• 1404 چهارشنبه 3 دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6223 -
  • 1404 چهارشنبه 3 دي

درباره فيلم «چاره ديگري نيست» No Other Choice به كارگرداني پارك چان ووك 2025

وحشت كميك يك وضعيت آشنا

فاطمه كريم‌خان|شروع فيلم تصويري از يك زندگي خانوادگي بي‌نقص است، جايي كه مرد خانه، يو مان-سو، با بازي ستاره كره‌اي لي بيونگ-هون، با خوشرويي در اواخر تابستان در حياط خانه براي خانواده‌اش كباب درست مي‌كند. گوشت كباب، مارماهي‌هايي است كه صاحبان جديد امريكايي كارخانه كاغذسازي كه در آن مشغول به كار است به او داده‌اند. همسرش ميري، سون يه-جين، پسر نوجوانش از ازدواج قبلي‌دخترشان، يك ويولنسل نواز نابغه و دو سگ بزرگ دوست‌داشتني‌شان با عشق به او نگاه مي‌كنند. همه‌چيز به نظر عالي مي‌آيد منهاي اينكه اما اين مارماهي‌ها در واقع خبر از يك فاجعه مي‌دهند. آنها بخشي از هديه خداحافظي صاحبان جديد شركت با كارمندان قدمي هستند. اربابان جديد امريكايي بي‌رحمانه در حال تعديل نيرو‌ هستند و مان-سو هم يكي از كساني است كه قرار است بعد از بيست و پنج سال كار براي شركت تعديل شود. وقتي خبر اخراج را دريافت مي‌كند ويران مي‌شود، تلاش مي‌كند با انگليسي شكسته بسته به صاحبان جديد شركت بفهماند كه شغلش چقدر برايش مهم است اما نمي‌تواند. كارفرمايان به او مي‌گويند كه آنها چاره‌اي غير از تعديل نيرو ندارند و در نتيجه مان-سو بيكار مي‌شود. تمام پاداش پايان خدمتي كه دريافت كرده كفاف سه ماه زندگي‌اش را مي‌دهد و بعد از آن بحران تازه آغاز مي‌شود.
 مان-سو خودش،‌ مردانگي‌اش، توانايي‌هايش و تمام انتخاب‌هاي ديگرش را زير سوال مي‌برد. او كه خانه‌اش را در معرض مصادره و زندگي‌اش را در معرض نابودي مي‌بيند بايد فكري به حال آينده بسيار نزديك بكند.
بايد كار پيدا كند اما به نظر مي‌آيد كه پيدا كردن كار برايش غيرممكن است. وقتي به او مي‌گويند چرا دنبال كاري غير از اشتغال در صنعت كاغذ نمي‌گردد او مي‌گويد چاره‌اي غير از ماندن در اين صنعت ندارد. تنها شغل مناسبي كه براي آن مصاحبه داده است تعداد بي‌شماري داوطلب دارد و هيچ معلوم نيست كه او جزو كانديداهاي نهايي باشد، بنابراين ايده‌اي درخشان به ذهنش خطور مي‌كند. يك آگهي استخدام جعلي در يك مجله تجاري صنعت كاغذ منتشر مي‌كند تا اطلاعات تمام كساني كه در موقعيت مشابه او قرار دارند را جمع كند.  به دقت تمام پاسخ‌ها را دسته‌بندي مي‌كند و كساني كه هم‌رده خودش هستند را پيدا مي‌كند و بعد برنامه‌اي براي قتل آنها تدارك مي‌بيند تا به اين طريق رشته‌اي از موقعيت‌هاي شغلي خالي ايجاد كند كه شانس كار پيدا كردنش را بيشتر كند. او در توجيه اين تصميم مي‌گويد چاره‌اي غير از اين كار ندارد. 
شايد فكر كنيد كه اين هم يك فيلم ديگر از سري فيلم‌هاي آشنا در مورد قربانيان موج‌هاي بي‌كاري است. ماجرا البته به اين سادگي نيست. فيلم براي ما روشن مي‌كند كه مان-سو و خانواده‌اش مي‌توانند از زندگي در حومه ثروتمند صرف‌نظر كنند و شغل و سبك زندگي ديگري براي خودشان انتخاب كنند اما اين كار را انجام نمي‌دهند. به زودي روشن مي‌شود كه خانه حومه‌اي مان-سو خانه كودكي او و گره خورده به تروماهاي عميق زندگي خانوادگي‌اش است. چيزي كه او قصد ندارد از آن دل بكند و جدا شود. چيزي كه توضيح مي‌دهد چرا مان-سو چاره‌اي غير از تصميمي كه گرفته است، ندارد و جالب است كه هر چه در فيلم جلوتر مي‌رويم با تعداد بيشتري از آدم‌ها كه چاره‌اي غير از تخلف و جرم ندارند رو به رو مي‌شويم. پسر نوجوان مان-سو دله دزدي است كه همراه با پسر همسايه از فروشگاه پدر دوستش سرقت مي‌كند. مادر او زني است كه براي حفظ پسرش از زندان ابايي از اغواگرايي براي مرد همسايه ندارد. حتي كساني كه مان-سو برنامه قتل آنها را مي‌ريزد،‌ خودشان و خانواده‌هايشان همه در موقعيت‌هاي مشابهي قرار دارند و هيچ كدام درنهايت از جرم و خطا پاكيزه نيستند. از اين نظر فيلم طرحي از فساد اخلاقي كه در «روبان سفيد» به نمايش درآمده است را يادآوري مي‌كند. 
با اين حال بدون شك فيلم «چاره ديگري نيست» هيچ ربطي به سينماي امثال كن لوچ كه از قضا بارها از جمله در «ببخشيد دلمان برايت تنگ شد» به مساله بي‌كاري و فشار مرد نان‌آور خانواده بودن پرداخته است، ندارد. علي‌رغم اينكه بسياري از صحنه‌هاي فيلم تا حد مشمئز‌كننده‌اي پرده در و خشونت‌آميز است اما تقريبا هيچ سكانسي از فيلم خالي از كمدي سياسي وعده داده شده، نيست. شايد تنها مساله‌اي كه تحمل آن ميزان از خشونت را ممكن مي‌كند. 
بازسازي خود از خلال مواجهه با بحران مضمون تازه‌اي براي سينما نيست اما فيلم‌هاي بسيار كمي وجود دارد كه به جاي ايده بازسازي خود به ايده تغيير جهان براي هماهنگ كردن آن با خلقيات شخصيتي كه با چالش مواجه است، مي‌پردازند. «چاره ديگري نيست» چنين فيلمي است، يك محصول درخشان درباره مردي كه نمي‌خواهد تغيير كند. 
بعد از، ازسر گذراندن آن مقدار از خشونت و شوخي‌هاي نيش‌دار كه سازنده را راضي مي‌كند انتظار اين است كه همه ‌چيز به خوبي و خوشي تمام شود. اما از اين خبرها نيست. فيلم روايت يك نااميدي عميق است. از يك‌سو، هجويه‌اي بر بازار كار بي‌رحم كره‌جنوبي و پوچي‌ مراحل پاياني سرمايه‌داري است و ازسوي ديگر، كابوسي در توصيف بروكراسي خفه‌كننده و نااميدي نهايي. كارگردان بيكاري را به يك اتهام تبديل مي‌كند. هر لابي ساختمان را به شكل يك دادگاه ارايه مي‌كند و هر نامه‌اي كه مي‌رسد را به صورت يك حكم محكوميت ارايه مي‌دهد. شخصيت اول فيلم او مان-سو او نه يك شرور سنتي است و نه يك ضدقهرمان كه قرار است تحسينش كنيم. او مردي نااميد است كه از شرم و بار خردكننده انتظاراتي كه از او وجود دارد، له شده است. با هر جواب ردي كه به سينه‌اش مي‌خورد، بيشتر و بيشتر خار و خفيف مي‌شود. نه مردمي كه با يك فروپاشي دراماتيك منفجر شود، بلكه كسي كه ذره ذره فرسوده مي‌شود. مجازاتي كه او متحمل مي‌شود صرفا مالي نيست، بلكه وجودي است. جرم او نابخشودني است، بيكاري مساله‌اي نيست كه جامعه با آن كنار بيايد.  «چاره ديگري نيست» تنها از نظر بصري فيلمي تحصين شده نيست، بلكه علاوه بر آن و بيش از هر چيز، فيلمي درباره ايده‌هاست. سوژه كارگردان در اينجا فقر نيست، بلكه هويت است، شيوه‌اي كه سرمايه‌داري ما را متقاعد مي‌كند كه شغل‌هايمان مترادف با ارزش ماست. مان-سو با گرسنگي روبه‌رو نيست و خانواده‌اش نيز در آستانه نابودي نيستند. فرزندانش همچنان لباس و غذا خواهند داشت. چيزي كه او را وحشت‌زده مي‌كند، احتمال سقوط از پله‌هاي ترقي، از دست دادن خانه حياط‌دارش در حاشيه شهر كه نماد موفقيت اوست و لغو اشتراك نتفليكس پسرش كه نمايانگر وضعيت زندگي طبقه متوسط تلقي مي‌شود، است. براي او، تفاوت بين بهشت و جهنم به نازكي ديوارهاي شيشه‌اي گلخانه‌اي است كه در آن به درختان بونساي خود رسيدگي مي‌كند. اين گزنده‌ترين طنز فيلم است، مان-سو به كارهاي وحشتناكي دست مي‌زند، نه براي نجات خود از فقر، بلكه براي حفظ توهم كرامت. فيلم به شكل آزاردهنده‌اي به بيننده يادآوري مي‌كند كه ارزش يك انسان در سيستم سرمايه‌داري مي‌تواند با يك يادداشت كاهش هزينه از بين برود. بقا ربطي به غذا يا سرپناه ندارد، بلكه به حفظ شأن شكننده جايگاه اجتماعي مربوط مي‌شود. 
در واقع، طنز فيلم شايد شگفت‌انگيزترين عنصر آن باشد. پارك هميشه وحشيگري را با شوخ‌طبعي متعادل كرده است و با نگاهي بازيگوشانه از روي صحنه‌هاي بسيار خشن عبور مي‌كند. تماشاي مردي كه براي به دست آوردن شغل، به هر راهي متوسل مي‌شود و در نهايت يك قتل سريالي را برنامه‌ريزي مي‌كند هم وحشتناك و هم خنده‌دار مي‌شود. اين‌طور نيست كه خشونت كاهش يافته باشد؛ بلكه وحشيگري واقعي در جاي ديگري نهفته است، در بي‌تفاوتي سرد بازاري كه با وفاداري به عنوان يك كالاي يك‌بار مصرف و با افراد به عنوان قطعات قابل تعويض رفتار مي‌كند.
فيلم «چاره ديگري نيست» اقتباسي از رمان طنز «تبر» نوشته دونالد‌اي. وستليك است و قبلا توسط كوستا-گاوراس اقتباس شده بود. استخوان‌بندي طنز وستليك در اين اقتباس تازه سر جاي خودش باقي مانده است، اما پارك آن را با وسواس‌هاي خودش - هويت، خشونت، كمدي گروتسك بقا در سيستم‌هايي كه خواستار همدستي هستند - تركيب مي‌كند. اگرچه كوستا-گاوراس از بروكراسي تريلر ساخته است.
فيلم هر چند پر از نمايش نااميدي است اما خالي از همدلي نيست. مان-سو در هيچ كجاي فيلم سوژه‌اي تمسخرآميز نيست. او همزمان هم قرباني و هم مجرم است، كسي كه در دام سيستم‌ها گرفتار شده و در عين حال در تداوم آنها همدست است. تراژدي فقط اين نيست كه مان-سو معتقد است «چاره ديگري ندارد»، بلكه اين است كه او حاضر است اين فرضيه را بپذيرد تا اينكه جايگزين‌هايي را تصور كند. 
تقريبا به صورتي ناخودآگاه،‌ هر كسي كه اين فيلم را ببيند احتمالا آن را با فيلم تحسين شده انگل ساخته بونگ جون هو مقايسه خواهد كرد. انگل البته تضاد طبقاتي را بررسي مي‌كرد، «چاره ديگري نيست» بقاي اجتماعي را بررسي مي‌كند و به اين سوال وحشتناك تمركز مي‌كند كه يك نفر تا چه حد براي حفظ وضعيت اقتصادي خود پيش خواهد رفت. پاسخ در اينجا به طرز وحشتناكي خنده‌دار، به طرز وحشيانه‌اي خشونت‌آميز و عميقا غم‌انگيز است.
فيلم نه با رستگاري بلكه با حسي از خفگي تمام مي‌شود. كارگردان هيچ رهايي، يا هيچ راه‌حل اخلاقي آساني ارايه نمي‌دهد. در عوض، او ما را با اين درك رها مي‌كند كه ظلم سيستم در فروپاشي‌هاي دراماتيك نيست، بلكه در بي‌تفاوتي آرام آدم‌ها نسبت به اين خشونت است. جست‌وجوي شغل همزمان به يك فيلم ترسناك، يك طنز و يك تراژدي تبديل مي‌شود و ترسناك‌ترين بخش ماجرا اين است كه اين وضعيت اصلا تازگي ندارد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون