كاشفان گنج درون، مصلحان جنگ بيرون
مهدي دهقان منشادي
نوع بشر را خلوتي تاريخي بايد با خود حاصل شود تا در آن بر كارنامه عملكردي خويش نظري افكنده و با انديشيدن پياپي، به گنج درون خود واقف شود؛ شايد در پسِ كشف گنج، يك بار براي هميشه خط بطلاني بر جنگ كشيده شود و زمين به آرامشي خردمندانه دست يابد. بعد از حدود 300 هزار سال خردمندي و سوزاندن ميلياردها ميليارد سلول مغزي براي دستيابي به قلههاي تمدني و پيشرفت، وقت آن است تا انسان در گوشهاي به خود آيد و به فكر فرو برود كه چه كرده است با خود و با محيط زندگي خود. در اين خلوت بايد كه صفحات بيشمار تاريخ ورق زده شود و به برگهاي خونين و سياه نظر افكنده شود كه چگونه انسان خردمند بر سرِ هيچها چه جنگهايي به راه انداخته است. گويا انسان در روند تكاملي خود هرچه به خردمندي خود باورمندتر شده بيشتر به هم نوع خود كينهدارتر و به محيط زيست خود بيوفاتر شده است و با اين همه علم و تجربه و دانشاندوزي نتوانسته به توسعه خردمندانه و شرافتمحورانه دست يابد؛ بلكه در مسير تاريخي خود، لودر وار پيش رفته و در سبك زندگي خود هرازگاهي تغييراتي را به وجود آورده است. همسو نشدن پيش رفت جوامع انساني با توسعه خردمندانه و شرافتمحورانه را در وقوع جنگهاي متعدد ميتوان مشاهده كرد كه نمونه آن در نبرد اسطورهاي هابيل و قابيل تا جنگهاي معاصر در غزه و اوكراين، آن روي سكه انسان بودن را كه سياه و ننگين است، حكايت ميكند.
اگر دستي لابهلاي صفحات تاريخ ببريم و برهه اي را براي پي بردن به سرشت آدمي انتخاب كنيم شايد به تاريخ دو هزار و دويست و چند سال پيش برخورد كنيم. كارتاژيهاي تاجر مسلك و ثروتمند، كرانههاي مديترانه را ميپيمودند و با انجام تجارت ثروت را به سرزمين خود ميكشاندند و مردم در يك زندگي آرام، گذر عمر ميكردند. فرسنگها آن طرفتر در سرزمين ايتاليا و روم نيز چرخ زندگي بر ريل زندگاني به چرخش مشغول بود. روزي در مجلس سناي روم عدهاي از سياستمداران، فكر كسب ثروت بادآورده براي خود و كشورشان كردند و در تصميمي نابخردانه، حرصِ گنج به رنجِ جنگ منتهي شد و جانهاي بسياري در آتش آز سوختند. با حمله سپاه روم به سيسيل، جنگ طولاني مدت بين كارتاژ و روم شروع شد و در روند فرسايندهاي دهها سال طول كشيد. رعايا هميشه زيردست و فرمانبر اربابان بوده و فرمانبران هميشه برده فرمانروايان. حكم حكومتي منجر شد تا در هر دو سرزمين، روستاييان داس و بيل خود را زمين بگذارند و شمشير و نيزه در دست بگيرند و به راهي رهسپار شوند كه شايد هيچگاه بازگشتي در آن اتفاق نميافتاد. بسيج سپاهيان دو كشور در جبههاي با هم برخورد كردند و سربازاني بيشتر از دل توده مردم و عوام به زد و خورد پرداختند و در اين كلنجار رفتن متوالي و متمادي نيزههايي در قلب و دلهايي فرو رفت، سر و دستهايي بر زمين افتاد، خشم سر برآورد و خون فرو ريخت، دست و پاهايي در غل و زنجير بسته شد و آزادي آرزو گشت، اسيران پابرهنه به راهپيمايي طولاني و سخت مجبور شدند، قربانيان براي خدايان خود مجبور به قرباني كردن شدند، خدايان مبهوت از كردار اشرف مخلوقات به قربانيها فقط نگاه كردند، كشتزارها نابود و شهر و روستاها ويران شد، مردهاي زيادي اسير يا كشته شدند و داغ بر دل زنان و كودكان بيشماري نشست و همه اين رنجهاي تحميل شده بر جان انسانها و خرابيهاي بيانتها حاصل تصميم ديوانهوار و آز بالانشينان يك سرزمين بود. براي پاسخ به شهوت جنگافروزي خدايان قدرت، گاهي سرداران بيست و چندساله، پيرمردان زيادي را به راه مرگ فرماندهي ميكردند. جنگ كارتاژ و روم مُشتي نمونه خروار از جنگطلبي و جنگافروزي انسان است كه نشان ميدهد نوع بشر هميشه به خاطر شهوت و آز بالانشينان در رنج بيانتها بوده است و هوش و توانايي انسان در روند تدريجي خود باعث شد تا آدمها ابتدا يكديگر را با فلاخن و زوبين و خنجر از بين ببرند و بعد شمشير و تير و كمان به دست بگيرند و بعدها با توپ و تفنگ و تانك و موشك به جان همنوعان خود يورش ببرند. در اين ميان، تاريخ مانند خداي جنگطلبها طرف قويترها را گرفته و به هنرمندان و فيلسوفان صلحطلب و زندگيدوست پوزخند زده است. در گذر زمان ابزار متفاوت شده اما غايت يكسان بوده است؛ مقياس وسيعتر شده اما هدفها همان قدر ناپخته و خودخواهانه و احمقانه، سبعانه و ويرانگر باقي مانده است و هماني بوده كه در دوره ماقبل تاريخ بوده است. همه چيز تغيير كرده مگر خود انسان و ذات آن. آدم عصر اتم و هوش مصنوعي همان انسان خردمندنمايي است كه روزگاري با وسايل سنگي و چوبي خون ميريخت و امروز با استفاده از جانگيرندههاي علم پايه: ترور بيولوژيك، تهاجمات پهپادي، عمليات دقيق رادارها، انفجارهاي هستهاي.
در اين گير و دار جنگ و جنگافروزي نه تنها جانها فدا ميشوند، رنج بر دوش آدميان مينشيند و محيط زيست آسيب ميبيند بلكه با صرف هزينههاي كلان براي امور نظامي و تضعيف اقتصادها، رفاه مردم كمتر و كمتر شده و زندگي رنگ ميبازد. در فرآيند تجهيز تسليحات و افزايش قدرت دفاعي و تهاجمي كشورها مقدار بسيار زيادي از بودجه و درآمدهايي كه ميتواند براي بهروزي و رفاه مردم هزينه كرد در چاه بيانتهايي ريخته ميشود كه محصول آن جنگ و درد و رنج است. تاريخ نشان ميدهد در قرن نوزدهم دو كشور فرانسه و عثماني از جمله كشورهايي بودند كه مدام درگير جنگ بودند و كيفيت زندگي شهروندان اين دو كشور بسيار پايينتر از كشورهايي بوده كه در صلح زندگي ميگذراندند. امپراتوري عثماني در طول قرن نوزدهم حدود 54 سال را در جنگ گذراند و نتيجه آن اقتصادي نحيف و ورشكسته شد كه تاوان آن فقر و بدبختي تودههاي مردم بود.
در جهاني كه ناپايداريهاي طبيعي چون خشكسالي و زلزله و سيل و نيز برخي بيماريهاي واگير و اتفاقات غيرمترقبه بر عليه انسان رنجافشاني ميكنند اين نوع انسان است كه بايد ياريگر خود باشد و از ابزار خردمندي در جهت سعادت و خوشبختي خود استفاده کند. خردمندي زماني معنا مييابد كه بنيآدم خود را اعضاي يك پيكر دانسته و يك بار براي هميشه در كنجي به انديشه فرو برود، گنج درون خود، كه همان خردِ روشني بخش است را باز يابد و با تفكري خودسازانه عليه جنگافروزي اقليت خودخواه و گرفتار شهوت قدرت و آز بهپا خيزد تا با رسيدن به صلحي پايدار ثروت سرزمين را صرف رفاه باشندگان آن كند.