• 1404 سه‌شنبه 2 دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6222 -
  • 1404 سه‌شنبه 2 دي

ادامه از صفحه اول

جايي ميان واقعيت و خيال

زبان سياسي غالباً معطوف به رقابت قدرت است، در حالي كه زبان جامعه‌شناسي تحليلي، توصيفي و مبتني بر روابط علي و ساختاري است. هشدار تحليلي درباره تبعات سياسي رنج اجتماعي، بهره‌برداري از رنج مردم نيست؛ مشكل اصلي، اولويت‌بندي غلط سياست‌گذاران است. وظيفه تحليلگر، نشان دادن انباشت بحران‌ها و پيامدهاي آن است. بحران‌هاي اجتماعي ايران واقعيتي تلخ اما انكارناپذيرند. وجود حدود ۳۵ ميليون فقير، نابرابري‌هاي گسترده و تبعيض‌هاي ساختاري، اما تاكيد مداوم بر فروپاشي قريب‌الوقوع، بيشتر تاك جايي ميان واقعيت و خيال تيك سياسي است تا تحليل علمي و اين تاكتيك ممكن است كوتاه‌مدت توجه جامعه را جلب كند، اما به مرور حساسيت عمومي را كاهش مي‌دهد.

افراط در ادبيات بحران، پيامدهايي روان‌شناختي هم دارد. انسان ظرفيت محدودي براي نگراني دايمي درباره فروپاشي اجتماعي، سياسي يا اقتصادي دارد. بنابراين به مرور حساسيت جامعه كاهش يافته و واژه‌هاي بنيادين سياسي مانند «آشوب»، «فروپاشي» يا «تجزيه» به سطح كلمات معمولي تقليل مي‌يابند. توليد هويت و وفاداري با اين زبان روزمره امكان‌پذير نيست و انذارهاي جدي ديگر توجه كافي جلب نمي‌كنند.
يك علت اصلي اين وضع، ضعف جامعه مدني است. نهادهاي مستقل و موثر اجتماعي اندك‌اند و امر اجتماعي فقط وقتي مرئي و مهم تلقي مي‌شود كه به زبان سياست ترجمه شود. تقابلات مستقيم ميان جامعه و نظام سياسي، مانند مساله حجاب، نمونه‌اي از انحصار ميدان سياست است. فقر و تبعيض نيز ابتدا از منظر اخلاقي مهم بودند، اما در غياب اصلاحات واقعي، به متغير سياسي تبديل شدند تا جلب‌توجه كنند.
سه عامل اقتصادي، سياسي و فرهنگي، توان جامعه مدني را محدود كرده‌اند. جامعه‌اي با اقتصاد ضعيف، محدوديت‌هاي سياسي و انسجام اجتماعي پايين، توانايي شكل‌دهي كنش اجتماعي موثر ندارد. در نتيجه، غلبه ادبيات سياسي بر حيات اجتماعي ناشي از ضعف جامعه مدني و تمركز قدرت، تعارض منافع است كه حفظ وضعيت موجود را بر اصلاح ترجيح مي‌دهند.
گوش سيستم سنگين نيست و ناشنوايي آن از ضعف شنوايي يا زبان ناقص منتقدان نيست، بلكه ريشه در طراحي ساختاري دارد. ذي‌نفعان، به ويژه شبكه‌هاي سياسي، امنيتي و اقتصادي نزديك به قدرت، نقش اصلي در تداوم اين ناشنوايي دارند. اين گروه‌ها از انحصار منابع و رانت‌هاي گسترده بهره مي‌برند و انگيزه‌اي براي تغيير ندارند. حتي اگر منتقدان با زبان خردمندانه و آرام هشدار دهند، سيستم آنها را ناديده مي‌گيرد، زيرا ذي‌نفعان قدرتمند، مسير هرگونه اصلاح واقعي را مسدود كرده‌اند.
تغيير واقعي معمولاً از پايين و از دل جامعه آغاز مي‌شود، نه از مراكز قدرت. در كشور ما، به همين دليل، مسائل اجتماعي به مسائل سياسي تقليل يافته‌اند و اين تقليل انتخابي نبوده، بلكه نتيجه محدوديت اقتصادي، اقتدارگرايي سياسي و انسجام اجتماعي پايين است. تحليلگران بايد اين واقعيت را هشدار دهند كه نبايد واقعيت‌هاي اجتماعي را با خوش‌بيني كاذب يا پيش‌بيني‌هاي هيجاني پنهان كرد. اين مسائل بايد با صداقت، تحليل علمي و اخلاقي بيان شوند تا امكان اصلاح و بازسازي فراهم گردد. بحران ايران، فراتر از فقر، نابرابري يا آشوب، بحران فراموشي اخلاق و ناديده گرفتن رنج انساني در تحليل‌هاست. تا زماني كه امر اجتماعي را به عنوان يك ارزش في‌نفسه جدي نگيريم و زبان اخلاق‌مدار هشداردهنده را احيا نكنيم، نه اصلاحات واقعي ممكن است و نه تصميم‌گيري‌هاي اجرايي كارآمد رخ خواهد داد. اما واقعيت تلخ، همزمان اميدبخش است. تغيير هميشه از دل جامعه آغاز مي‌شود. . در اين معنا، آينده ايران در ظرفيت جمعي جامعه براي بازخواني ارزش‌ها، اصلاح ساختارها و احياي اخلاق اجتماعي شكل مي‌گيرد.

 


زبان بدن فراجا، رِتوريك چند لايه

با طراحي ارتباط برخط و لحظه‌اي ميان فرماندهان و كاركنان به رصد، واكاوي، تحليل و رفع مشكلات، مطالبات، توقعات و نياز‌هاي پرسنل خود با رويكرد آينده‌پژوهي مبتني بر صيانت از حرمت و حريم آنها، تصميم‌سازي و تصميم‌گيري مي‌نمايد؛ و همزمان با مهارت در دشمن‌شناسي رسانه‌اي به ويژه در فضاي مجازي، ظرفيت خود در مديريت و مهار بحران خبري را ايده‌پردازي مي‌كند . القاي ناكارآمدي سيستمي، تزريق حس خودكم بيني، تعميق جعلي تبعيض اداري، ارايه آدرس اشتباه و تضعيف صف وحدت از جمله راهكارهاي هيبريدي دشمن، جهت مشروعيت بخشيدن به مداخله خارجي در ايران، مي‌باشد. زبان بدن فراجا، با رتوريك چندلايه و شناخت مختصات لحظه‌اي، ضمن پرهيز از ارسال هرگونه پالس ضعف و ويروس خود‌تحقيري، كه بازتاب بيروني و علني غير ديپلماتيك خواهد داشت، با بسط و تعميم روح همدلي و فضاي همراهي، به ارايه تصويري مقتدر از توانِ پاسخِ سخت، سنگين و قاطع به دكترين ايجاد تزلزل در وحدت ملي ايران، انسجام ذهني ايرانيان، تضعيف اعتماد به نفس اجتماعي،‌هدف‌گيري‌هويت،‌غيرت ملي و گروگان‌گيري افكارعمومي، توسط هر نوع عمليات پيش‌دستانه اسراييل و امريكا، مي‌پردازد .
استراتژيست رسانه- استاد دانشگاه


استحاله ايدئولوژيك غرب و جهان

نابودي مراكز ايدئولوژيك نازيسم و فاشيسم، ضربه بزرگي به انديشه‌هاي آرمان‌گرايانه وارد گرديد. خلأ بعد از فروپاشي شوروي در كشورهاي كمونيست، به خوبي هويدا گرديد به نحوي كه ساير كشورهايي مانند ويتنام و حتي چين كه همچنان احزاب كمونيست، قدرت را به دست داشتند با يك استحاله مواجه گرديدند.
2- غلبه منطق عمل‌گرايي: با پديدار شدن بحران‌هاي اقتصادي و كمبود منابع در قرن بيست ويكم، در بسياري از جوامع «كارآمدي » جاي «آرمان‌گرايي ايدئولوژيك » را گرفت و «سياست » به «مديريت و تكنوكراسي » تقليل يافت. براين اساس، ايدئولوژي‌ها وقتي نمي‌توانند «نتيجه ملموس » ارايه دهند، استحاله مي‌شوند يا به پوسته‌اي از شعار تبديل مي‌گردند.
3- فرسايش روايت‌هاي كلان: پس از تجربه‌هاي قرن بيستم و فروپاشي ايدئولوژي‌هاي بزرگ، اعتماد عمومي جهانيان به وعده‌هاي نجات‌بخش ايدئولوژيك كاهش يافت و دولت‌هاي ايدئولوژيك مانند كره شمالي رو به سركوب و خشونت آورده و كشورهاي عقب مانده ايجاد كردند. اين امر به «بدبيني تاريخي» نسبت به ايدئولوژي‌ها دامن زد.
4- شتاب تحولات تكنولوژيك و اطلاعاتي: فناوري‌هاي ديجيتال، شبكه‌هاي اجتماعي و هوش مصنوعي در قرن بيست و يكم، انحصار تفسير واقعيت را از ايدئولوژي‌هاي كلاسيك گرفته و روايت‌هاي كلان را به روايت‌هاي خرد، متكثر و سيال تبديل كرده و امكان نقد و فروپاشي سريع ايده‌ها را فراهم نمود. اين واقعيت كه ايدئولوژي‌ها به‌دليل ماهيت‌شان كه براي جوامع كند و ساختارمند طراحي شده، نمي‌توانند خودشان را با اين شتاب سازگاري دهند .
5- جهاني‌شدن و تداخل فرهنگ‌ها: روند جهاني‌شدن و ايجاد دهكده جهاني موجب گرديده است كه مرزهاي فكري و ارزشي سيال شوند و ايدئولوژي‌هاي بومي و بسته را در معرض تناقض‌هاي دايمي قرار دهند. در نتيجه، يا ايدئولوژي‌ها تغيير شكل مي‌دهند يا دچار بحران مشروعيت مي‌شوند.
استحاله ايدئولوژي‌ها، تاكنون نه به‌صورت فروپاشي كامل بلكه به‌شكل تغيير ماهيت، جابه‌جايي كاركرد و نامرئي‌شدن رخ داده است. كاهش باورها نسبت به ايدئولوژي‌هاي بزرگي همچون ماركسيسم، ليبراليسم كلاسيك و... با افزايش روايت‌هاي هويتي و عقلي شكل گرفت. بدين مفهوم كه عقل‌گرايي، آرمانگرايي را تحت تاثير قرار داد و تلاش نمود براساس واقعيت‌ها، تعريف جديدي از انسان و جهان پيرامون ارايه دهد و تعريف سنتي را تعديل كند.
بدون آنكه قضاوت كنيم استحاله ايدئولوژي‌ها خوب بوده است يا بد، بايد بپذيريم كه جهان در حال تغيير مي‌باشد و نگاه‌هاي جديدي در حال شكل‌گيري است كه به نوعي پولاراليسم فكري را شكل مي‌دهد. تغيير ايدئولوژي‌ها در حالي كه مردم جهان را به يكديگر نزديك مي‌كند، مي‌تواند ساختارهاي جديدي را شكل دهد كه با منطق گذشته ما نمي‌خواند... بايد مراقب آينده خود باشيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون