نسل واي (Y)؛ تكيهگاه ايران، مغضوب تندروها
اميد علي بابايي
در برهه كنوني كه صاحبنظران، دولتمردان و مسوولان دلسوز، هر كدام به شكلي متفاوت ولي با وحدت كلمه به اهميت حضور و مشاركت جوانان در عرصههاي مختلف تاكيد ميكنند و حتي شايد تنها نقطه اشتراك ظاهري جناحها و جريانهاي سياسي مختلف، اهميت دادن به جوانگرايي باشد، توجه ويژه به بخش عظيم و پختهتر جوانان يعني نسل واي (Y) كه انواع و اقسام اتفاقات را در حدود چهار دهه عمر خود تجربه كردهاند، نه يك پيشنهاد، بلكه يك الزام با فوريت بالاست تا تفاوت نگاه سياستمداران و دولتمردان دلسوز در مقايسه با نگاه غيرمنصفانه برخي تندروها به اين نسل مشخص شود. بايد پذيرفت كه بسياري از جوانان نسل واي كنوني به خصوص آنهايي كه در ميانه و انتهاي اين نسل قرار دارند و دوره گذار جواني به ميانسالي را طي ميكنند، مغموم و دلگير هستند. اين بخش عمده از جوانان كه در بحرانيترين شرايط و با كمبودهاي مختلف، تحولات و تغييرات كشور در سازندگي، توسعه سياسي، عدالتگستري و ... را به صورت محسوس و مستقيم لمس و زندگي كردهاند و اكنون با همه سختيها باز هم در هر نقطه از دنيا، پرچم ايران را مثل جزيي از وجودشان در آغوش ميگيرند، كمترين منفعت را به لحاظ اقتصادي، سياسي و ... نسبت به ساير نسلها كسب كرده و در يك دوره تاريخي عجيب، نسبت به نسلهاي قبل و بعد از خود، آرامش كمتري دارند و از نظر آسايش هم از ساير نسلها عقبتر هستند.
نسل واي فعلي، با اينكه در شرايط مختلف و بزنگاههاي سياسي و اجتماعي، عامل اصلي ايجاد شور، نشاط و تحكيم پايههاي قدرت جريانهاي سياسي بوده ولي در هنگام انتصابات كلان و حتي درونجناحي، كمترين بهره را نسبت به نسلهاي پيشين به دست آورده است. در طول سالهاي اخير متاسفانه با توجه به افزايش حجم مشكلات عمومي، توجه به دغدغههاي نسل واي به صورت جزيي و شخصيسازي شده، در آخرين بخشهاي دستور كار مسوولان قرار داشته و از آنجايي كه نسل واي كنوني علاقه چنداني به حضور جدي در شغلهاي كارمندي دولتي را ندارد و سعي ميكند تا با توجه به سطح تحصيلات و آگاهي بالا، در راستاي دانش و علاقه خود به صورت شخصي فعاليت كند، از دايره ديد و توجه مسوولان در ساختار اداري خارج شده و دسترسي محدودتري به مسوولان دارد. اما بايد توجه داشت كه در شرايط فعلي، مغموم شدن نسل واي از اين حيث نسبت به ساير نسلها شديدتر است كه سالها درس خواندن، تلاش براي كارآفريني، دوندگي براي كسب درآمد معقول، تكاپو براي برخورداري از آرامش و ... در اين نسل، به نتيجهاي حداقلي ختم شده كه انگيزه و اميد را در آنان كم كرده است.
از طرف ديگر در برخي دولتهاي قبل، نوع رفتار مسوولان با قاطبه نسل واي كنوني، بهطرز عجيبي قهري بود و حتي كار را به جايي رساند كه برخي جريانهاي سياسي تندرو با زدن برچسب وطنفروشي، بيديني و ... به بسياري از جوانان، آنان را مورد غضب قرار دادند و جوانان هم بعد از چنين برخوردهايي و البته بعد از اينكه عدم اعتقاد عملي و واقعي اغلب جريانهاي اصولگرا و اصلاحطلب به استفاده از جوانان در سياستگذاريها را مشاهده كردند، از فضاي مشاركتي كه دهههاي قبل به آن نشاط ميبخشيدند، فاصله گرفتند؛ چون وعدههاي عملي نشده و چشمانتظاريهاي طاقتفرساي نسل واي كنوني، كولهبار دغدغههاي آنان را هر روز سنگينتر و اين نسل را از جواني دورتر كرده است. اين نوع تقابل برخي جريانهاي تندرو كه گاهي اوقات باعث مغضوب شدن نسل واي شده، متاسفانه به بدبيني شديد و سياستگريزي اين نسل نسبت به كليت جريانهاي سياسي تعميم پيدا كرده است. در دوره كنوني كه دولت چهاردهم تلاش ميكند فرآيند جوانبيني و جوانگرايي را تقويت كند بايد در نظر داشته باشد كه نسل واي با صلابت و قدرت در سختترين شرايط هم استوار است و دادن جايگاههاي كليدي به نسل واي، رفع دغدغههاي اين نسل، ايجاد بستر مشاركت حداكثري آنان در سياستگذاريها و ...، از توجه حداكثري به نسل زد هم مهمتر است، چون نسل واي، جديدترين پدران و مادران كشور هستند كه وظيفه تربيت آيندگان را به عهده دارند و از طرف ديگر، برادران و خواهران همان جوانان نسل زد هستند كه از قضا رابطه خوبي هم بينشان برقرار است و ميتوانند با جهت دادن به نگرش اعضاي نسل زد در خانواده خود، از هزينه و تقلاي دولت بكاهند. همه اين موارد موضوعاتي هستند كه دولت چهاردهم به درستي، به اهميت آنان پي برده ولي لازم است كه با بها دادن عملي به نسل واي، هم مغضوب بودن اين نسل را از اذهان جوانان پاك كند و هم فرآيند پايگاهسازي خود در جامعه و به خصوص بين جوانان را با سرعت، كمّيت و كيفيت بيشتري پيش ببرد.