انداختن پارازيت روي راديوهاي خارجي و سانسور آثار ادبي و تصويري خارجي كه وارد اتحاد شوروي مي‌شد. درست است كه گورباچف با بهبود روابط با غرب به جنگ سرد پايان داد و خطر يك درگيري هسته‌اي را زدود، اما يكي از پيامدهاي ناخواسته اين بهبود روابط اين بود كه مردم شوروي به اختلاف زياد سطح زندگي خود با مردم ديگر كشورها پي بردند. محبوبيت گورباچف در خارج مدام بيشتر مي‌شد، اما در خانه شاهد انتقادهاي روزافزون بود. اهميت اين موضوع در اين است كه دولت روسيه در دستكاري توليدات رسانه‌ها به سود خود بسيار توانمند شده است. براي فرار از مقايسه‌هاي نامطلوب با باقي دنيا، روسيه اغلب از لحاظ فرهنگي و تاريخي پديده‌اي منحصر به فرد معرفي مي‌شود - مبارزي تنها كه توسط بدخواهان محاصره شده است.در روايت‌هاي رسانه‌اي پيوسته از دستاوردهاي علمي، پيروزي در جنگ جهاني دوم و ميراث فرهنگي استفاده مي‌شود تا پيام استثناگرايي ملي به گوش همگان برسد، تا حواس روس‌ها از مشكلات روزانه پرت شود. »ادامه دارد
سياست جمعيتي، بدون فهم زندگي، به بن‌بست مي‌رسد

 نسلي كه خود را در «تعليق زندگي» تجربه مي‌كند. در چنين شرايطي، سياست‌هايي كه صرفا بر وام و مشوق مالي تكيه دارند، بي‌آنكه با جهان اجتماعي نسل جديد گفت‌وگو كنند، محكوم به ناكامي‌اند. بدون درك تغييرات ارزشي و تحولات فرهنگي، مديريت تغييرات كمي جمعيت ممكن نيست. و اما دگرگوني سوم؛ بعد نوظهور جمعيت: زنان به عنوان سرمايه انساني استراتژيك. ايران طي دهه‌هاي اخير، جهشي كم‌نظير در آموزش عالي زنان تجربه كرده است. ما امروز با نسلي از زنان تحصيلكرده، متخصص و آگاه مواجهيم. با اين حال، نرخ مشاركت اقتصادي آنان همچنان در حدود ۱۳ درصد باقي مانده است. به بيان روشن، سرمايه انساني زنانه را توليد كرده‌ايم، اما بستر به‌كارگيري آن را فراهم نكرده‌ايم. جامعه‌اي كه زنانش را در حاشيه اقتصاد و تصميم‌گيري نگه مي‌دارد، نه‌تنها بخشي از توان توليد ثروت، بلكه بخشي از توان بازتوليد اميد را نيز از دست مي‌دهد. تصميم به ازدواج و فرزندآوري، در فضايي كه افق شغلي و منزلت اجتماعي مبهم است، به‌طور طبيعي به تعويق مي‌افتد. سياست جمعيتي اگر زن را فقط در نقش مراقبتي ببيند و نه به عنوان شهروند، نيروي كار و كنشگر اجتماعي، عملا عليه اهداف خود عمل مي‌كند. من بر اين باورم كه تغييرات دهه آينده ايران، تغييراتي زن‌پايه و زن‌محور خواهد بود و ما به يك «زيست‌فهمي زنانه» در سياستگذاري نيازمنديم. من معتقدم مساله جمعيت، مساله زندگي قابل زيستن است. مردمي كه آينده را تيره مي‌بينند، سرمايه‌گذاري عاطفي و خانوادگي بلندمدت نمي‌كنند. در چنين وضعيتي، سياست جمعيتي بدون ضميمه فرهنگي و ارتباطي، سياستي ناقص است. تقويت اميد، عدالت و انسجام اجتماعي، شرط موفقيت هر سياست جمعيتي است. تداوم سياست‌هاي سلبي، محدودسازي ارتباطات، يكسان‌سازي سبك زندگي و بي‌گفت‌وگويي با نسل‌ها، پيام‌هايي متناقض به جامعه مي‌فرستد. از شهروندي كه احساس شنيده‌ نشدن و به‌ رسميت ‌نشناخته ‌شدن دارد، نمي‌توان انتظار ساختن آينده را داشت. تجربه سياستگذاري‌هاي گذشته به ما نشان داده است كه نهادسازي، بودجه و ساختار، بدون اتكاي جدي به علوم اجتماعي و تحليل‌هاي علّي دقيق، مساله‌اي را حل نمي‌كند. كاهش نرخ باروري از ۱.۸ در سال ۱۳۹۲ به حدود ۱.۴۵ امروز، نشانه‌اي روشن است. سياست جمعيتي اگر مي‌خواهد موثر باشد، بايد با داده‌هاي اجتماعي، فهم تحولات نگرشي، و ارزيابي بي‌طرفانه پيامدهاي اجتماعي سياست‌ها بازطراحي شود. بدون فهم انسان ايراني امروز، عدد جمعيت فردا اصلاح نخواهد شد.
الفبای مهر؛ وقتی مدرسه، تاریخ می‌نویسد

همگی بر یک باور مشترک استوار بوده‌اند: نجات و پیشرفت جامعه از مسیر آموزش می‌گذرد. «الفبای مهر» نشان می‌دهد که این اندیشه، محدود به پایتخت و مراکز بزرگ نمانده و در مدرسه‌های محلی و روستایی نیز تداوم یافته است. اهمیت این کتاب در آن است که تاریخ محلی را از حاشیه به متن می‌آورد. دشتیِ شاعرپرور، دیار مفتون و فایز، در این اثر نه یک نقطه دورافتاده، بلکه بخشی از پیکره اندیشه ملی معرفی می‌شود. مدرسه در این روایت، محل انتقال دانش صرف نیست؛ محل شکل‌گیری سرمایه اجتماعی، اخلاق عمومی و حس تعلق است. از این منظر، «الفبای مهر» می‌تواند الگویی راهبردی باشد؛ به‌ویژه برای مدارس باسابقه کشور، به ‌خصوص آن دسته که بیش از ۵۰ سال قدمت دارند. این مدارس، هر یک گنجینه‌ای گرانبها از تجربه‌های آموزشی، مدیریتی و فرهنگی‌اند که اگر ثبت نشوند، با بازنشستگی معلمان و فرسایش اسناد، از دست خواهند رفت. در روزگاری که خوشبختانه سخن از نهضت مدرسه‌سازی است، این کتاب یادآور یک نکته بنیادین است: ساختن مدرسه، تنها به دیوار و سقف خلاصه نمی‌شود. آنچه مدرسه را ماندگار می‌کند، روایت، حافظه و تجربه است.  از این رو، «مدرسه‌نویسی» می‌تواند مکمل نرم‌افزاری نهضت مدرسه‌سازی باشد؛ بعدی که به هویت، معنا و پیوست فرهنگی آموزش می‌پردازد. این اثر ما را به بازگشت رمانتیک به گذشته دعوت نمی‌کند، بلکه به گفت‌وگویی آگاهانه با آن فرامی‌خواند؛ گفت‌وگویی که می‌تواند راهنمای سیاستگذاری امروز باشد. آینده آموزش، بدون فهم ریشه‌ها، ناگزیر سطحی و ناپایدار خواهد بود. در پایان باید از نویسندگان این  کتاب ارجمند، آقایان علی اسماعیل‌پور و غلامرضا قربانی‌مقدم که با دقت، صداقت و تعهد فرهنگی این مسیر دشوار را پیمودند، سپاسگزاری کرد؛ همچنین از ناشر، طراح جلد و همه دست‌اندرکارانی که در به ثمر نشستن این اثر سهم داشته‌اند. «الفبای مهر» نشان داد که مدرسه، اگر درست روایت شود، می‌تواند تاریخ بنویسد و چه تاریخی ماندگارتر از تاریخی که از دل مردم و برای آینده برخاسته باشد.
بیضایی  درغربت از دنیا رفت
« باشو، غريبه‌ كوچك » كه يكي از برترين فيلمِ‌هاي تاريخِ سينماي ايران است و سگ‌كشي، كه پرفروش‌ترين فيلمِ سالِ ۱۳۸۰ بود، از برجسته‌ترين فيلم‌هاي بيضايي است. در تئاتر نيز اغلب او را به عنوان مهم‌ترين نمايشنامه‌نويس تاريخِ ادبياتِ فارسي مي‌شناسند كه با نمايشنامه‌هايي چون هشتمين سفر سندباد و ندبه و مرگ يزدگرد و افرا، نمايش را به پايه‌اي استوار رسانيد . واروژ كريم مسيحي، رضا قاسمي، سوسن تسليمي، پرويز شهبازي و شماري ديگر از سينماگران و اهلِ نمايش و هنرمندان و انديشه‌وران، از شاگردانِ بيضايي بوده‌اند.  اواخر مرداد 1389 اين كارگردان نام‌آور تاريخ سينماي ايران پس از كوشش‌هاي نافرجام براي ساخت آخرين آثارش، و پس از رنج‌هاي فراواني كه در اين مسير آزارش داد به اروپا و از آنجا به دعوتِ بخشِ ايران‌شناسي دانشگاهِ استنفورد به ايالاتِ متحده امريكا رفت و در مركزِ مطالعاتِ ايراني اين دانشگاه مشغولِ تدريس و تحقيق شد و ديگر به وطن بازنگشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون