ادامه از صفحه اول
كدام پيشبيني؟
دلايل اين ادعا را در همان گفتوگو با اكو ايران به صورت خلاصه گفته بودم كه در هيچ يك از نظامهاي مالي، پولي، اجتماعي، بينالمللي و رسانهاي كشور چشمانداز مثبتي ديده نميشود و باتوجه به فقدان چشمانداز و ركود تورمي، در ادامه نيز وضع بدتر ميشود و بدتر از وضعيت عمومي، نداشتن چشمانداز و اميد است. پس از پخش اين بخش از سخنان برخي آشنايان ميپرسيدند كه آيا اطلاعي دارم؟ پاسخم منفي بود، به ويژه اينكه اطلاعات پشت پرده در ايران بيارزش و غيرقابل اعتماد است. من صرفا براساس شاخصهاي عيني و رضايت مردم بهعلاوه شاخص اميد به آينده تحليل ميكنم. البته در همه زمينهها اطلاعات معتبري وجود دارد كه بتوان خبرهاي به نسبت معتبري داد. آيا تحقق اين پيشبيني مطلوب من است؟ به صورت پيشفرض مخالف هرگونه فروپاشي يا تغييرات تند و راديكال هستم. پس اميدوارم كه چنين اتفاقي رخ ندهد. برخلاف شرطبنديها كه طرف خواهان صحت پيشبيني خود است، در اينجا من خواهان عدم تحقق آن هستم. عدهاي نيز با تمسخر نظرم، سعي كردند كه پيشبيني مزبور را مصداق انتظارات برآورده نشده بدانند، غافل از اينكه چون پيشبينيهاي خودشان از روي آرزوهايشان است، گمان دارند كه ديگران هم لزوما نيز از روي آرزو و منافع خود پيشبيني ميكنند.
شخصا علاقه دارم كه اين پيشبيني محقق نشود، ولي علت عدم تحقق آن مهمتر است. يا براساس انفعال جامعه و توان آن براي تحمل وضعيت كنوني است يا براساس انجام اصلاحات و تغييرات قابلقبول در رويكردهاي كنوني است. نسبت به حالت اول هيچ علاقهاي ندارم، زيرا موجب تشديد شكاف شده و تحولات و تغييرات آينده را راديكالتر و پرهزينه ميكند، ولي اگر دومي و ناشي از تغييرات مطلوب باشد، قطعا بايد از آن استقبال كرد. يكي از علل طرح اين پيشبينيها نيز همين است كه توجه را بر گريز از تحقق پيشبيني يا كم كردن احتمال آن متمركز ميكند، مثل پيشبيني انفجار ظرف گاز است كه براي جلوگيري از آن ميكوشند فشار يا حرارت داخل را كاهش دهند. در يادداشت جداگانهاي شواهد بيشتر اين ادعاي خود را مينويسم. گرچه تمامي كوششها معطوف به اين است كه چنين اتفاقي رخ ندهد، ولي فراموش نكنيم كه روند همين است كه پيشبيني شد، دير و زود دارد، سوخت و سوز ندارد، مگر اينكه تغييراتي رخ دهد. آنان كه با اين تحليل مخالفاند ميتوانند مستدل و علمي آن را نقد كنند. مسخره كردن مشكلي از آينده ايران را حل نميكند.
مادري سيال
اين تجربه هم ريشه در ساحت پيشا زباني ميل و بدن دارد و هم در شبكه نمادين جامعه معنا مييابد؛ هم محصول نيروهاي دروني روان است و هم برساخته همكنشي و تفسيرهاي روزمره اجتماعي. فهم اين سياليت، نه تنها درك ما را از يكي از پيچيدهترين مناسبات انساني عمق ميبخشد، بلكه زمينه را براي نقد ساختارهاي اجتماعي محدودكننده و درك تجربيات متنوع و منحصربهفرد مادرانه فراهم ميسازد.
دانشجوی دکترای جامعهشناسی فرهنگی
منابع در دفتر روزنامه موجود است