ادامه از صفحه اول
مصرفِ مسوولانه
اينجا نقطهاي است كه اگر دولت بالغ رفتار كند، ميتواند اعتماد بسازد. اگر اين منابع صرف حملونقل عمومي، بهبود زيرساخت يا كاهش فشار انرژي در بخش توليد شود، اثر خالص اقتصادي تصميم ميتواند مثبت باشد. اگر نه، اين فرصت هم مثل خيلي فرصتهاي ديگر ميسوزد.
در سطح كلانتر، اين مصوبه يك پيام مهم دارد: بنزين ارزانِ بيقيد، ديگر قابل دوام نيست، اما اصلاحش هم قرار نيست با شوك و اجبار باشد. اين شايد مهمترين تفاوت اين تصميم با تجربههاي تلخ گذشته است. دولت اينبار اول سراغ رفتار رفته، نه عدد. اول ميخواهد مصرف را مهار كند، بعد شايد به سراغ اصلاحات بزرگتر برود. اين مسير اگر ادامهدار، شفاف و قابل پيشبيني باشد، ميتواند زمينه گفتوگوي صادقانهتري درباره يارانه انرژي باز كند.
البته نبايد خودمان را فريب بدهيم. اين تصميم، بهتنهايي نه معجزه ميكند و نه بحران انرژي را حل.
همهچيز به اجرا برميگردد: سرعت صدور كارت، نظارت جايگاهها، جلوگيري از بازار كارت اجارهاي، و مهمتر از همه، صداقت دولت در گزارش نتايج. اگر اينها نباشد، همين تصميم منصفانه هم ميتواند به نارضايتي تبديل شود.
خلاصه سادهاش اين است: اين مصوبه نه تصميمي شجاعانه به معناي كلاسيك است و نه عقبنشيني. يك گام مياني است؛ تلاشي براي وارد كردن عقلانيت اقتصادي به يكي از احساسيترين حوزههاي سياستگذاري در ايران.
اگر درست ديده و درست اجرا شود، ميتواند نشان دهد اصلاح، الزاما با شوك و تنش آغاز نميشود؛ گاهي با يك خطكشي آرام، اما حسابشده شروع ميشود.
نسل z، آلفا و بتا «سرمایه تحول» هستند
2- ديجيتاليسازي واقعي دولت
چيزي كه نسل Z را دلزده ميكند «بروكراسي» است. دولت بايد تمام فرآيندهاي اداري را ديجيتالي و يكپارچه كند كه حذف امضاهاي طلايي را جدي بگيرد.يك پلتفرم ملي واحد خدمات دولتي ايجاد و فرآيندهاي سهمرحلهاي را جايگزين فرآيندهاي بيست مرحلهاي كند.
در اين صورت، اين نسل نهتنها دلزده نميشود، بلكه حاضر است همكاري كند.
3- ايجاد مسيرهاي مشاركت جوانان در تصميمسازي
نسل Z اهل گفتوگوي مستقيم است، نه دستور از بالا. دولت ميتواند:
٭ شوراهاي جوانان در سطح وزارتخانهها و استانها ايجاد كند.
٭ از ظرفيت جوانان در طراحي سياستها بهره ببرد.
٭ آزمونها و مسيرهاي جذب را اصلاح كند تا توان واقعي سنجيده شود.
٭ استفاده از نيروهاي ۲۰ تا ۳۵ سال را در پروژهها الزامي كند.
مشاركت باعث احساس تعلق و انگيزه ميشود.
4- اصلاح نظام استخدام و ارتقاي حرفهاي
براي ارتباط بين نسل ۵۰-۴۰ با نسل 8۰-7۰ بايد:
٭ سيستم منتورينگ نسل قديم براي انتقال تجربه طراحي شود.
٭ مسير ارتقاي شغلي شفاف و قابل پيشبيني شود.
٭ ارتقا مبتني بر شايستگي باشد نه سن و سابقه.
٭ دورههاي بازآموزي ديجيتال براي مديران فعلي اجباري شود.
در اين صورت شكاف نسلي به فرصت تبديل ميشود.
5- حمايت از كارآفريني و نوآوري جوانان
نسلهاي جديد تمايل به استقلال دارند. دولت بايد:
٭ مجوزهاي استارتآپي را ساده كند.
٭ ماليات و بيمه را براي كسبوكارهاي كوچك كاهش بدهد.
٭ وامهاي بدون بروكراسي فراهم كند.
٭ صندوقهاي سرمايهگذاري دولتي- خصوصي براي نسل جوان ايجاد كند.
جوان اگر مسير رشد ببيند، ميماند و كار ميكند.
6- بازتعريف نقش دولت در بازار كار
با حركت ايران به سمت پيري جمعيت، دولت بايد:
٭ سياستهاي تشويقي براي نگهداشت نيروي كار جوان ارائه كند.
٭ جذب استعداد در دستگاههاي دولتي را تسهيل كند.
٭ محيط كار انعطافپذير، پروژهاي و دوركار را رسميت بدهد.
اينها با سبك كار نسل Z همخوان است.
7- تقويت هويت ملي مبتني بر آينده
نسل Z علاقهمند است بداند «هدف كشور چيست؟»
دولت بايد يك «بيانيه آينده ايران ۱۵۳۰» يا مشابه آن تدوين كند تا نسل جوان احساس كند بخشي از يك مسير ملي است.
جمعبندي
نسل Z، آلفا و بتا نه تهديدند و نه مشكل؛ آنها «سرمايه تحول» هستند. اگر دولت:
٭ آموزش را مهارتمحور كند.
٭ بروكراسي را ديجيتال كند.
٭ مسيرهاي مشاركت جوانان را باز كند.
٭ نظام مديريتي را شايستهسالار كند.
٭ سياستهاي بازار كار را اصلاح كند.
آنگاه ميتوان شكاف ميان نسلهاي 5۰-40 و 8۰-70 را پر و از انرژي نسل جوان براي ساخت يك دولت مقتدر، چابك و مدرن استفاده كرد.
كارشناس ارشد مديريت - دانشجوي دكتري